امیر دبیریمهر
پاسخ به دو پرسش مهم درباره ترور سردار سلیمانی
چرا امریکا سردار سلیمانی را ترور کرد؟ واکنشهای احتمالی ایران چیست؟
نکته مهم دیگر که نمیتوان از گفتن آن صرف نظر کرد راز محبوبیت و کاریزمای این مجاهد فی سبیل الله است که همانا اخلاص و خضوع و خشوع او در برابر خداوند متعال و مردم ایران و مسلمانان بود که موجب عزت او در زندگی و نحوه شهادت او شد.
اما فارغ از بعد عاطفی و احساسی شهادت سردار سلیمانی باید به تحلیل پیامدهای احتمالی آنی رخداد پرداخت تا بهترین تصمیم در فرایند سیاستورزی کشور اتخاذ شود و منابع ملی کشور در وجه حداکثری تامین گردد. همان خواسته وهدفی که سردار شهیدمان همیشه به دنبال او بود.
۱- پرسش نخست: چرا امریکا سردار سلیمانی را ترور کرد؟
سپهبد قاسم سلیمانی بواسطه باورها و عملکردش در منطقه خاورمیانه عملا هژمونی ایالات متحده امریکا را به چالش کشیده بود. او رهبر مبارزه با تروریسمی شده بود که امریکا در پشت پرده و کاملا مزورانه نطفه آن را منعقد کرده بود و در ظاهر شعار جنگ و مبارزه با آن را سرمی داد و از منافع نامشروع آن در منطقه بهره میبرد.
اما در سطح دیگری از تحلیلی؛ سردار سلیمانی مانع جدی اجرای سیاستهای امریکا در عراق بود. امریکا هفت هزار تریلیون دلار در عراق خرج کرد تا بتواند تحت عنوان دولت سازی این کشور را ایالت دوم خود در خاورمیانه بعد از اسراییل کند، اما نتیجه کاملا بر عکس و به کام ایران شد و نقش سردار سلیمانی در این میان غیر قابل انکار است از این رو بعد از روی کار امدن ترامپ و خروج امریکا از برجام و تشدید دور جدید تحریمها و فشارهای حداکثری برجمهوری اسلامی سیاست مداران امریکایی به این نتیجه رسیدند که باید در زمانی که ایران از نظر اقتصادی بویژه در امدهای ارزی ناشی از فروش نفت در تنگنا قرار گرفته و حاضر به مذاکره از بالا به پایین هم نیست ضرب شستی کاری به آن وارد کنند و آن هم هدف قرار دادن محبوبترین و موثرترین ژنرال نظامی ایران یعنی حاج قاسم سلیمانی است.
۲- واکنشهای احتمالی ایران چیست؟
جمهوری اسلامی ۴۰ سال است با امریکا در جنگی نرم دست و پنجه گرم میکند. البته جنگ سخت ایران و امریکا غیر از برخوردهای موردی مانند حمله به هواپیمای ایرباس؛ چند سالی است در شکل نیابتی در خاورمیانه در حال اجراست، ولی هنوز تهران و واشنگتن مستقیما و علنا رودروی هم قرار نگرفته اند. هر چند ایران پیشتر اعلام کرده سیاست "نه جنگ و نه مذاکره " را درقبال امریکا اتخاذ کرده، اما این سیاست برای واشنگتن که سیاست خارجی تهاجمی دارد- بخوانید استکباری و قلدرمابانه - قابل تحمل نبوده و نیست.
بنا براین در حال حاضر توپ در زمین ایران است دو واکنش از جانب ایران قابل تصور است که هر کدام پیامدهایی دارد و به نظر میرسد الگوی تصمیمگیری در جمهوری اسلامی بیشتر به سوی گزینه دوم سوق پیدا کند.
گزینه اول که احتمال اتخاذ آن کم است بیپاسخ گذاشتن اقدام امریکا و بسنده کردن به تبلیغات ضد امریکایی است این گزینهی محافظهکارانه نه تنها به منازعه دو کشور پایان نمیدهد و مانع از جنگ نیست بلکه دست امریکا را برای ضربات بعدی باز گذاشته و امنیت ملی ایران را آسیبپذیر میکند. از سوی دیگر اعتبار و پرستیژ نظام سیاسی در داخل را به شدت خدشهدار کرده و تصویری مانند پهلوان پنبه از ایران در افکار عمومی داخلی و منطقهای شکل خواهد داد.
گزینه دوم وارد کردن ضرباتی به مراتب محکمتر به امریکا در مقام تلافی ترور سردار سلیمانی است که مورد مطالبه و درخواست افکار عمومی در ایران و حتی در منطقه است فراموش نکنیم پیشتر نیز ایران در تلافی حمله به منافع خود و شهادت محسن حججی مقر داعشیها در سوریه را مورد حمله موشکی قرار داده بودو چند ماه قبل نیز پهباد ۱۰۰ میلیون دلاری امریکا را در خلیج فارس سرکوب کرده بود و واکنش سخت ایران مسبوق به سابقه است.
مکانهای قابل تصور ضربه زدن به امریکا هم بسیار متنوع است از افغانستان گرفته تا عراق و سوریه و سرزمینهای اشغالی و عربستان و خلیج فارس و بحرین و امارات. حتی این گزینه هم وجود دارد که در این مناطق گروهها و نهضتهای ضد امریکایی فقط با چراغ سبز ایران ضربات کاری به منافع امریکا وارد سازند و نیازی به مداخله مستقیم ایران نباشد. زمان احتمالی این واکنش هم به نظر میرسد چندان دیر نخواهد بود تا مرهمی باشد بر داغ وارد بر احساسات و غرور ملی ایرانیان. شاید روزهای بعد از خاکسپاری سردار.
اما نکته آخر اینکه آیا امریکا برای جلوگیری از انتقام سخت ایران و ضربه شدید به پرستیژ پوشالی وانشگتن گزینهای پیش رو دارد؟ پاسخ مثبت، اما بسیار بعید است. پذیرش خطا و اشتباه در تصمیم اخیر و محاکمه مجریان این اقدام تروریستی و خروج از عراق که البته این تصمیمات از جانب امریکا بیشتر شبیه رویا میباشد.
روزهای آینده زمان راستی ازمایی تحلیل فوق است.