سرنوشت عجیب ۳ محکوم یک پرونده جنایی
او بیشتر اوقات در حال خودش بود و روزی هم که کشته شد، یک زندانی با او درگیر شد و تیزی را به شکمش فرو کرد. من هم برای اجرای حکم پای چوبه دار برده شدم، اما اولیایدم رضایت دادند. ۱۲ سال از آن ماجرا گذشته و من همه این سالها را در زندان بودم. جوانیام گذشته است و حالا میانسال هستم و درخواست دارم قضات هم کمک کنند، من را ببخشند و در مجازات هم به من تخفیف دهند تا بتوانم بیرون بیایم.
با انتقال جسد به پزشکی قانونی و آغاز تحقیقات، خانواده کامران گفتند به کسی مشکوک نیستند و او مرد آرامی بوده است که هیچ دشمنی نداشته و از این که چنین کشته شده است، شوکه شدهاند. بررسی تلفنهمراه کامران نشان داد او آخرینبار با فردی به نام پوریا تماس گرفته است.
پوریا افزود: من با آرش تماس گرفتم و گفتم باید با هم این کار را انجام بدهیم و از آن جایی که پای ناموس در میان بود، او قبول کرد. ما به بهانهای کامران را از تهران سوار ماشین کردیم و به کرج بردیم، نزدیک مهرشهر که رسیدیم، در جای خلوتی کامران را از ماشین پیاده کردیم و کتک زدیم تا بیهوش شد و بعد روی او بنزین ریختیم و آتشش زدیم و فرار کردیم.
او درباره نقش فریدون در این قتل گفت: فریدون همراه ما آمد تا اگر لازم بود کمک کند، اما او در قتل نقشی نداشت. بعد از گفتههای این مرد آرش و فریدون هم بازداشت شدند. هرچند آرش قتل را قبول کرد، اما فریدون منکر شد و گفت که هیچ نقشی در قتل نداشته و حتی از آن آگاهی هم نداشته است.
فریدون که موادفروشی میکرد، در دادگاه انقلاب به جرم موادفروشی به حبس ابد محکوم شد و با این که در این پرونده نیز به حبس محکوم شده بود، باز به حکم اعتراض کرد و مدعی شد نقشی در قتل نداشته است.
سالها بعد آرش موفق به جلب رضایت اولیایدم شد. او که برای محاکمه بهلحاظ جنبه عمومی جرم به دادگاه برده شده بود، یکبار دیگر در شعبه ۲ دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. روز یکشنبه گذشته بعد از این که کیفرخواست علیه او خوانده شد، متهم در جایگاه قرار گرفت و گفت: من اتهام قتل را قبول دارم، از ابتدا هم این موضوع را قبول داشتم. پوریا بود که من را وارد این ماجرا کرد، چون کامران به یکی از نزدیکان او تجاوز کرده بود.
بعد از این که به قصاص محکوم شدیم و حکم تأیید شد، پوریا دیگر امیدی به این که بتواند رضایت بگیرد، نداشت، چون میدانست با این وضعیت رضایتی در کار نخواهد بود و خانواده کامران انتقام میگیرند؛ به همین دلیل دیگر مثل سابق باانگیزه زندگی نمیکرد.
او درباره نقش فریدون در قتل گفت: فریدون در ماشین همراه ما بود، اما هیچ کاری نکرد. او راست میگوید که از ماجرا خبر نداشت، ما به او چیزی نگفته بودیم، اما او در ماشین حضور داشت.
در ادامه، نوبت به فریدون رسید. او که به رأی صادر شده اعتراض کرده و به همین دلیل به دادگاه منتقل شده بود، گفت: من هیچ اتهامی را قبول ندارم. من موادفروش بودم و، چون کارم غیرقانونی بود سرم به کار خودم بود و اصلا به اطرافم توجه نمیکردم. این که گفته میشود در ماشین بودم دروغ بود.
من سر این پرونده بازداشت شدم و بعد ماجرای مواد فروشیام مشخص شد و حالا از سوی دادگاه انقلاب به حبس ابد محکوم شدهام. اگر بازداشت نمیشدم، حبس ابدی هم در کار نبود. من هیچ نقشی در قتل نداشتم، برای خودم کاسبی میکردم و اطراف هم برایم اهمیتی نداشت، چون میترسیدم گرفتار شوم.
بعد از گفتههای متهمان، وکلای آنها در جایگاه حاضر شدند و دفاعیات خود را مطرح کردند. با پایان جلسه دادگاه، قضات وارد شور شدند تا در مدت زمان قانونی رای خود را درباره این پرونده جنایی صادر کنند.