۳ برگ برنده ایران در دور جدید تحریمها

اگر به رژیم تحریمهای آمریکا و روند آنها نگاه کنیم، میبینیم که اکنون در اوج تحریمها هستیم. زیرا آمریکا دیگر به موارد عجیبی مانند تحریم مقام معظم رهبری و وزیر امور خارجه رو آورده و این یعنی دیگر دستش خالی است و چیز دیگری برای تحریم نمانده است.

اگر به رژیم تحریمهای آمریکا و روند آنها نگاه کنیم، میبینیم که اکنون در اوج تحریمها هستیم. زیرا آمریکا دیگر به موارد عجیبی مانند تحریم مقام معظم رهبری و وزیر امور خارجه رو آورده و این یعنی دیگر دستش خالی است و چیز دیگری برای تحریم نمانده است.
برای پرداختن به این موضوع که چه میزان از تصمیمات و سیاستگذاریها بهنگام و چه میزان نابهنگام بوده، بهتر است تصویری از شرایط فعلی اقتصاد کشور داشته باشیم. امروز سیاستگذاری برای اقتصاد چقدر اهمیت دارد؟
اگر بخواهم از همان تعبیر آشنای قدیمی استفاده کنم که اتفاقا اقتصادی هم هست، باید عرض کنم «سیاستگذاری برای اقتصاد از نان شب واجبتر است».
ما در یک سال گذشته که درگیر تحریمهای متعدد شدیم، سیاستگذاریهای متعدد نیز داشتهایم. بهویژه در حوزه ارزی که تعداد سیاستهای اتخاذشده بیشمار بود. چه میزان از این سیاستها را سیاستهای بجا و بهنگام و چه میزان را نابهنگام میدانید؟
دو نکته را در این رابطه باید عرض کنم. واقعیت این است که برخی از اینها را من سیاستگذاری نمیدانم. مانند ارز چهارهزارو ۲۰۰ تومانی. این یک پاسخ عملگرایانه و البته تا حدودی احساسی و شتابزده به التهاب بازار بود. به عبارت دیگر یک عمل بود تا یک سیاست. هم نرخ تعیینشده این خاصیت را داشت و هم محل تخصیصاش.
سیاستگذاری طبیعتش این است که ماهها و گاهی سالها به کار گرفته شود. وقتی شما میگویید متعدد و بیشمار، یعنی خود اذعان میکنید که سیاست نبوده و بیشتر اقدام بوده است.
اما نکته دوم این است که به دلیل فشارهای ناشی از تحریمها، که هم مستقیما بر ارز وارد میشود و هم به طور غیرمستقیم و از طریق دیگر عوامل اقتصادی و اجتماعی مؤثر بر نرخ ارز، اقدامها خیلی بهنگام بوده و متهورانه. علت اینکه کاملا به هدف نخورده، این است که زمینه اجتماعی و فرهنگی لازمش حتی در بین نخبگان و فعالان درستکار اقتصادی هم فراهم نبوده.
نزدیکشدن نرخها اتفاق مطلوبی است، اما هنوز تا تکنرخیشدن ارز فاصله داریم. در این شرایط تداوم اعطای ارز رسمی به کالاهای اساسی تصمیم درستی است؟ خبر فسادهای بیرونزده از تخصیص ارز ارزان هر روز وجوه جدیدی پیدا میکند و در همین چند روز اخیر بحث تخصیص ارز دولتی به کاغذ سیگار مطرح شد. سیستم جامع توزیع نداریم و یارانههای ارزی تخصیصیافته به جای رسیدن به دست مصرفکننده به جیب عدهای خاص میرود. با این وجود چرا این حد اصرار به برقراری ارز چهارهزارو ۲۰۰ تومانی وجود دارد؟
بله فاصله داریم و این واقعیت علل مختلفی دارد که مهمتریناش امروز تشدید تحریمهاست و دقیقا به همین دلیل موافق تداوم تخصیص ارز با نرخ پایینتر به کالاهای اساسی هستم. چون شرایط را تا حدودی خاص و اضطراری میدانم، اما اگر این تصمیم گاهی درست اجرا نمیشود و فسادهایی مشاهده میشود، علتش در اجراست و نه در سیاستگذاری. برای حل این مسئله، در کشور زمینههای لازم شفافسازی و همچنین یکپارچهسازی سیستم را هم داریم، اما در اجرا به موانعی برمیخورد که غیرسیستمی و غیراقتصادی است.
