حافظه تاریخی جامعه دچار اخلال نشود!

اگر به هر ترتیب، حافظه تاریخی در یک جامعه دچار اخلال شود، آن جامعه قادر نیست مسیر صحیح رسیدن به سعادت را بشناسد.
محمد محمودهاشمی در اطلاعات نوشت: چرا لازم است بدانیم در گذشته چه بر سر پدران، مادران و نیاکانمان رفته است؟ از ما چه دردی دوا میشود که بدانیم مثلا طی جنگ جهانی اول، صدها هزار ایرانی در اثر قحطی ایجاد شده از سوی قوای مهاجم جان باختند؟ این پرسشی است که ذهن بسیاری از مردم عادی و حتی فلاسفه و عالمان علوم انسانی را به خود مشغول میکند.
همه ما ممکن است با فردی روبهرو شده باشیم که حافظهاش را از دست داده یا وصف آن را شنیده باشیم. کسی که حافظه ندارد، به نوعی در یک خلأ ذهنی زندگی میکند، در حالی که نمیداند کیست و اطرافیانش چه کسانی هستند، در وضعیتی به سر میبرد که قادر به تشخیص خویش از غیر و دوست از دشمن نیست. او زندگی را تکرار میکند، بدون آنکه از آنچه ساعتی قبل بر او رفته، باخبر باشد. اگر کسی نباشد که از او مراقبت کند، ادامه حیاتش ممکن نیست. هویتش را از دست داده و نمیتواند با تکیه بر حافظه، از خطراتی که تهدیدش میکند دوری جوید.
یک جامعه نیز به همین شکل است. مجموعهای از انسانها که در کنار یکدیگر زندگی میکنند، اگر حافظه جمعی نداشته باشند، دچار مشکل هویتی و مخاطرات مهلک خواهند شد. بدیهی است که نسیان جامعه برای برخی از رخدادهای روزمره، امری طبیعی است و چون اهمیتی در ذهن انسانها ندارد فراموش میشود اما رخدادهایی در زندگی جمعی به وقوع میپیوندد که نباید هیچگاه از ذهن جامعه پاک شود. این رخدادها مجموعهای از پیامدها را به همراه خواهد آورد که سالها، سدهها و هزارهها جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد.
اگر به هر ترتیب، حافظه تاریخی در یک جامعه دچار اخلال شود، آن جامعه قادر نیست مسیر صحیح رسیدن به سعادت را بشناسد. این نوع از جامعه، مانند انسانی بیحافظه در معرض مخاطراتی بزرگ است و با نسیان جمعی، محکوم به تکرار اشتباهاتی میشود که قبلا مرتکب شده است.
در نتیجه، در یک چرخه باطلِ تکرارِ خطا، راه به سوی انحطاط و حتی نابودی میپیماید. نمیداند کیست و چه جایگاهی در میان سایر جوامع بشری دارد. هر راهزنی و شیادی که از راه میرسد بر آن جامعه راه میزند، بدون آنکه جامعه از آن عبرتی بگیرد و راه بر ناکسان ببندد.
اینجاست که لزوم وجود حافظه تاریخی در جامعه، نمایان میشود. علم تاریخ، وظیفه نگهداری از حافظه تاریخی را بر عهده دارد، در نتیجه با آموزش صحیح تاریخ، حکمت و عبرت از گذشته در جامعه نهادینه میشود و هر فرد با شناخت گذشتهاش هویت مییابد، در مییابد که گذشتگان چه مشکلاتی را از سر گذراندهاند و دشمنان از چه راهی ضربه زدهاند. با این آگاهی و شناخت، راه برای تعالی جامعه و دوری جستن از اشتباهات گذشته باز خواهد شد.