عبادت؛ خضوع منتهی به فنا یا خلوص منجر به حضور
علامهطباطبائی معتقد است که عبادت به معنای یک حضور خالص در مقابل خداوند است در حالی که شیخ شلتوت در تفسیر خود معنای عبادت را خضوع بیحد در برابر عظمت نامحدود و یک فنای بینظیر در مقام معبود دانسته است.
ایکنا نوشت:
علامه طباطبائی صاحب تفسیر المیزان در تفسیر آیه ۵ سوره فاتحه الکتاب به معنای عبادت پرداخته است. تفسیر قرآن شیخ محمود شلتوت نیز تلاش کرده است تا عبادت را معنا کند. به نظر میرسد دو گرایش در تفسیر عبادت وجود دارد که یک بر خلوص و دیگری بر خضوع اشارت دارند.
به نظر میرسد تلاش علامه در معنایابی عبادت با مفهوم توحید نیز در ارتباط باشد، به بیان دیگر عبادتی که در آیه مزبور بیان میشود، عبادت خداوند واحد است و در خود مشغول نبودن به غیر خدا را جای داده است. علامه ادامه میدهد: حال يا اينكه اين شرك را، هم در ظاهر داشته باشد، و هم در باطن، مانند عبادت عوام بتپرستان، كه يك مقدار از عبادت را براى خدا میكردند، و يك مقدار را براى نماينده خدا، يعنى بت، و اينكه گفتيم عوام بتپرستان، براى اين بود كه خواص از بتپرستان اصلا عبادت خدا را نمیكردند، و يا آنكه اين شرك را تنها در باطن داشته باشد، مانند كسى كه مشغول عبادت خداست، اما منظورش از عبادت غير خدا است و يا طمع در بهشت، و ترس از آتش است، چه تمام اينها شرك در عبادت است كه از آن نهى فرمودهاند. بنابراين عبادت وقتى حقيقتا عبادت است كه عبد عابد در عبادتش خلوص داشته باشد، و خلوص، همان حضورى است كه قبلا بيان كرديم، و روشن شد كه عبادت وقتى تمام و كامل میشود كه به غير خدا بكسى ديگر مشغول نباشد، و در عملش شريكى براى سبحان نتراشد، و دلش در حال عبادت بسته و متعلق بجايى نباشد، نه به اميدى، و نه ترسى، حتى نه اميد به بهشتى، و نه
ترس از دوزخى، كه در اين صورت عبادتش خالص، و براى خدا است، بخلاف اينكه عبادتش بمنظور كسب بهشت و دفع عذاب باشد، كه در اينصورت خودش را پرستيده، نه خدا را.
شیخ شلتوت تفسیر دیگری از عبادت دارد، از نظر شلتوت عبادت مبتنی بر نوعی خضوع است که در مقابل معبودی نامحدود صورت میگیرد. هرچند شیخ شلتوت نیز تلاش کرده است تا عبادت را به معبود مرتبط کند اما او به جای تاکید بر توحید الهی بر قدرت لایزال الهی تاکید کرده است.
شیخ شلتوت در تفسیر خود ذیل عبادت میگوید: معنای عبادت شکستگی و خضوع بیحد در برابر عظمت نامحدود است و این دلیل بر انتهای آخرین مرحله شکستگی قلبی و محبت درونی و فنای در برابر جلال و جمال معبود است، فنایی بینظیر! گاهی انسان دوست دارد و در راه عشق محبوبش فانی میگردد و خضوع میکند و در خضوعش فانی میشود و در راه این محبوب ناگواری و عذاب را میچشد ولی به هر مرحلهای که برسد باز هم عملش را عبادت نمیگویند، زیرا عبادت آن است که به دنبال درک عظمت و قدرتی بیپایان تحقق پذیرد، معبودی که حقیقت ذاتش ذر ادارک نگنجند و نعمتهایش به شمار نیاید.