"زیباکلام" با سه میلیارد پول چه میکند؟
صادق زیباکلام قبل از زلزله غرب کشور استاد دانشگاهی بود که گهگاهی با اظهارات تند و آتشینش در عرصه سیاسی خیلیها را به وجد میآورد و البته مخالف هم زیاد داشت.
به گزارش شهروند، فکرش را هم نمیکرد، به خواب هم ندیده بود که از مردم چیزی بخواهد و یکشبه رقمی چندصد میلیونی به حسابش واریز کنند و بعد این چند صد میلیون بشود سه میلیارد. صادق زیباکلام قبل از زلزله غرب کشور استاد دانشگاهی بود که گهگاهی با اظهارات تند و آتشینش در عرصه سیاسی خیلیها را به وجد میآورد و البته مخالف هم زیاد داشت.
زیباکلام در این گفتوگو از ماجرای حلالیت طلبیدنش از هلالاحمر هم گفت؛ گفت اگر من باید یکبار از هلالاحمر حلالیت بطلبم، صداوسیمای جمهوری اسلامی باید هزار بار از هلالاحمر حلالیت بطلبد. گفت هلالاحمر میدانست در مناطق زلزلهزده چه کار کند و در امداد به زلزلهزدگان نمره قبولی گرفت.
آقای زیباکلام، چه شد که تصمیم گرفتید بعد از وقوع زلزله غرب کشور کمکهای مردمی را به صورت انفرادی جمعآوری کنید؟
همه چیز واقعا تصادفی اتفاق افتاد؛ به هیچ عنوان نمیخواستم یک کار قهرمانانه و ابر انسانی انجام دهم. روز سهشنبه یعنی یک روز بعد از زلزله، دانشگاه بودم و یکی از شاگردانم که از اعضای بسیج دانشکده است، پیش من آمد و گفت استاد اجازه هست من سر کلاس نیایم.
نتیجه این تويیت و پست اینستاگرام فاصله عجیبی با پیشبینی شما داشت و مبالغ واریزی مردم از میلیون هم گذشت و به میلیارد رسید.
بعد از تويیتکردن و پست اینستاگرام حدودا ٤٠ دقیقه بیشتر نگذشته بود که دیدم پشت به پشت هم پول به حسابم واریز می شود. نمیتوانستم رقم را درست بخوانم و از دخترم لیلا پرسیدم این چقدر است؟! دخترم گفت بابا این از ١٠ میلیون تومان هم رد شده.
حستان نسبت به این مسئولیت سنگین و اعتمادی که مردم به شما کرده بودند، چه بود؟
اول که این کار را شروع کردم، قصد داشتم پولها را برای افراد معتمد بفرستم تا هر چیزی که لازم است برای زلزلهزدگان کرمانشاه بخرند، اما با بالا رفتن مبالغ واریزی این ماجرا ابعاد دیگری پیدا کرد. متوجه شدم کمترین تشکری که میتوانم از مردمی که به من احترام گذاشته و اعتماد کردهاند، بکنم این است که خودم بروم به مناطق زلزلهزده و از نزدیک شرایط را بررسی کنم تا ببینم چه کار میتوانم انجام دهم.
چرا از افرادی که در آنجا بودند، کمک نگرفتید و تصمیم داشتید خودتان از نزدیک آنجا را بررسی کنید؟
چون وقتی با برخیها تماس میگرفتم و تصاویری که برای من از شرایط مناطق زلزلهزده میگفتند یک مقداری متضاد و مبهم بود؛ مثلا میگفتند کمک شده و بعد میگفتند نشده؛ میگفتند چادر میخواهند و بعد میگفتند نمیخواهند. بنابراین روایتهای مختلف از شرایط باعث شد تصمیم بگیرم که صبح پنجشنبه با ماشین خودم و به همراه دخترانم به سمت کرمانشاه حرکت کنیم.
در طول روز پنجشنبه روند واریز پول به کجا رسید؟
روز پنجشنبه که به مناطق زلزلهزده کرمانشاه رسیدیم با دوستانی که از ساعتهای اول زلزله در جریان کمکرسانی قرار داشتند، جلسه گذاشتیم. جلسهای که حدودا دو ساعت طول کشید و راجع به وضعیت و شرایط و نیازهای مردم صحبت کردیم.
