ترنج موبایل
کد خبر: ۴۶۱۸۴۷

حجت الاسلام داود فیرحی درگذشت

حجت الاسلام داود فیرحی درگذشت

حجت‌الاسلام والمسلمین داوود فیرحی استاد گروه علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی به دلیل بیماری کرونا درگذشت.

تبلیغات
تبلیغات

داود فیرحی (نویسنده، پژوهشگر و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران) که هفته گذشته به دلیل ابتلا به کرونا در بخش آی‌سی‌یو بستری شده بود امروز (بیست و یکم آبان) درگذشت.

داود فیرحی (زاده ۱۳۴۳ در زنجان) پژوهشگر علوم سیاسی و اندیشه سیاسی اسلام است. وی دارای دکترای علوم سیاسی از دانشگاه تهران و تحصیلات حوزوی تا سطح عالی بوده و استاد گروه علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران است. فیرحی استاد میهمان دانشگاه مفید در قم است.

حجت الاسلام داود فیرحی

قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام؛ نظام سیاسی و دولت در اسلام؛ تاریخ تحول دولت در اسلام؛ روش‌شناسی و اندیشهٔ سیاسی در اسلام؛ دین و دولت در عصر مدرن؛ فقه و سیاست در ایران معاصر؛ فقه سیاسی و فقه مشروطه؛ «فقه و سیاست در ایران معاصر؛ تحول حکومت داری و فقه حکومت اسلامی»؛ «آستانه تجدّد؛ در شرح تنبیه الامة و تنزیه الملة» و «فقه و حکمرانی حزبی» عناوین برخی از کتاب‌های داوود فیرحی است.

حجت الاسلام داود فیرحی درگذشت

واکنش‌ها به درگذشت داود فیرحی

فرید مدرسی روزنامه نگار در این باره نوشت: "دکتر داود فیرحی رفت و ما را از اندیشه روشنگرانه خود محروم کرد. روشنفکری بود که میان اندیشه‌های دیگر می‌زیست و منزوی‌گرایانه نمی‌اندیشید. منتقد سنت‌گرایی بود اما از سنت آمده و از آن آموخته و همراه بود. اندیشه سیاسی متجدّد شیعه بی‌‌نام او معنایی ندارد. یادش گرامی و راهش پررهرو."

مصطفی تاج‌زاده فعال سیاسی اصلاح طلب هم مصیبت را جبران ناپذیر دانست و آن را به جامعه دانشگاهی تسلیت گفت.

محسن بیات زنجانی از فعالان شبکه های اجتماعی هم در این باره نوشت: «دکتر داودفیرحی، دانشمند روشن‌ضمیر و متواضع که عمرش را در تحقیق و تدریس سپری کرد، دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت. برای من که او را از صمیم قلب دوست داشتم، این اتفاق اصلا باور کردنی نیست. خدا می‌داند که از او هیچ چیز جز خیر و نیکی سراغ نداشتم...»

پیام سید محمد خاتمی درپی درگذشت استاد فیرحی

سیدمحمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات در پیامی درگذشت داوود فیرحی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران را تسلیت گفت.

متن پیام رئیس دولت اصلاحات به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

چه تاب‌سوز و جان‌فرسا است شنیدن خبر درگذشت عزیزی که وجودش حجت موجه بود بر سازگاری سنت (اگر دلیری نقد و نه نفی آن را داشته باشیم) و جهان نوپدید انسان روزگار (اگر بر نقد و نه نفی آن دلیری کنیم)؛ و چه خسارت‌بار است فقدان این بزرگ برای عالم اندیشه و ایمان.

روان پاک و تابناک حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر داوود فیرحی در جوار رحمت گسترده الهی آرام گرفت، ولی جان آنان را که انسان را آزاد و عزیز و برخوردار می‌خواهند و می‌دانند و دین خدا را برای فراهم آوردن چنین زندگانی برای انسان می‌فهمند و تفسیر می‌کنند آشوب‌زده و سوزان کرد.

او فقیهی بود متبحر و عالمی متأمل و خیراندیشی متخلق به اخلاق الهی و سیاست شناسی نواندیش و انسان‌دوستی بی‌ریا.