برای ایجاد این شفافیت پیشنهاد خاصی دارید؟
میدانید که شفافیت در عمل نیازمند یک نظام یکپارچه و جامع است که از ارکان مهم آن در زمینه ارز، نظام واردات، صادرات، گمرکات و توزیع و... است که علاوه بر نرمافزار و سختافزار قوی، به ارادهای قوی نیاز دارد. از همه اینها مهمتر به تعریف روشن و شفاف از کالای اساسی هم نیاز دارد. این تعریف باید جامعه هدف را هم در بر بگیرد.
گمان میکنید میتوان این شفافیت را ایجاد کرد؟ میتوان بدون ایجاد رانت، یارانه ارزی تخصیص داد؟
بله؛ صددرصد. ایجاد این شفافیت برای کشور ما که الحمدلله از زیرساختهای سایبری و نرمافزاری و سختافزاری قوی و نظام اطلاعاتی کارآمد برخوردار است، کار زیادی ندارد؛ اما واقعیت این است که ارادهای قوی و پوستی کلفت میخواهد. بالاخره صدای برخی گروههای ذینفع درخواهد آمد. صدا که نه، فریادشان.
درباره یارانه ارزی، بنده شخصا مخالفم و معتقدم اتفاقا صفرا میافزاید و منافع نامشروع را بیشتر میکند. ما هر کاری که میکنیم، باید روی خود ارز انجام دهیم و نه روی پس یا پیش آن.
شما دامنه فساد در کشور را چقدر گسترده میدانید؟
اظهارنظر قابلاتکا دراینباره اشراف اطلاعاتی و حتی قضائی لازم دارد. اینطور با مشاهده یا حس برخی مصادیق فساد نمیتوان گستردگی آن را قضاوت کرد. بالاخره مقداری از فساد مالی مشاهده میشود که خیلی آزاردهنده است؛ اما اینکه این مقدار خیلی گسترده است یا نه و مثلا در مقایسه با ۱۰ یا ۲۰ سال پیش آیا بیشتر شده یا نه، من نمیتوانم اظهارنظر دقیق بکنم؛ اما شخصا برآوردم این است که واقعیت فساد بهمراتب کمتر از آن است که حس میشود.
نکته بعدی هم آن است که، چون خود فساد را بهتنهایی و به صورت مستقیم نمیتوان اندازهگیری کرد، تنها شاخص اندازهگیری فساد در دنیا، میزان نبود شفافیت است؛ بنابراین باز هم پای شفافیت به میان میآید. ما در کشورمان به ارتقای شفافیت زیادی نیاز داریم. اگر این محقق شود، فساد بدونتردید کاهش چشمگیری پیدا میکند.
صرفنظر از اینکه میزان فساد چقدر در سالهای اخیر گسترش یافته، از نظر شما چگونه میتوان با آن مقابله کرد؟
ارتقای شفافیت، شفافیت و باز هم شفافیت. این تنها راهی است که در دنیا آزموده شده و جواب داده. شما نگاه کنید، در رتبهبندی شفافیت که سالانه منتشر میشود و مثلا برخی کشورهای اسکاندیناوی در آن اول هستند، دقیقا کشورهایی هستند که کمترین فساد را دارند. مبارزه فیزیکی و بگیروببند؛ هرچند خوب است؛ اما آخرین راه است و از کارآمدی بالایی برخوردار نیست.