وقتی به مناطق زلزلهزده رسیدید، اولین برداشتتان در مقایسه با روایتهایی که از فضای آنجا شنیده بودید، چه بود؟
وقتی مناطق را از نزدیک دیدم، متوجه شدم که یکسری ناهماهنگیها و نابسامانیهای اولیه وجود داشته است اما واقعا کمکرسانی توسط مردم و هلالاحمر صورت گرفته بود. پشت به پشت هم کمکها میرسید و از مرحله اولیه بعد از زلزله که باید نیازهای اولیه زلزلهزدگان مثل چادر و آب و غذا تامین شود، عبور کرده بودیم. بنابراین در چهارمین روز زلزله باید به مصايب بلندمدتتر فکر میکردیم؛ چرا که دیر یا زود سرما از راه خواهد رسید و در برخی از مناطق که سردتر و کوهستانیتر هستند مردم نمیتوانند در چادر زندگی کنند.
بنابراین ارزیابی اولیه شما از مناطق زلزلهزده سردسیر تهیه کانکس برای مردم بود.
البته برای این موضوع بحثهای جدی به وجود آمد و خیلیها معتقد بودند که کانکس فرمول جالبی نیست. با خود زلزلهزدهها که صحبت میکردیم، خیلیهایشان میگفتند ما حاضریم به مسئولیت خودمان در چادر زندگی کنیم به شرط اینکه مطمئن شویم که خانههای ویران ما ساخته میشود.
آقای زیبا کلام در آخر چقدر پول برای شما جمع شد؟
تا دوشنبه، سیزدهم آذرماه این پول از مرز سه میلیارد تومان گذشت و همچنان هم مردم به این حساب پول واریز میکنند.
میخواهید با این همه پول چه کار کنید؟
من نیازهای مردم مناطق زلزلهزده را از نزدیک بررسی کردم. روستايیان بهتر میتوانند نیازهایشان را تشخیص دهند؛ خیلی با کانکس موافق نبودند و به این موضوع به چشم یک مُسکن نگاه میکردند، در حالی که باید به درد پرداخته میشد.
با این پول چه کارهای دیگری میتوان برای یک روستا انجام داد؟
قرار است سیستم کشاورزیشان را آبیاری قطرهای کنیم تا آب هدر نرود. خانه بهداشت تاسیس میکنیم تا هم خود روستايیان و هم از روستاهای اطراف بتوانند از خدمات پزشکی استفاده کنند. کار دیگری که در این روستا انجام خواهد گرفت، این است که برای بچهها زمین بازی بسازیم. از طرف دیگر میخواهیم از طریق انرژی خورشیدی سیستم گرمایش را در آنجا تامین کنیم. خانه فرهنگی و کتابخانه نیز در این روستا خواهیم ساخت تا روستاهای اطراف هم بتوانند استفاده کنند.
خروجی کارهایی که قرار است در یک روستا یا به قول شما دهکده امید انجام شود، چه چیزهایی است؟
ببینید من فکر میکنم چنین اقداماتی فقر را در روستا ریشهکن میکند. سوالی که ما در همه این جلسات از خودمان پرسیدیم این بود که آیا نمیشود زندگی در روستا بهگونهای باشد که یک حداقل درآمد را برای مردم روستا ایجاد کند تا روستا را رها نکنند؟! ما سالها است که میشنویم که روستايیان و کسانی که در این مناطق متولد شدهاند به دلیل بیکاری روستاهایشان را رها کردهاند و به شهرها رفتهاند؛ درنهایت هم اغلب آنها وقتی از روستاها به شهرها مهاجرت کردهاند یا دستفروش شدهاند یا کارگری کردهاند. این سیکل معیوب فقر و تولید فقر باید چند قرن در ایران ادامه پیدا کند؟
با این کار مخالفت نمیشود؟
بعضیها به ما میخندند و میگویند از آرزوهای محال است؛ ولی شاید توانستیم و این کار را کردیم.
میتوانید؟
ما مواقعی چیزهای جالبی در زندگی و عالم بیداری میبینیم و میگوییم چقدر خوب، چرا ما این را نداشته باشیم. مارتین لوتر کینگ جمله معروفی دارد که میگوید: «من یکسری چیزها را در رویا میبینم و وقتی از خواب بیدار میشوم، میگویم چرا این را نداشته باشم؟!» حالا این شرایط هم برای من همینطور است. من یک چیزهایی را در رویا میبینم و میگویم چرا نه؟!
اگر نتوانستید؟!
خب اگر نتوانستیم میگویم نتوانستیم؛ اما مهم این است که میخواهیم تلاش خودمان را بکنیم.
آیا مردم و بهخصوص کسانی که برای شما پول واریز کردهاند در جریان کارها قرار خواهند گرفت؟
من مرتب به مردم گزارش میدهم و هزینهها را اعلام خواهم کرد.
