درست و غلطِ سخنرانی روحانی در دانشگاه تهران

دولت نمیتواند وارد سخنان دلاری شود چرا که اوضاع خیلی خراب است. این همه نوسان در ارزش پول ملّی طی یکی دو ماه حاکی از عدم فکر و برنامهریزی درون سیستم است. همچنین تا جایی که نویسنده خاطرش هست در دوران ریاستجمهوری آقای خاتمی فضا برای بحث پیرامون ۱۶ آذر بسیار بازتر بود. حال به شرایطی رسیدهایم که رییسجمهورِ مملکت برای برپاییِ روز دانشجو بر سر دانشجو منت میگذارد. تازه ۱۶ آذر در برابر مصیبتهایی که به دانشگاه در دههی هفتاد و هشتاد و نود رفت؛ جوجه است. مرادم حملات گازانبری است و باقیِ قضایای دلهرهآور. همهنگام با سخنان رییسجمهور آن بیرون دانشجوها خواستههای برحقّی داشتند.

روحانی در این دو سال پایانی باید با جدّیّت از گفتمان اعتدالیِ پرابهام خویش ابهامزدایی کند ورنه میخ آخری بر تابوت این گفتمان خواهد بود و خدا میداند که با مرگ عنقریبِ این گفتمان، فضای سیاسی در ایرانِ کنونی به کدام سمت برود. طبقهی متوسطِ آبرفته و نحیف که همواره پشتیبانِ اصلاحات بود به درون طبقهی فرودست ریزش کرده است. حالا وقتِ استفاده از کنایهها و استعارهها و تشبیهات و استفاده از گفتار ناهمواری که مدام به جاها، اشخاص و چیزهایی ناشناخته ارجاع میدهد نیست. سخنی پر از ضمایر با این هدف که به در بگویم که دیوار بشنود.
موارد را مورد به مورد مطرح و در پاسخ یا واکنش بدانها جملهای عرض میکنم.
"دانشگاه تهران به عنوان یک دانشگاه کهن، قدیمی، و برتر شناخته میشود و آنها که در این دانشگاه درس خواندند این دانشگاه برایشان یادآور خاطرات شیرین دوران دانشجویی است"
"به ۵۰ سال پیش برمیگردم وقتی با همکلاسیها وارد دانشگاه تهران شدیم، اساتید فرهیخته و دانشجویان پرتلاشی حضور داشتند"
"دانشگاه نقش مهمی در مدیریت آینده جامعه دارد، اگر امروز نقصی از مدیران گرفته میشود و نقد واردی مطرح میشود، بپذیریم به نوعی نقد بر دانشگاه هم هست"
این دیگر از آن حرفهاست. نقص مدیران تجمعیافته در دولت نقص دانشگاه نیست. چه بسیار دانشگاهیانی که از اساس با خطِّمشی اقتصادی و سیاسی دولت و حتی فراتر از دولت زاویه داشته و منتقد آن هستند. دانشگاه کماکان در گفتمانِ انتقادی تنفس میکند باوجود تمام لطمات و ضرباتی که بدان وارد شده. همراییِ چند اقتصاددان یا سیاستهای اقتصادی دولت دلیل بر همسوییِ دانشگاه با آن سیاستها و رویهها نیست اتفاقن دانشگاه مامنِ رادیکالترینِ انتقادها به همین روال کنونی است. اقتصاد سیاسیِ دولت آقای روحانی منتقدینی جدّی درون دانشگاه دارد.
"آنها که وارد دانشگاه میشوند میدانند کلمه دانشجو بسیار زیباست"
"موفقیتهایمان در دولت یازدهم از امید به آینده شروع شد نه با کار و برنامهریزی ما"
"در سال ۹۲ من انتخاب شدم قرار بود دولت را انتخاب کنیم؛ که به محض انتخاب دلار ارزان شد، امید بیشتر شد؛ چرا که مردم با فضای امنتر آشنا شدند، هنرپیشه سینما، کارگردان و نویسنده امیدوار شده بودند، دانشجو هم امیدوار شده بود، چون میدانستند ۱۶ آذر میتوانند حرف بزنند"
دولت نمیتواند وارد سخنان دلاری شود چرا که اوضاع خیلی خراب است. این همه نوسان در ارزش پول ملّی طی یکی دو ماه حاکی از عدم فکر و برنامهریزی درون سیستم است. همچنین تا جایی که نویسنده خاطرش هست در دوران ریاستجمهوری آقای خاتمی فضا برای بحث پیرامون ۱۶ آذر بسیار بازتر بود. حال به شرایطی رسیدهایم که رییسجمهورِ مملکت برای برپاییِ روز دانشجو بر سر دانشجو منت میگذارد. تازه ۱۶ آذر در برابر مصیبتهایی که به دانشگاه در دههی هفتاد و هشتاد و نود رفت؛ جوجه است. مرادم حملات گازانبری است و باقیِ قضایای دلهرهآور. همهنگام با سخنان رییسجمهور آن بیرون دانشجوها خواستههای برحقّی داشتند.