در راستای ارتقای شفافیت، سامانه دسترسی آزاد به اطلاعات ایجاد شده است که در بخشی از وظایف تعریفشده، انتشار حقوق مدیران دولتی آمده است. آیا بانک تحت نظارت شما حقوق مدیران خود را اعلام کرده است؟
کماهمیتترین اطلاعات، حقوق مدیران است. اتفاقا دردسترسترین هم هست. بانک ما به دلیل بورسیبودن سالهاست که از طریق صورتهای مالی، دریافتی کل و سالانه مدیران را افشا میکند، اما از من بپذیرید که انتشار حقوق مدیران از جنسی که این روزها شایع شده، خاصیت چندانی ندارد و اتفاقا ممکن است حاشیه را بهجای متن بنشاند.
اما مردم انتظار دارند حداقلترین و دردسترسترین اطلاعات را بدانند. چند هفته گذشته صندوق بازنشستگی حقوق اعضای هیئتمدیره خود را اعلام کرد و آقای رئیسی، رئیس قوه قضائیه، هم تأکید کردند علاوهبر اعلام حقوق و داراییشان به مقام معظم رهبری، در سامانه نیز اعلام خواهند کرد تا مردم نیز این اطلاعات را داشته باشند، ضمن آنکه این بخش از اطلاعات ارائهشده به بورس محرمانه شده است و مردم دسترسی به آن را نخواهند داشت.
اصلا اینطور نیست. اتفاقا برعکس است. ارائه اطلاعات به بورس یعنی درج آنها در سامانه کدال (www.codal.ir)؛ یعنی هر کسی میتواند به سایت مذکور رفته و اطلاعات شرکت بورسی را تماموکمال مشاهده کند.
این نکته را هم بگویم که این اقدام آقای رئیسی یکی از مناسبترین اقدامهاست که باید در تمامی سطوح مدیریتی اجرا شود، زیرا شفافیت امری تدریجی است و یکشبه اتفاق نمیافتد و ایشان نقطه شروع خوبی را انتخاب کردهاند.
در کدال گزارش صورتهای مالی، شفافسازی مالی و سهامی، گزارش هیئتمدیرهها مربوط به عملکرد و گزارش مجمع وجود دارد؛ بنابراین درآمد مدیران (نه حقوق ماهانه) معمولا در حسابرسیهای داخلی قید میشود که از زمانی که بحث حقوقهای نجومی مطرح شده.
اعلام نمیشود.
نکته اول اینکه در صورتهای مالی سالانه افشا میشود و البته حق با شماست، سالانه است و ماهانه نیست، اما با یک تقسیم ساده قابل محاسبه است. از آن مهمتر این نکته دوم است و آن اینکه حسابرس مستقل (و نه داخلی) که گزارشش در کدال باید به طور کامل منتشر شود، مدرک مهمی از شرکت یا بانک مورد رسیدگی میگیرد که به نامه تأییدیه مدیران موسوم است و در آن نهتنها حقوق و مزایای تکتک اعضای هیئتمدیره و مدیرعامل درج میشود، بلکه اعضا امضا کرده و تعهد میکنند که هیچ رقم دیگری دریافت نکردهاند. این سطح از افشا در تمام دنیا پذیرفته است و سطح مناسبی تلقی میشود.
از مواردی که بانکها بر اساس ماده ۱۶۹ مکرر اصلاحیه قانون مالیاتهای مستقیم مکلف به اجرا شدند، اعلام اطلاعات حسابهای بانکی مشکوک به پولشویی است، اما بانکها برای اینکه مشتریان میلیاردی خود را از دست ندهند زیر بار اجرای این قانون در دو سال گذشته نرفتهاند. این یکی از حداقل انتظاراتی است که در حوزه شفافیت میتوان داشت.
باید بگویم که این را طبق همان قانون و سایر مقررات، باز ما سالهاست که اطلاعات را تماموکمال در اختیار مراجع ذیربط، از جمله مقامات مالیاتی میگذاریم؛ تقریبا هر هفته یک سیدی کامل؛ بنابراین با عرض معذرت باید بگویم که قضاوتتان مبنیبر اینکه بانکها برای اینکه مشتریان میلیاردی خود را از دست ندهند... کاملا نادرست است. اگر عنایت بفرمایید و فقط یکی، دو ساعت وقت بگذارید، در بانک ملاحظه خواهید فرمود که قضاوت اشتباه کردهاید.