من این مصیبت بزرگ را به همه اصحاب علم و فضیلت و همکاران و همراهان و ارادتمندان به او، بخصوص به خاندان شریف فیرحی، به همسر باوفایش و فرزندان خوب و گرانقدرش و همه بستگان عزادار تسلیت می‌گویم و از پیشگاه حضرت پروردگار علو درجات این فقید سعید و سلامتی و صبر و اجر بازماندگان معزز را مسألت می‌کنم.

سوگ دکتر فیرحی و زبانی که لال می‌ماند!

احمد زیدآبادی هم در یادداشتی تلگرامی نوشت: "برخی مصیبت‌ها چنان سنگین و جگرخراشند که هیچ کلامی نمی‌تواند تسلی بخش آدمی باشد. رحلت دکتر داود فیرحی از این نوع مصیبت‌هاست. تأثر من از مرگ نابهنگام این دوست فرهیخته و متفکر و زحمتکش و متواضع و با صفا به اندازه‌ای است که چشمم درست صفحۀ مانیتور را نمی‌بیند. نمی‌دانم به چه زبانی باید به خانواده و دوستان و شاگردان و خوانندگانِ آثار گرانقدرش تسلیت بگویم جز اینکه از خداوند بخواهم تحمل این مصیبت را بر آنان آسان و با اجر فراوان همراه کند و او را در جوار مهر خود بهترین پاداش‌ها دهد."

او افزود: «هجرت زودهنگام دکتر فیرحی مصیبتی بزرگ برای دانش و علم سیاسی در کشورمان هم به حساب می‌آید. او که تلاش فکری خود را بنا به خاستگاه دوگانۀ دانشگاهی و حوزویش در جهت ایجاد پیوندی معقول بین سنت مأثور و دستاوردهای عصر تجدد صرف کرد تا بدینوسیله گذرگاهی برای خروج از بن بست شرایط سیاسی ایران بگشاید، جایش در جغرافیای دانش سیاسی ایران خیلی خالی خواهد ماند. باشد که مرگ جانگدازش رجوع به آثار متعددش را در بین دانشجویان و اهل اندیشه صد چندان کند و بدین وسیله، اثر و خاطره‌اش تا ابد در این کشور زنده بماند.»

آینده علم سیاست در ایران بود

محمد قوچانی سردبیر روزنامه سازندگی نیز در یادداشتی اینستاگرامی نوشت: باورم نمی شود. استاد دکتر فیرحی از دستمان رفت. مصداق عینی پیوند حوزه و دانشگاه بدون ذره ای ادعا یا پروپاگاندای حکومتی و استفاده از بودجه های کلان که برای پروژه وحدت حوزه و دانشگاه خرج می شود. مردی که از روشنفکری دینی فراتر رفت و بی ادعا نماد جمع تفکر دینی و تفکر عقلی در جمع استادان علوم سیاسی بود. به نظرم آینده علم سیاست در ایران بود. کسی که برخلاف اکثریت روشنفکران به تاسی از استادانش در علم فقه و علم سیاست، اهمیت گذار از فقه به حقوق را فهمید. گرچه خود استاد و اسوه اخلاق و نماد مدارا و صبر و حلم بود اما دین را محدود به اخلاق و عرفان نمی کرد. فقه را دانش حقوق و قانون می دانست و قانون را مهم ترین رکن آزادی می دانست. در اهمیت پژوهشهای فیرحی هر چه بگویم کم است. کتابهایش در فقه مشروطه بی سابقه بود. امروز روز عزای عمومی همه دانشجویان علوم سیاسی است. در مهرنامه و در سیاست نامه در خدمتش بودیم و بارها از محضرش استفاده کردیم. نباید بگذاریم راهی که او پژوهشگر آن بود بی رهرو بماند. لعنت به کرونا ... امروز روز خیلی بدی بود.