"نقد بیش از حد نمیتواند مفید باشد"
این یکی هم واقعن از آن حرفهاست! از ابداعات محیّرالعقول مسئولینِ مملکت ما. البته نقد داریم تا نقد؛ لیکن اصطلاحاتی مانند "نقد مسئولانه" یا "سیاهنمایی" معنایاش این است که آقاجان من نقدناپذیرم و حوصله و اعصابِ نقد و منتقد را ندارم. فضای مجازی پر است از نقدهای رادیکال، اما مسئولانهای که برای فرار از خودسانسوری و دیگرسانسوریِ حاکم بر رسانهها و مطبوعات سر از اینترنت درآوردهاند. نقد به هر شکلی که باشد بهتر از فضای مرگآورِ سکوت و اطاعت است. باید هزاربار یک مطلب ضروری را گفت و نوشت و تکرار کرد. باید صدها بارِ دیگر از وعدههای روحانی سالها پیش سخن گفت.
"برخی از اساتید را ندیدهام که مصاحبه کنند، اما مرتب برای من نامه مینویسند که این تاثیرگذارتر است"
کسی که در خفا مدام برای شما نامه مینویسد هم شما و هم مردم را از ظرفیّتهای موجود در رسانه و در نقد محروم میکند. پاسخی هم که شما درخفا به او میدهید چه مثبت چه منفی فقط دردی از شما دو نفر دوا خواهد کرد نه ملّت. این نهایت پنهانکاری و مخفیکاریِ یک گفتمانِ اعتدالیِ بیسروته و زیان بار است که کار را به امروزهروز رسانده. مردم آنجا که شهامتی در خویش مییابند آشکارا اعتراض و نقد میکنند و مسئولی در خفا با شبهمنتقدی در تماس است این هم یک جور حملهی گازانبری به مفهوم نقد و منتقد است.
"فردا با برخی اقتصاددانهایی که نامه سرگشاده نوشتند دیدار میکنم و برخی حرفهایم را به آنان خواهم زد"
شما خیلی لطف میکنید که برخی حرفها را در پایان کار دولتتان میخواهید بزنید. ولی به گمانم جلسهای باشد کاملن محافظهکارانه و کلیشهای از سوی دولت. خدا کند متن صورتجلسات هم منتشر بشود تا مردم نامحرم هم چیزی دستگیرشان بشود.
من هر روز لیست قیمت اجناس را میبینم میدانم وضع زندگی مردم چگونه است.....، اما وضعیت در آینده بلندمدت بهتر میشود
بررسی قیمت اجناس کافی نیست. یک مسئول باید توضیح بدهد که چرا اینقدر تورم؟ قدرت خریدِ خوداش چقدر کاسته شده؟ او باید با آسیبدیدگان شرایط بد اقتصادی همدردی کند باید دستکم در سخناناش به آنها اشارهای داشته باشد تا دلگرم شوند. این حداقل چیزی است که معلمان رانندگان پرستاران و بهطور کل نیروی کارگری ایران از رییسجمهوری توقع دارند که زمانی به قول و دعویِ خودش امیدی ایجاد کرده بود. چرا در بلندمدت؟ در کوتاهمدت تکلیف مردم چیست؟ اینجور حرفزدن گونهای وعدهی سرخرمن دادن است. وعدههای صنفی خواستههایی عجیب و غریب نیست که لاینحل باشد.
"ما همیشه افتخار میکردیم که در دوران دکتر مصدق انگلیس از ما شکایت کرد. تیم دکتر مصدق به دادگاه رفت تا بگوید آن دادگاه صلاحیت رسیدگی به این شکایت را ندارد"
شما و تیم شما هیچگاه با دولت دکتر مصدق قابل قیاس نیستید. اگر به دلایلی -که از حوصلهی این نوشتار و خوانندگانش خارج است- کودتای ۲۸ مرداد رخ نمیداد تاریخ معاصر ایران و پیشرفت و توسعهی ایران دیگرگونه بود و ایران هماکنون به قلّههایی بس روحافزا زیبا و دلپذیر رسیده بود. مصدق سیاستمدار کاملی نبود هیچکس کامل نیست. گاهی سیاست مملکت را به لجبازیها و خُلقوخوی تنداش گره میزد یا اینکه فیالمثل در برابر فرمان عزلاش از نخستوزیری تمکین نکرد که این دومی البته هنوزکههنوزه میان ملیگراها و سلطنتطلبان محل منازعه است؛ لیکن، او نفت را ملّی کرد.
بازهم از آقای روحانی بابت سعهی صدرشان و اینکه تحمل نقد را دارند سپاسگذارم. گیرم که نقد برای ایشان درحکم چاشنی غذاست مثل نمک غذا، ولی خُب حکایت بیابان است و لنگه کفش.