سازمان مالیاتی بارها از عدم همکاری بانکها در این خصوص گلایه کرده و به دلیل عدم همکاری بانکها نهایتا تفاهمنامهای امضا شد که بانک مرکزی اطلاعات حسابهای مشکوک را در اختیار سازمان مالیاتی قرار دهد.
بنده سوابقی از این گلایه؛ چه رسمی و چه غیررسمی ندارم، اگر هم یک مدیرکل محترم مصاحبهای انجام داده و مورد خاصی را مطرح میکند، نباید به حساب موضع رسمی سازمان امور مالیاتی گذاشت. چیزی که شما به آن اشاره میفرمایید آییننامهای است که دو وزیر ابلاغ کردند و البته به شفافیت کمک کرد.
شما که تأیید میکنید همکاری مناسب را داشتهاید. بازگردیم به مسئله اقتصاد در سطح کلانتر. به نظر شما در شرایط حالحاضر، یعنی با شدتگرفتن تحریمها، اقتصاد ایران میتواند خوداتکا شود؟
هر اقتصادی باید خوداتکا شود، فارغ از اینکه تحریمی وجود دارد یا نه، چون اصلا به لحاظ نظری علت وجودی اقتصاد «محدودیت» است، حالا در یک کشور محدودیت یعنی تحریم، در دیگری یعنی موقعیت جغرافیایی و منابع طبیعی و در دیگری ممکن است ترکیب جمعیتی و مواردی از این قبیل باشد.
لازم است توضیح دهم که من خوداتکایی را به معنی همان تابآوری و درونزایی میدانم که در مفهوم اقتصاد مقاومتی نهفته است و نه برداشت نادرستی که برخی دارند و آن را به معنی عدم تعامل با بیرون و سایر اقتصادها تلقی میکنند. اگر سیاستهای ابلاغی اقتصاد مقاومتی را نگاه کنیم میبینیم که در عین درونزایی بر تعامل با بیرون تأکید شده است.
به نظر شما اقتصاد ایران در شرایط فعلی میتواند در عین درونزایی با بیرون تعامل داشته باشد؟
حتما. مگر الان ندارد؟ با تمام محدودیتهای مالی بینالمللی که وجود دارد ما بیش از ۴۰ میلیارد دلار صادرات و تقریبا به همین میزان واردات داریم و این یعنی تعامل. محصولات پتروشیمی ما به شرق و غرب عالم صادر میشود، برخی محصولات غذایی و بهداشتی یا کالای ساختمانی مانند کاشی و سرامیک به تمام کشورهای بزرگ غربی و البته فقط بهجز آمریکا که در ماههای اخیر قطع شده، صادر میشود.
یک نمونه جالب هم بگویم که شاید خیلی از هموطنان ما اطلاع دقیقی نداشته باشند و آن میدان گازی رهام است که بین ایران و بریتانیا مشترک است و در دریای شمال قرار دارد. با وجود تمام تحریمها هر دو کشور با هم در این میدان همکاری میکنند و سهم ایران از وجوه حاصل از فروش گاز آن به حساب ایران واریز میشود. این است که اعتقاد دارم که در تعامل نسبتا خوبی با بیرون هستیم که اگر آن درونزایی را تقویت کنیم، این تعامل هم رشد میکند.
درست است. ارتباطات ایران بهویژه با کشورهای همسایه ادامه دارد، اما نقل و انتقال پول دشوار شده است. گمان نمیکنید مذاکره بتواند شرایط را سهلتر کند؟ البته درصورتیکه دستاوردی بیش از برجام داشته باشد.
