وقتی دلواپسان از موضع خود کوتاه نمیآیند
جایگزین دلواپسان برای تنشزدایی چیست؟

در ایران جناحهای رادیکالی وجود دارند که اساسا با توجه به بافت موقعیتی آنها در ساختار قدرت در زمان تنفسزایی هم تلاش میکنند که جهت گیریهای رادیکالانه خود را حفظ کرده و در راه ایجاد مانع در برابر دولتهای خواهان تنشزایی زمینههای شکست تنش زایی را فراهم کنند. تیتر اخیر روزنامه کیهان یکی از نمونههای بارز این موضوع تلقی میشود.

این تیتر با واکنش دولت هم روبهرو شد. محمدباقر نوبخت، سخنگوی دولت تیتر کیهان را تخلف آشکار رسانه ای خواند و گفت: برخورد قانونی با این تخلف در حال اجرا است که آرزو میکنیم با قاطعیت بیشتری انجام شود. هیچ چیز برای ما مهمتر از منافع ملی نیست. او افزود: البته برخی افراد مواضع شخصی خود را مینویسند تا آن را به جای مواضع نظام جا بزنند، درحالی که نظام طبق قوانین بینالمللی عمل میکند، بنابراین با این گونه اقدامات که منافع ملی را هدف قرار میدهد، برخورد میشود.
اما اتخاذ این قبیل موضع گیریها از سوی بعضی فعالان و رسانههای اصولگرا تازگی ندارد. این طیف که در چند سال گذشته به دلواپس شهرت پیدا کردهاند، نوک پیکان حملات خود را به سوی مواضع دولت در ارتباط با سیاست خارجی نشانه گرفتهاند. انتقاد از برجام و مذاکرات هسته ای نمونه بارزی از مواضع این گروه سیاسی بوده است. روش دلواپسان از آنجا نشات میگیرد که اساسا میانه خوبی با راهبرد تنشزدایی ندارند. «تنشزدایی» در دهه 1960 وارد عرف روابط بینالملل شد. این اصطلاح هنگامی رایج شد که آمریکا و شوروی سابق، دریافتند که ادامه مناسبات تشنجآلود در روابط فیمابین به سود هیچیک از آنها نیست. بنابراین رهبران سیاسی دو کشور درصدد برآمدند با تخفیف تنش در تعاملات خویش، به یکدیگر نزدیک شوند. پیرو این سیاست بین دو کشور خط تماس ویژه ای با عنوان Hot Line برقرار شد تا سران دو کشور بتوانند در زمان کوتاه با همدیگر گفت و گو کنند. در ایران هم تنش زدایی در سیاست خارجه از دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی در دستور کار قرار گرفت که البته در دولت سیدمحمد خاتمی با تاکید بیشتری پیگیری شد.
دلواپسان در دولت روحانی هم با این نگاه در سیاست خارجی مخالفند و یک سر بدعهدیهای آمریکا در برجام و تهدیدات کنونی ترامپ را در سیاست دولت یعنی تعامل سازنده با جهان میبینند. اما آیا همه اشکالات سیاست خارجی را باید در تنشزدایی جست و جو کرد؟ اگر به فرض تنشزدایی، سیاست غلطی باشد چه راهبردی جایگزین آن است و این قابلیت را دارد که مشکلات پیش روی کشور در حوزه مسائل خارجی را حل کند؟
مهدی مطهرنیا، استاد دانشگاه و تحلیل گر مسائل بینالملل در این باره به فرارو میگوید: آنچه که در ایران صورت میگیرد، بیش از آنکه تنش زدایی باشد از منظر استراتژیسینهای کشورهای رقیب ایران، تنفس زایی است. به عبارت دیگر با توجه به سابقه چندین دهه تقابل ایران با جهان میتوان گفت تجارب حاصل از ماجراهایی مثل سفارت آمریکا در تهران، پرونده مک فارلین و بعضی موارد تاریخی دیگر، برداشت غرب از ایران این است که دولت به معنای قوه مجریه تصمیم گیرنده نیست. زمانی که دولت در قراردادهایی مانند الجزیره، مک فارلین و دیگر پروندهها مثل پروندههای دوران سید محمد خاتمی در چارچوب گفت و گوی تمدنها یا پرونده برجام در حال حاضر وارد میشوند، یک نوع فضای تنفسی برای بازتعریف توان تهران برای برخورد با جهت گیریهای این کشورها در حوزه بین المللی و منطقه ای حاصل میشود. زمانی هم که این زنگ تفریح و تنفس خواهی تمام شد، ایران به فوریت به وضعیت بعدی برمی گردد.
مطهرنیا ادامه میدهد: در ایران جناحهای رادیکالی وجود دارند که اساسا با توجه به بافت موقعیتی آنها در ساختار قدرت در همین زمان تنفس هم تلاش میکنند که جهت گیریهای رادیکال خود را حفظ کرده و در راه ایجاد مانع در برابر دولتهای خواهان تنشزایی زمینههای شکست تنش زایی را فراهم کنند. تیتر اخیر روزنامه کیهان یکی از نمونههای بارز این موضوع تلقی میشود.
این استاد دانشگاه ادامه میدهد: آنچه اکنون ما باید به آن توجه کنیم این است که تنش زدایی در معنای اصیل آن نه تنها باید توسط ایران بلکه باید توسط دیگر بازیگران ایران آن سوی میز مذاکره مورد توجه قرار بگیرد. اینجاست که نشان میدهد اصل اعتماد متقابل در مسیر تنش زدایی بین ایران و نظام بین الملل و از سوی دیگر بین نظام بین الملل و ایران هنوز وجود ندارد چرا که رهبران کشورها قبل از آغاز مذاکرات همگی بر این امر اذعان میکنند که در مذاکره با دیگری اعتماد ندارند و همین فقدان اعتماد موجب میشود که دستاوردهای تنش زدایی هم بی تردید دچار اختلال درونی و در صحنه تعریف عملیاتی با چالشهای فروریزش کننده رو به رو شود. مطهرنیا میگوید: تنش زدایی یک مفهوم در روابط بین الملل است. نزدیک ترین نماد تنش زدایی در زمان خروشچف است که بین اتحاد جماهیر سوسیالیستی و ایالات متحده آمریکا رخ داد.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه نگاه به تنش زدایی از سوی کشوری مثل ایران یک نگاه حداکثری و یک نگاه حداقلی از سوی کشورهایی است که در تنش زدایی دست برتر را دارند ادامه میدهد: ایالات متحده آمریکا به دلیل آنکه دست برتر در مذاکرات را به واسطه ابرقدرتی و توان ملی خود دارد، همواره به معاهدات، جهت گیریها یا رهیافتهایی مانند تنش زدایی به صورت حداقلی مینگرد. در حالی که رقبای ایالات متحده آمریکا به تنش زدایی به صورت یک رهیافت حداکثری نگاه میکنند و بر این باورند که اگر یک موضوع میان آنها و ایالات متحده یا کشورهای فرادستی که وارد تنش زدایی با آنها میشوند، حل شود بالتبع باید همه موارد به صورت اتوماتیک وار با همان هزینه برای آنها کم شود. در حالی که کشورهایی که در تنشزدایی و در معاهدات بینالمللی قدرت فرادستی دارند، با ایجاد فضای مذاکره و دستیابی به مذاکره در هر پرونده ای تلاش میکنند در پرونده دیگر با ورود قدرتمندانه تر امتیازات کمتری به رقیب بدهند. این از منظر رئالیسم سیاسی یک امر غیرمترقبه نیست.