روستایی که قرار است به دهکده امید تبدیل شود را انتخاب کردهاید؟
آخرینباری که در این مدت به کرمانشاه رفتم با مشورتهایی که با کارشناسان و تحلیلگران انجام شد، روستایمان را انتخاب کردیم. روستایی به نام«سراب ذهاب قادری» که ٧٣ خانوار دارد و تقریبا ٩٠ درصدش در زلزله از بین رفته و حدود ٢٠ تا ٣٠ نفر از اهالی روستا کشته شدهاند.
روستايیان سراب ذهاب قادری از این ماجرا مطلع هستند؟
بله با شورای اسلامی و مردم روستا جلسه گذاشتهایم و انشاءالله قرار است به زودی کار را شروع کنیم.
قطعا ساخت و احیای دوباره یک روستا آن هم در حد و اندازههایی که از آن صحبت کردید، نیاز به برنامهریزی دارد. آیا افراد متخصص یا ارگان خاصی در این کار به شما کمک میکند؟
فعلا تا این مرحله قرار است هیأت علمی دانشگاه کردستان کارهای نقشهبرداری و آزمایش خاک را انجام دهد و سایر مجوزهایی که باید از دستگاههای مختلف اخذ کنیم در حال انجام است.
در مناطق زلزلهزده مردم شما را میشناختند که بیایند و کمک بخواهند؟
بله؛ بعضی از مردم من را میشناختند و میخواستند که در تهیه اقلام اولیه مورد نیازشان کمکشان کنم.
آقای زیباکلام! بعد از اینکه این جریان درخواست کمک از سوی شما و سلبریتیهای فرهنگی و اجتماعی شروع شد، یکسری حرفها زده شد مبنی بر اینکه مردم به مسئولان بیاعتماد هستند و به خاطر همین بیاعتمادی است که به چهرههای سیاسی و ورزشی و سینمایی اعتماد و پولهایشان را به حساب آنها واریز کردهاند. شما این موضوع را قبول دارید یا فکر میکنید دلیل دیگری دارد؟
هم بیاعتمادی را قبول دارم و هم این بیاعتمادی را به صورت مطلق قبول ندارم. برای توضیح این موضوع یک مثالي بزنم از چیزی که با چشمان خودم دیدم ؛ در هیچ روستایی نبود که چادری از هلالاحمر وجود نداشته باشد.
شما وقتی به منطقه رفتید و امدادرسانیها را دیدید، از هلالاحمر معذرتخواهی کردید. چه شد که تصمیم گرفتید از هلالاحمر معذرتخواهی کنید؟
یکی از ویژگیهای من این است که ظاهر و باطنم یکی است. من وقتی رفتم و دیدم چیزهایی را که راجع به هلالاحمر گفتهاند، درست نیست، این کار را کردم. چون میگفتند هلالاحمر نرسیده و کمکها را نداده و این حرفها.
پس در واقع به همین دلایل بود که از اعضای هلالاحمر حلالیت خواستید؟
بله، منتها شما باید جمله مرا کامل بگویید. گفتم اگر من باید از هلالاحمر یک حلالیت بطلبم، صداوسیمای جمهوری اسلامی باید هزار حلالیت از هلالاحمر بطلبد. چرا؟ چون صداوسیما با دولت آقای روحانی زاویه دارد و میخواهد این دولت را به مردم منفی معرفی کند، بنابراین آن کسانی را که در رابطه با دولت آقای روحانی قرار میگیرند، از جمله هلالاحمر، ارتش و... کارشان را ضعیف جلوه میدهد.
بنابراین چرا از همان اول تصمیم نگرفتید که به مردم بگویید پولها را به حساب هلالاحمر بریزند؟ چرا گفتید به حساب خودتان بریزند؟
من روی شناختی که دانشجوها و بعضی از مردم از من دارند، تصورم این بود میآیند به حساب من پول میریزند و بعد هم من میتوانم این پول را برای کسانی که میشناسم بفرستم. من اصلا و ابدا در خواب هم نمیدیدم که این پول به سهمیلیارد تومان برسد، نهایتا فکر میکردم به سهمیلیون برسد یا فوقش ١٠ میلیون.
البته مردم به هلالاحمر هم کمک کردند که حجم کمکهای نقدی به بیش ٣٦ میلیارد تومان رسید. اما شما درباره بیاعتمادی مردم حرف زدید که خودش جای بحث دارد. شاید این بیاعتمادی به بدبینی تاریخی و فرهنگی مردم ما برگردد یا شاید هم تا حدودی ناشی از مفاسد اقتصادی اخیر باشد. به هر حال شما از دوران جنگ حرف زدید و همانطور که گفتید زیاد هم از آن دوران نمیگذرد که این بیاعتمادی حاصل شده است.
