آیا آیت الله منتظری ساده لوح بود؟
در نتيجه اين پرسش ايجاد ميشود که چرا اين اتفاق ميافتد. پاسخ را ميتوان در نظريه معروف فرافکني در روانشناسي جست.
در نتيجه اين پرسش ايجاد ميشود که چرا اين اتفاق ميافتد. پاسخ را ميتوان در نظريه معروف فرافکني در روانشناسي جست.
اگر افرادي قبل يا اوايل انقلاب از هوشمندي آيتالله منتظري ميگفتند و پس از آن قائل به سادهانديشي او شدند، ايراد متوجه آنهاست که تغيير رأي دادند؛ نه متوجه آيتالله منتظري؛ اما به لسان طلبگي ميتوان گفت، عدالت از امور اثباتي و علميت و فراست از امور ثبوتياند. ممکن است شخصي با يک دروغ از عدالت ساقط شود؛ ولي علميت از امور ثبوتي است و ساقط نميشود. فراست و هوشمندي نيز از امور ثبوتي است نه اثباتي؛ يعني اين صفات زايلشدني نيستند؛ مگر به زوال وجود شخص.
اما اين اتهام دو عارضه دارد: يکي اينکه اصل انقلاب و نظام را هدف ميگيرد. دوم اينکه خود مسئولان انقلاب و نظام را هم در معرض اتهام قرار ميدهد و شنونده ميگويد اگر او سادهانديش بود، چرا ديگران او را تأييد و ترويج کردند.