چرا، حتما ما باید برای تسهیل نقل و انتقال پول به مذاکره ادامه دهیم. محدودیت نقل و انتقال، هزینهها را خیلی بالا میبرد؛ بنابراین باید با حداکثر ظرفیت برای مسائل بانکی مذاکره کنیم و به پیگیریهایمان ادامه دهیم.
یعنی معتقدید برجام کارایی لازم را داشت؟ پس چرا موفق نشدیم از ظرفیت آن استفاده کنیم؟
بله معتقدم بهترین توافقی بود که میشد با شش کشور بزرگ که بعضی از آنها کاملا در مقابل ما قرار داشتند، انجام داد. توجه داشته باشید که توافق یعنی جمع نظر دو طرف و نه خواستههای فقط یک طرف.
مذاکرهکنندههای ایرانی، خیلی قوی ظاهر شدند. اگر بخواهم تمام ابعادش را توضیح دهم شاید در حوصله این گفتگو نباشد، اما فقط یک نمونه بگویم و آن اینکه ببینید در خروج آمریکا از برجام، بهجز اسرائیل و یکی، دو کشور کوچک منطقه، هیچ کشوری نتوانست کنار آمریکا بایستد و کارش را تأیید کند، این خودش یعنی توافق قوی.
ما با توتال و پژو قرارداد بستیم. برای خرید هواپیما هم قرارداد داشتیم، اما پس از خروج آمریکا توتال و پژو از ایران رفتند و خرید هواپیما منتفی شد. اگر تعداد بیشتری هم قرارداد میبستیم با خروج آمریکا از برجام همه آنها لغو میشد.
پژو اگرچه بعد از خروج آمریکا از برجام، سطح همکاری را کم کرد، اما نرفته است؛ شرکت مشترکی با آنها داریم به نام ایکاپ که فعال است. این همه پژوهای ۲۰۷ و ۲۰۰۸ که در خیابانها میبینید نتیجه آن قرارداد است که تحویلش هنوز ادامه دارد. تولید پژو ۳۰۱ در ایکاپ در هفتههای آینده شروع میشود. به شما اطمینان میدهم که پژو خود را از بازار ایران محروم نخواهد کرد.
شما معتقدید که کشورها به دلیل وجود برجام نتوانستند کنار آمریکا بایستند، اما میخواهم بگویم کنار ایران هم نایستادند و ایران را رها کردند. بارها مسئولان ایرانی در گفتگوهای متعدد به بدعهدیهای اروپا که همچنان ادامه دارد، اشاره کردند. نمیتوانستیم در برجام بهشکلی طرف مقابل را متعهد کنیم که بهراحتی زیر پای ایران خالی نشود؟
من امیدوارم که در فرصتی موسع، اختصاصا درباره برجام و جزئیات آن باهم تبادل نظر کنیم. اما در اینجا فیالجمله عرض کنم که طبق ارزیابی بنده، برجام سه بعد حقوقی، سیاسی و اقتصادی دارد. میبینید که از منظر حقوقی و سیاسی همه اروپاییها و کشورهای مهم کنار ایران ایستادهاند. انتظار ایستادن مطلق و تمامقد در کنارمان، از هر کشوری در هر موضوعی، با واقعیتهای روابط بینالملل نمیخواند.
شما موافق مذاکره با آمریکا هستید؟
مذاکره و گفتگو فرهنگ دیرینه ما ایرانیهاست. من همواره موافق مذاکره بوده و هستم، اما مانند هر کار دیگری به بهنگامی آن اعتقاد دارم.
اگر شرایط مذاکره فراهم شود، که در این مورد شرایط مورد نظر ایران (که اولینش بازگشت آمریکا به برجام است) کاملا درست و منصفانه است، باید مذاکره کنیم و ارزیابی من این است که این مذاکره دیر یا زود انجام خواهد شد، بااینحال ایران بهدرستی منتظر تحولاتی در رویکرد آمریکاست که باز هم میتوان در چارچوب نظریه بازیها آن را بهخوبی فهمید.
