سریال دل و کابوس سی و چهارم!

انتظار تغییر در روند سریال دل بعد از گذشت سی و چهار قسمت انتظاری بیهوده است، اما این موضوع تحمل آن را آسانتر هم نمیکند. شخصیت پردازی دل از اختلالات روحی و شخصیتی استفاده نمیکند تا شخصیتی پیچیده و چند بعدی را خلق کند.
در این قسمت رستا بالاخره به عقد با نکیسا رضایت میدهد. اصرارهای عجیب آوا هم برای کسی شک برانگیز نمیشود. قرارهای عقد گذاشته میشود و مقدمات مراسم کوچکشان فراهم.
ناهید نیز به رفتار آوا شک میکند و بعد از پرس و جو از پزشک تراپیست او و بعد از شنیدن پنهانی حرفهای او و نکیسا و دیدن آرش در بیمارستان راهش به خانهی خانوادهی سپنتا میرسد. صحبت کردن با مادر آرش بالاخره باعث میشود که ناهید تصاویر پراکندهی ذهنش را کنار هم گذارد و نقش آوا را در اتفاقات اخیر زندگی شان کشف کند.
انتظار تغییر در روند سریال دل بعد از گذشت سی و چهار قسمت انتظاری بیهوده است، اما این موضوع تحمل آن را آسانتر هم نمیکند. شخصیت پردازی دل از اختلالات روحی و شخصیتی استفاده نمیکند تا شخصیتی پیچیده و چند بعدی را خلق کند. بلکه بیشتر به نظر میرسد که صحنههای صحبت شخصیتها با پزشکان روان شناس که بسیار هم مصنوعی از آب در آمده اند صرفا پیدا کردن توجیهی برای اعمال و رفتار غیر منطقی و عجیب شخصیتهای داستان است که البته باز هم کاملا در این امر نیز ناموفق است.
گیریم رستا "عملا جنازه"ای است که نمیتواند تصمیم درستی برای خودش بگیرد، اما ناهید چرا در مقابل تصمیم احمقانه و خنده دار رستا مقاومتی نمیکند؟ رستا که همهی سریال مثل جنازهای متحرک بود، اما چرا در مقابل اتفاقی که برای خسرو افتاده است ناهید و پسرش حتی قطره اشکی هم نمیریزند. پسر نوجوانی در آن سن به راحتی وقتی پدرش روی تخت بیمارستان است بعد از مدرسه پاپیون میزند و به مراسم عقد خواهرش میرود؟! پس نویسنده و کارگردان فراموش کرده اند که چند قسمت را به تاثیر و تاثرات همین پسر نوجوان اختصاص داده بودند؟
انگیزهی ناهید برای رفتن به خانهی خانوادهی سپنتا چیست؟ آخر مگر از این بدتر هم میشود؟ چنین فیلمنامه چنین سکانسی فقط در کلاسهای فیلمنامه نویسی ایرج ملکی میتواند قابل قبول باشد. نویسنده کاراکترش را بدون انگیزه، بدون دلیل و همینطور از سر بیهودگی به جایی هدایت میکند که در آن جا حرفهایی را بشنود چیزهایی برایش روشن شود. وقتی نه ناهید انگیزهای دارد و نه توران فقط انگیزهی نویسنده میتواند آنها را به گفتگو بکشاند.