حجت الاسلام داود فیرحی درگذشت

هنوز پیام مرا ندیده است

جواد کاشی نیز در سوگ استاد داود فیرحی نوشت: از رونده نپرسید کجا می‌رود، از راهی که می‌رود معلوم است رهسپار کجاست. اما فیرحی خود راه بود. باید منتظر می‌ماندی ببینی به کجا می‌رسد. دست روزگار بوته زندگی او را این همه بی ملاحظه کنده است. چشم‌های روشن زندگی شیشه‌ای شده‌اند. چندانکه گویی نمی‌شناسمش. تمام دغدغه‌های شخصی و جمعی‌ام را به حاشیه اتاقم پرتاب می‌کنم.

ما رونده بودیم و البته هر روز در یک راه تازه. یک روز فوکویی بودیم، یک روز هابرماسی. یک روز چپ بودیم یک روز راست. بستگی داشت به اینکه آخرین مطالعاتمان چه بود. فیرحی همه این مباحث را می‌خواند، اما با هیچ کدام تماماً همدلی نمی‌کرد. بهتر از ما می‌دانست، اما با هیچ کدام این سو و آن سو نمی‌شد. کنارمان همیشه نشسته بود، اما مثل هیچ کداممان نبود. بعد‌ها فهمیدم در حوزه هم وضعیتی مشابه داشت. مطابق راه‌های استاندارد پیش روی طلاب، معلوم نبود کجاست و به کجا می‌رود.

تبدیل شده بود به یک دانشگاهی باسواد، و همزمان یک روحانی باسواد، اما خودش را که می‌شناختی، می‌دانستی او نه دانشگاهی است نه یک آخوند استاندارد.

فکر می‌کرد جامعه یک چرخ دنده اصلی دارد. وقتی نمی‌چرخد، جامعه راکد است. پر از بلاهت و سکون و گسیختگی و بی اخلاقی. اگر آن چرخ نچرخد، همه گمراه و مبتذل‌اند. حاکمان دست به کار چپاول سرمایه‌های اجتماعی و فرهنگی وتاریخی می‌شوند و مردم هم در همین کار با هم مسابقه می‌گذارند. علائم زوال همه جا پدیدار می‌شود. یکبار از او پرسیدم دکتر چه می‌شود؟ گفت هیچ چیز شدنی در کار نیست. آرام آرام همه چیز در حال فروریختن است. مثل یک ساختمان کهنه که هر روز سنگی یا آجری از این سو یا آن سو کنده می‌شود.

به نظرش کلام روشنفکران نیز در افزایش این زوال بی تاثیر نیست. می‌گفت سخن باید با چرخ دنده‌های ساکن این جامعه نسبتی برقرار کند تا چرخ به چرخیدن بیافتد. او هم سواد دینی کسب می‌کرد، هم سواد دانشگاهی. هم به عرصه سیاست نظر داشت، هم به بگومگو‌های روشنفکرانه. پروژه‌های فکری گوناگون را می‌خواند، اما با هیچ کدام همراه نبود. او در حال پیشبرد کاری بود که عزم آن را کرده بود. چگونه می‌توان این چرخ را به حرکت واداشت. می‌دانست که این کار بدون دین امکان پذیر نیست. اما حوزویان را به اعتبار صنف بیش از همه ناتوان می‌دید؛ بنابراین در دانشگاه حضوری فعال‌تر از حوزه داشت. او راه بود. باید ظرف زمان به سوی سودای او گشوده می‌ماند تا مقصدی را که پی می‌گرفت بسازد. اما چند روز بیشتر به طول نیانجامید، کنده شدن بوته زندگی‌اش از دنیای ما.

وقتی خبر بیماریش را شنیدم، نگران شدم به سرعت پیامی برای واتس اپ او فرستادم: دکتر خبر‌های بدی شنیدم، چطوری؟ روزی چندبار به آن پیام می‌نگرم. او هنوز پیام مرا ندیده است. هنوز هم منتظرم. او راه بود. از راهی نمی‌رفت که دیگران راه نیمه تمامش را تمام کنند. فقط او شایستگی تمام کردن آن راه را داشت. اما آنکه می‌چیند، نه صدای ما را می‌شنود و نه ملاحظات ما زندگان را دارد. کار خود را می‌کند و می‌رود. به هیچ کس پاسخگو نیست و رازش را با هیچ کس در میان نمی‌گذارد.

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات

نظرات بینندگان

(۵۴ نظر)
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات