۱۴ سال از نهمین انتخابات ریاستجمهوری گذشت
میراث تلخ محمود احمدینژاد!

اکنون که ۱۴ سال از انتخابات سال ۸۴ میگذرد، احمدینژاد چهره جدیدی به خود گرفته است و سعی میکند حالا که دیگر در قدرت نیست با اپوزیسیوننمایی، خود را فردی تحولخواه معرفی کند، درصورتیکه سابقه او نشان میدهد هیچ اصلاحاتی از مسیر افکار بیثبات احمدینژاد نمیگذرد

دوره دوم نهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در چنین روزی برگزار شد و محمود احمدینژاد توانست در مقابل اکبر هاشمیرفسنجانی اکثریت آرا را از آن خود کند و پیروز انتخابات شود.
معلقبودن حکم شهرداری
احمدینژاد که تا پیش از ریاستجمهوریاش مهمترین تجربه مدیریتی خود را در عرصه شهرداری تهران گذرانده بود، شهردارشدنش نیز خالی از حاشیه نبود. هنگامی که وزارت کشور حکم شهرداری او را تأیید کرد، وزارت اطلاعات وقت در پاسخ استعلامهای لازم، سکوت کرد و هیچ پاسخی نداد، اما اسماعیل گرامیمقدم نماینده مجلس هفتم علت سکوت وزارت اطلاعات دولت خاتمی را وجود پرونده سوآپ نفت در دوران استانداری احمدینژاد در اردبیل دانست.
احمدینژاد در دوران شهرداری خود نیز مدام در پی فشار به نهادهای فرهنگی تحت نظارتش بود و مدام با فشار بر فرهنگسراها سعی میکرد آنها را به اندیشههای خود نزدیک کند. چنین شخصیتی با چنین کارنامهای توانست در میان ناهماهنگیهای اصلاحطلبان به پیروزی برسد.
تنشآفرینی بینالمللی
دوره نخست احمدینژاد نیز مانند دوره شهرداریاش بیحاشیه نبود. احمدینژاد در چهار سال نخست دولتش با طرح موضوعات بیهوده و تنشزا چهره بینالمللی ایران را از «گفتوگوی تمدنها» به تحریمها و قطعنامههای متعدد شورای امنیت تبدیل کرد و اوضاع سیاست خارجه را به پرتگاه بند هفت منشور ملل متحد برد و در پاسخ به انتقادها میگفت که تحریمها کاغذپارههایی بیش نیست یا آنکه در شرایط بحران هستهای بهجای آرامکردن فضای دیپلماتیک با طرح موضوعات بینتیجهای مانند نفی هولوکاست عموم کشورها را علیه ایران و له اسرائیل متحد کرد یا آنکه با سخنان غیرمنطقی و خیالپردازانهای مانند «احساسکردن هاله نور دور سرش» در مجمع عمومی سازمان ملل، شأن رئیسجمهوری ایران را به یک انسان خرافی تقلیل داد؛ شأنی که در همان سازمان ملل و در زمان محمد خاتمی تا سرحد گفتوگوی تمدنها بالا رفت.
سیاستهای نابهنگام و ویرانگر محمود احمدینژاد به همینجا ختم نشد و در حوزه داخلی با اتخاذ تصمیمهای نادرست پولی و بانکی تورم را به شکل فزاینده بالا برد و در اعمال برداشتن یارانهها پیشنهادهای بسیاری از نخبگان را نادیده گرفت و بدون پیشزمینههای لازم آن طرح را اجرا کرد تا پس از آن نهتنها پول حاصل از آزادسازی قیمتها و حذف یارانههای کالاهای اساسی صرف زیربناها نشود، بلکه فساد روزافزون ایجاد شود.
ترویج فرهنگ دروغگویی
مشکل احمدینژاد فقط به چنین مسائلی محدود نمیشود و میراث ناپسند بزرگ او بابکردن دروغ در عرصه سیاسی است.
دوران طغیانگری
موضوع دیگری که مشخصا در دولت دوم احمدینژاد به وجود آمد، تقابل او با نهادهای نظام بود، بهنحویکه معلوم نبود چرا علیه پایگاه متبوعش طغیان کرد و تمام قواعد و عرف سیاسی را کنار گذاشت و به یک دولت خودرأی تبدیل شد. او حتی از اجرای قوانین مصوب مجلس نیز سرباز زد و هر قانونی را که مخالف آن بود، کنار میگذاشت.
بههرروی اکنون که ۱۴ سال از انتخابات سال ۸۴ میگذرد، احمدینژاد چهره جدیدی به خود گرفته است و سعی میکند حالا که دیگر در قدرت نیست با اپوزیسیوننمایی، خود را فردی تحولخواه معرفی کند، درصورتیکه سابقه او نشان میدهد هیچ اصلاحاتی از مسیر افکار بیثبات احمدینژاد نمیگذرد، زیرا تاریخ جزءبهجزء ناکارآمدیهای او را در صفحات خود ثبت کرده است و شاید هیچکس بحرانهایی را که از جانب محمود احمدینژاد برای کشور و مردم ایران ایجاد شد، از یاد نبرد.