زن شیادی با کمک فرزندانش به بهانه شفا گرفتن، طلای پیرزنان پایتخت را سرقت میکرد
مادر خانواده؛ رئیس باند بیاموسوار
«من همراه با مادر و برادرم در خیابانهای تهران میچرخیدیم و زنان میانسالی که ظاهر موجه و مذهبی داشتند را شکار میکردیم. آنها وقتی صحبتهای مادرم درباره بیماری من و نذری که برای شفای من کرده بود را میشنیدند، به ما اعتماد میکردند. اما کیسهای که در آن پول قرار داشت، سوراخ بود و ما هم طلاها را طوری داخل آن میانداختیم که از کیسه خارج شود و جلوی پای ما کف خودرو بیفتد.»
فریادهای پیرزنی در یکی از خیابانهای تهران راز این تبهکاران را برملا کرد. چندی پیش بود که شهروندان تهرانی در یکی از خیابانهای مرکزی شهر پیرزنی را دیدند که با سرنشینان یک خودروی لوکس درگیر شده است. پیرزن با صدای بلند از مردم کمک میخواست و میگفت که آنها طلای من را دزدیدهاند، سرنشینان «بیامو» شاسی بلند سعی داشتند از محل فرار کنند، اما پیرزن، دختر جوانی که ظاهرا یکی از سرنشینان بود را با خودش به بیرون از خودرو کشیده بود. در نهایت تعدادی از رهگذران وقتی این صحنه را دیدند به کمک پیرزن رفتند و دختر جوان را گرفتند. اما دو سرنشین دیگر موفق شدند با خودرو از محل فرار کنند. پلیس از طریق تماس تلفنی مردم در جریان این حادثه قرار گرفت. با حضور ماموران در محل مشخص شد که این دختر جوان با کمک همدستانش سعی داشته با شگردی عجیب طلاهای پیرزن را سرقت کند، اما هوشیاری او مانع از عملی شدن نقشه آنها شده است.
آب طلا و پولهای جعلی
دختر جوان و پیرزن مالباخته به کلانتری منتقل شدند. پیرزن در اظهاراتش به ماموران گفت: «من در مسیر خانه بودم که این دختر همراه با دو نفر دیگر که سوار یک خودرو مدل بالا بودند، جلوی من توقف کردند؛ یکی از این سه نفر که خانم میانسالی بود، از من خواست تا به آنها برای شفای دخترشان کمک کنم. او به من گفت که دخترش به بیماری لاعلاجی مبتلا شده و نذر کرده برای سلامتی او مبلغ قابل توجهی را به نیازمندان کمک کند. او چند دسته پول به من نشان داد و گفت که باید این پولها را به دست نیازمندان برسانم. آنها به من گفتند که ظاهر من موجه و مذهبی است و به همین دلیل هم از من درخواست کردند تا این مسئولیت را قبول کنم. من وقتی صحبتها و سر و وضع موجه آنها را دیدم، سوار خودرو شدم، آن خانم میانسال از من خواست تا گردنبندم را باز کنم و داخل کاسه آبی بیندازم تا دخترش از آن بخورد. من هم قبول کردم. بعد هم او گردنبندم را داخل کیسه پولها انداخت و به من داد. تا پولها را همانطور که از من خواسته بود به دست نیازمندان برسانم.»
سرقت از شوهر طلافروش
در ادامه ماموران با بررسی محتویات داخل کیسه پلاستیک متوجه شدند که همه پولها جعلی است. تقلبی بودن پولها و اظهارات پیرزن نشان از یک باند سرقت حرفهای داشت. پروندهای با موضوع سرقت در دستور کار ماموران آگاهی قرار گرفت. ماموران در مرحله نخست به سراغ دختر جوان رفتند.
در ادامه ماموران با بررسی سوابق این دختر جوان متوجه شدند، او سابقهدار و تحت تعقیب است. در واقع همسر این دختر جوان از او به خاطر سرقت شکایت کرده است. این دختر جوان درباره سرقت از همسرش هم به ماموران گفت: «من چند سال پیش ازدواج کردم، همسرم طلافروشی داشت، اما خیلی خسیس بود من هم تصمیم گرفتم از او سرقت کنم. اما به تنهایی نمیتوانستم، به همین دلیل با پسر همسایه دست به یکی کردیم، یک شب که او ٧٠٠ گرم طلا با خودش به خانه آورده بود، با ریختن دارو در شربت او را بیهوش کردم و با کمک پسر همسایه طلاها را دزدیدم. اما چون فاکتور نداشتیم کسی از ما این مقدار طلا را نمیخرید. در نهایت یک مالخر را پیدا کردیم و او طلاها را ١٥٠ میلیون تومان از ما خرید. تقریبا نصف قیمت واقعی بود، اما چارهای نداشتیم.»
به دنبال اظهارات این دختر جوان، پسر همسایه و مالخر طلاها هم شناسایی و دستگیر شدند. با این وجود تحقیقات بیشتر درخصوص این پرونده ادامه دارد و مادر و پسر سارق هم تحت تعقیب پلیس هستند.