تیر غیب نجفی

گردش روزگار این بود که نام نجفی چند باری در فهرست کاندیداهای احتمالی ریاست جمهوری قرار گیرد؛ گرچه سال ۹۲ در زمان رأی اعتماد از مجلس برای تصدی وزارت آموزش و پرورش گفته بود «میگویند بنده رئیس جمهوری نشدهام چون با حکومت اسلامی مخالفم! این چه حرفی است که گفته میشود زیرا من کسی هستم که در دوران تصدی خود در آموزش و پرورش از برجستهترین روحانیون مانند آقایان قرائتی و محمدیان در معاونتهای خود استفاده کردهام بعد میگویند ارتباط من با حوزههای علمیه قطع بوده است. این جور مصاحبه و جوسازی چه معنایی دارد؟ چیزی که به من نمیچسبد نچسبانید.»
سفر مسلح
این وصلت در سعادت آباد به مصیبت ختم شد. قتل زن با اسلحهای که چند روز قبل خواسته بود با آن تیراندازی یاد بگیرد. همان اسلحهای که در شوخیهای این دو هم جا داشت. میترا: «یک روز با همین اسلحه بیا خودمان را بکشیم.» نجفی: «تو اول مرا بکش و بعد اگر دلت آمد خودت را بکش.» اما ساعت ۹ تا ۹٫۵ روز هفتم خرداد این شوخی رنگ واقعیت به خود گرفت ولی جابهجا؛ نجفی اول میترا را کشت ولی نتوانست خودش را بکشد؛ نه پرتاب از بالکن آپارتمان آرمیتا نه خودکشی با اسلحه برتا بر سر مزار پدر و پدربزرگ در قم.
جدایی با خون
در دوره عقد موقت، نجفی غرق در مشغله کاری بود و پس از عقد دائمی غرق در مسأله خانوادگی؛ عمر این وصلت ۱۱ ماه بود (هشتم اردیبهشت ۹۷ تا هفتم خرداد ۹۸) اما از ۶ ماه قبل آثار ناماندگاری این زندگی دونفره عیان شد؛ قصد نجفی طلاق با توافق بود با دو، سه ماهی وقت از میترا تا رقم مهریه را تأمین کند. زن قبول نکرد و نجفی دست به دامن برخی معتمدان و ریش سفیدان شد تا راضی اش کند. بیفایده بود. قرارشان در محضر این بود؛ هر وقت میترا به این نتیجه رسید که از نجفی طلاق بگیرد، همسر قبول کند. هر وقت نجفی به چنین نتیجهای رسید، قول بدهد با توافق طلاق حاصل شود. زن از یک ماه قبل واقعه گفته بود نجفی دیگر حق ندارد درباره طلاق با خودش یا اعضای خانوادهاش حرف بزند تا هفتم خرداد که نجفی اسلحه به دست وارد حمام میشود و میگوید این ماجرا میتواند به خونریزی ختم شود:
- «علی غلط کردم. به خدا حلش میکنم.»
هر دو سینه به سینه میشوند. میترا، نجفی را هل میدهد. تیری شلیک شده و از بالش رد میشود و بالش به زمین میافتد. ۴ تیر بعد وقتی شلیک میشود که میترا دست نجفی را گرفته بود و بنا به تشخیص کارشناس اسلحه نجفی در حال تعادل نبوده، ۴ تیر شلیک میشود؛ نجفی سه بار میگوید «ول کن...» و بعد تمام...
خودکشی تختی وار
قبلش هر دو راه حذف خودشان از زندگی را رفته بودند؛ میترا با سه بار خودکشی در زندگی با همسر سابقش و حتی بریدن دستش با تیغ در ۱۶ دی ۹۷ و تماس با اورژانس و نجفی در آبان ۹۷ در هتل لاله تهران با خوردن ۲۰ قرص کلونازپام. بعد از دو روز بیهوشی او را در اتاق هتل پیدا میکنند و به بیمارستان میبرند. نجفی میخواست همان کاری را کند که تختی کرد؛ مرگ در هتل. با این فرق که تختی به گفته پسرش بابک، امید داشت کسی پیدا شود و نجاتش دهد اما نجفی به این امید که کسی نتواند پیدایش کند. تختی اگر هتل آتلانتیک را انتخاب کرد چون با ساعد مدیر هتل از دوران جوانی دوست بود ولی در اینکه نجفی چرا هتل لاله را انتخاب کرد شاید یک دلیل دیگر داشته باشد؛ خواهرزادهاش که در آن هتل کار میکند هرچند او از حضور دایی اش در هتل اطلاع نداشت.ظاهراً این اتفاق موجب میشود برخی دوستان نجفی حرمت شرعی خودکشی را به او یادآوری کنند و همین امر نجفی را در روز واقعه از خودکشی از بالکن یا بر سر مزار پدر و پدربزرگ باز میدارد.
از پاستور تا اوین
«دو سال حبس به جرم حمل سلاح غیرمجاز و قصاص نفس به جرم قتل میترا استاد» این حکمی است که دیروز هشتم مرداد برای اقدام نجفی در هفتم خرداد صادر شد. ۲۰ سال پیش درباره زندانی بودن عبدالله نوری گفته بود «نباید مدیران فعال و خلاق که میتوانند منشأ خدمات زیادی برای کشور هستند در زندان باشند» و حالا خودش در زندان است منتظر نتایج جلسات صلح و سازش با اولیای دم توسط خانواده و چهرههای مطرح سیاسی و وکلایش که یکیشان محمود علیزاده طباطبایی در دومین جلسه دادگاه اعلام شد معزول شده است؛ همان هم حزبی سابق که سال ۸۱ وقتی نجفی گفته بود عبدالله نوری بهترین کاندیدا برای ریاست جمهوری است، پاسخ داده بود بهترین فرد برای ریاست جمهوری خود نجفی است. گردش روزگار این بود که نام نجفی چند باری در فهرست کاندیداهای احتمالی ریاست جمهوری قرار گیرد؛ گرچه سال ۹۲ در زمان رأی اعتماد از مجلس برای تصدی وزارت آموزش و پرورش گفته بود «میگویند بنده رئیس جمهوری نشدهام چون با حکومت اسلامی مخالفم! این چه حرفی است که گفته میشود زیرا من کسی هستم که در دوران تصدی خود در آموزش و پرورش از برجستهترین روحانیون مانند آقایان قرائتی و محمدیان در معاونتهای خود استفاده کردهام بعد میگویند ارتباط من با حوزههای علمیه قطع بوده است. این جور مصاحبه و جوسازی چه معنایی دارد؟ چیزی که به من نمیچسبد نچسبانید.» روزگار خیلی چیزهای دیگر به نجفی چسباند؛ قتل، قصاص و...اما آرزویش همان است که در دادگاه گفت «برگشتن روزگار سهل است... یارب نظر تو برنگردد.»