ببینید، به نظرم قبل از هر چیز مسئولان محترم جمهوری اسلامی باید صورت مسأله را قبول کنند. متأسفانه یکی از خلقیات اجتماعی خیلی از مسئولان ما این است که صورت بعضی مسائلی را که یک مقدار به نظرشان ناهنجار و زمخت میآید، نمیپذیرند. شما نگاه کنید به همین مسأله: چرا مردم به مسئولان آنطور که باید و شاید اقبال نکردند؟
سوال دیگر این است که چرا آقای زیباکلام یا چهرههای مشهور دیگر فقط سر بزنگاهها این اقدامات را انجام میدهند؟ خب، این مناطقی که در زلزله دچار آسیب شد، قبل از این هم جزو مناطق محروم بود. چرا چهرههایی مثل شما قبل از این اتفاقات، سراغ فعالیتهای داوطلبانه نمیروند؟ چرا اقدامات خیرخواهانه در کشور قبل از چنین اتفاقاتی شکل نمیگیرد؟
برای اینکه اولا وضع اقتصادی مردم خیلی خوب نیست. یعنی کشور ما به لحاظ نفت و معادن ممکن است بالقوه کشور ثروتمندی باشد اما بالفعل، اگر شما آمار چکهای برگشتی، آمار شرکتهای ورشکسته و آمار سرقتها را نگاه کنید، میبینید ما جامعه مرفهی نیستیم.
با توجه به این کمکها و اعتماد مردم، شما تصمیم دارید که این نوع فعالیتهای داوطلبانه را ادامه بدهید؟ فارغ از بحث زلزله میپرسم. مثل همان ایده دهکدهای که از آن صحبت کردید و امثال اینها.
ببینید، من اگر بتوانم از این موضوع فرار کنم حتما فرار میکنم و این کار را ادامه نمیدهم چون زندگیام را فلج کرده اما وقتی یادم میافتد که مردم چطور به من اعتماد کردند، با خودم میگویم «حیا به چشمت!» در واقع میشود گفت گیر میکنم و نمیتوانم عقب بکشم.
یعنی میخواهم بدانم بعد از ماجرای کرمانشاه حاضر هستید جاهای دیگر هم بروید و به مناطق محروم سر بزنید و این فعالیتها را ادامه بدهید؟
خیر، این کار دولت است. صادق زیباکلام چهکاره است که این کار را بکند. وظیفه دولت است. وظیفه مجلس است. فراکسیون امید باید این کار را ادامه بدهد. این را هم که گفتم ادامه میدهم در رابطه با دهکده امید گفتم.
یک مقدار هم فضای مجازی در این جریانها بیشتر از قبل تأثیر گذاشته است. شما چه تفاوتهایی در کمکهای مردمی در این زلزله با زلزله بم احساس کردید؟
ببینید، زلزله کرمانشاه اولین مصیبتی بود که بعد از شکل گرفتن و توسعه فضای مجازی اتفاق افتاد. زلزله ورزقان و زلزله بم، زمانی اتفاق افتادند که فضای مجازی یا ایجاد نشده بود یا به این وسعت نبود.
نظرتان درباره مسکن مهر چه بود؟ خیلیها آمدند و گفتند ماجرای مسکن مهر را در این زلزله سیاسی نکنید، اما ما دیدیم که عکسهای آن همه جا منتشر شد و مردم خودشان در اینباره قضاوت کردند.
ببینید؛ من سر پل ذهاب رفتم. نمیخواهم مسأله را سیاسی کنم. من رفتم و ساختمانهای مسکن مهر را دیدم. هیچ توجیهی ندارد. حداقل اینطور میشود گفت که از مسکنهای مهر ساختهشده در سر پل ذهاب شما هیچ دفاعی نمیتوانید بکنید. فقط باید دعا کنیم جاهای دیگری که مسکن مهر ساخته شده زلزله نیاید.
باید از آقای حقانیان هم که جواب انتقادهای آقای جهانگیری درباره مسکن مهر را دادند، پرسید خرابی آن ساختمانها پاسخش با کیست؟! آقای حقانیان چه پاسخی برای این ساختمانهایی که مثل چاقو آنها را تراشیدند، دارد؟ چه توجیهی دارد؟
شما در کل مدیریت امدادرسانی در مناطق زلزلهزده را چطور دیدید، بویژه مدیریت هلالاحمر؟
من از نزدیک شاهد فعالیت هلالاحمر بودم و به نظر من نمره خوبی باید به هلالاحمر در این زمینه بدهند؛ چه به لحاظ کمکرسانی و چه به لحاظ مدیریت بحران.