امیر بلالی چروده
کارگر علیه کارگر
تاریخ مبارزهی بورژوازی و دولتهای حامی اش نشان میدهد که برای تضعیف اتحادیههای کارگری و انجمن هایی که در راستای پیگیری مطالبات کارگران فعالیت میکنند در بخشهای بسیار مهمی توسط خود کارگران به ورطهی نابودی کشانده میشوند. زمانی این روش از بنیادهای عملی ریگان در ایالات متحده و تاچر در انگلستان بوده است که کارگران را به اعتصاب تحریک مینموده اند تا زمینهی اخراج نیروهای مازاد را فراهم کرده تا به تدریج طبقات پایین را محکوم به مدل ریاضت اقتصادی و اتحادیههای کارگری را که در دورهی دولت رفاهی به توانایی و امکان چانه زنی بالایی مجهز شده بودند معدوم سازند. کمااینکه در این امر نیز بسیار موفق بوده اند و همان ساختار پی ریزی شده تا همین امروز نیز جریان دارد و به طرز موجهی بر تحقق آرمانهای عدالت اجتماعی و دمکراسی سایه افکنده است.
یکی از ویژگیهای بنیادین این نظم اقتصادی توجیه و تحریف هر عملی است که در راستای کسب سود و افزایش سرمایه صورت میگیرد، حتی اگر چنین عملی در تضاد با ارزشهای انسانی، اخلاقی و دینی نیز باشد، فعالیت تجاری و مناسبات مالی مبتنی بر سرمایه، خود امری آن چنان مهم و ضروری تلقی میگردد که هر شکلی از دستیابی به سود و حفظ میدان برای فعالیت اقتصادی صاحب سرمایه را توجیه کند.
در ایران پس از انقلاب اسلامی نیز چنین ساختاری همواره کمابیش در تلاش بوده است تا به عنوان ساختار مسلط و مستولی یافته بر اقتصاد کشور وارد عرصه شود که نقطهی عزیمت و اوج آن را میتوان در سال ۱۳۶۸ و آغاز دولت سازندگی در نظر گرفت.
در همین راستا رفته رفته رنگ و بوی قانون کار اسلامی از صحنهی روابط میان کارگر و کارفرما زدوده شد و به عناوین و توجیهات متفاوت بر روشهای ریگانی و تاچری برای برخورد با کارگران تکیه زده شد.
مصداقی از این برخوردهای متعدد در کشور متوجه کارگرانی است که در پروژهی سد شفارود استان گیلان مشغول به کار هستند. کارگرانی که علاوه بر دریافتهای ناچیز و شگفت آور در قیاس با میزان خط فقر در کشور، ماههای مستمر و مکرری است که حقوق نگرفته اند، اما کار میکنند. مطالبهی برخی از این کارگران به سطحی عدول کرده است که به دریافت ماهیانه ۳۰۰ هزار تومان نیز رضایت میدهند مشروط به آنکه همین پول را هر ماه دریافت کنند.
کارگرانی که علاوه بر عدم دریافت حقوق، از ایمنی فضای کار، امنیت شغلی و سلامت فضای کار نیز بی بهره اند، اما کار میکنند. آنها با چنین وضعیتی هم پروژه را پیش میبرند و هم زندگی دایره خویشاوندی پیمانکاران و کارفرماهایشان را.
همین کارگران چندی پیش دست به اعتصابی زدند که در زیر لوای هر آنچه که از ساختار اقتصادی نوین و روش برخوردش برای منهدم ساختن اتحادیههای کارگری گفتیم صورت پذیرفت. این اعتصاب کارگری نیز اعتصابی بود علیه کارگر و ارزش حق کار. نقش مستقیم پیمانکاران در اعتصابهای کارگری مسئله جدیدی برای پرداختن نیست و این استثمار و تجاوز، به امری بدیهی در فضای کار کارگر تبدیل گشته است.
روزی آرمانهای انقلاب اسلامی در مواردی، چون قانون کار اسلامی متجلی بود، و باید دانست که به دست فراموشی سپردن آن نیز همانا به مثابه فراموشی و خاموشی نور راه آرمانهای انقلاب اسلامی است.
بهتر آنکه با یکی از تبصرههای قانون کار اسلامی نقطه بر ته خط بگذاریم که:
«مطالبات کارگر جز دیون ممتازه بوده و کارفرمایان موظف میباشند بدهی پیمانکاران به کارگران را برابر رای مراجع قانونی از محل مطالبات پیمانکار، من جمله ضمانت حسن انجام کار پرداخت نمایند»