گمان نمیکنید درحالحاضر پذیرش مذاکره از سوی ایران، برگ برندهای برای ترامپ در انتخابات دور بعد خواهد بود؟
الان که اصلا شرایط مذاکره فراهم نیست. اما اگر شروط بهحق ایران عملی شود، مذاکره هیچ اشکالی که ندارد هیچ، بلکه فوایدی هم خواهد داشت. اینکه در آن شرایط، مذاکره برای ترامپ برگ برندهای در انتخابات تلقی شود یا نه، مهم نیست. خط قرمز ما منافع ملی ایران است و نه پیروزی یا شکست ترامپ.
و اگر مبنا را بر این قرار دهیم که هیچگاه مذاکرهای صورت نگیرد، وقوع جنگ را چقدر محتمل میدانید؟
من تخصص محاسبه این احتمال را ندارم، اما با توجه به رویکردهای راهبردی نظام، گفتههای مقامات ارشد کشور و روش عمل ترامپ، بسیار بعید میدانم جنگی اتفاق بیفتد. شخصا فکر میکنم که اگر آمریکا تصمیم به جنگ واقعی بگیرد، همین کشورهای نامهربان و پرمدعای منطقه با عجله به پای ترامپ میافتند که حملهای صورت نگیرد.
اگر جنگ اتفاق نیفتد و مذاکرهای هم نشود و تحریمها ادامه داشته باشد، اقتصاد ایران چقدر تابآوری خواهد داشت؟
اقتصاد ایران تابآوری لازم را دارد. ما در دهه ۶۰ که اصلا وضعیت اقتصاد و زیرساختها و ظرفیتهای بالقوه کشور با الان قابل مقایسه نبود، هشت سال در جنگ بودیم و زیر بمباران و موشکباران و خمپاره، کشاورزمان، کاشت و داشت و برداشتش را انجام میداد، ایرانخودرو و سایپا، خودرو تحویل مردم میدادند، ذوبآهن اصفهان فولاد تولید میکرد، صنایع غذایی و لبنی کار میکرد و سینماگرمان هم فیلم خودش را میساخت و حتی یک سال هم مثلا جشنواره فیلم فجر تعطیل نشد، انتشاراتیها کتاب پشت کتاب منتشر میکردند و هرچند همه اینها با تحمل دشواریهایی روبهرو بود که گاهی نفسها را تنگ میکرد، اما هیچگاه نبریدیم و اقتصاد چرخید، الان که دیگر امکانات بیشتری داریم و تولید ناخالص داخلیمان عدد بهتری را نسبت به گذشته دارد، بنابراین من نگران تابآوری اقتصاد در شرایط تداوم و حتی تشدید تحریمها نیستم، اما خوب معلوم است که هزینهها و بهای نهادههای تولید بالاتر خواهد رفت.
اگر به رژیم تحریمهای آمریکا و روند آنها نگاه کنید، معلوم میشود که اکنون در اوج تحریمها هستیم، زیرا آمریکا دیگر به موارد عجیبی مانند تحریم مقام معظم رهبری و وزیرخارجه رو آورده و این یعنی دیگر دستش خالی است و چیز دیگری نمانده است. بر خلاف تصور خیلی از کارشناسان داخلی و خارجی، در همین شرایط داریم با خیلی از کشورها کار میکنیم و من معتقدم که شرایط سختتر از این نخواهد شد.
شاخصهای اقتصادی سال جاری را سال خوبی نشان نمیدهد. به نظر شما چه مقدار زمان نیاز است که این شاخصها از حد بحران عبور کنند؟
برای پاسخ به این سؤال، ناچاریم چند پیشفرض داشته باشیم. یکی اینکه همین سطح از شرایط بینالمللی برای ایران تا مثلا سال آینده باقی بماند. دوم اینکه بر اثر انتخابات مجلس و... تغییر مهمی در شرایط سیاسی و اجتماعی رخ ندهد، به نظرم این شاخصها نمیتوانند در مدتی کمتر از دو یا سه سال از حد بحران عبور کند.