bato-adv
کد خبر: ۵۰۲۵۴۶

امریکا از چه زمانی راهبرد خود در قبال طالبان را تغییر داد؟

امریکا از چه زمانی راهبرد خود در قبال طالبان را تغییر داد؟
دشمن درجه یک داعش در افغانستان دولت این کشور نبود بلکه طالبانی بود که سال‌ها تلاش کرده بود تا وجهه خود را نسبت به پیش از حمله امریکا به افغانستان بازسازی کند. طالبان در این سال‌ها هر چند فعالیت‌های نظامی قابل‌توجهی داشت، ولی مشغول بازسازی چهره خود در افغانستان بود و قصد نداشت که داعش جای این گروه را در این کشور بگیرد.
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۹ - ۰۶ شهريور ۱۴۰۰

میثم سلیمانی؛ در ابتدا قصد دارم که بگویم این نوشتار هیچ نیتی درخصوص دفاع یا تطهیر طالبان یا هر گروه دیگری ندارد، بلکه این یک نظر شخصی درخصوص شرایط کنونی حاکم بر افغانستان و نگاه امریکا به این کشور در سال‌های اخیر است. طی روز‌های اخیر کابل، پایتخت افغانستان یک‌بار دیگر شاهد حملات تروریستی بود.

این در شرایطی است، طالبان که همواره به عنوان عامل اصلی این قبیل اتفاقات در افغانستان شناخته می‌شد حال خود زمام امور را به دست گرفته و این‌بار گروه رقیب یعنی تروریست‌های داعش مسوولیت حمله تروریستی به کابل را برعهده گرفته است. خبری که نشان داد داعش چندان دل‌خوشی از قدرت گرفتن طالبان در افغانستان ندارد.

چرا داعش علاقه‌ای به قدرت گرفتن طالبان در افغانستان ندارد؟ برای پاسخ به این سوال باید به چند سال قبل بازگردیم. زمانی که داعش در حال قدرت گرفتن بود و بسیاری آن را بخشی از القاعده می‌دانستند. واقعیت آن بود که مدل رفتاری و تفکری داعش بیش از اینکه شبیه القاعده باشد با مدل طالبان تلاش می‌کرد تا قدرت خود را افزایش دهد.

این گروه تروریستی اگرچه اقدامات پراکنده تروریستی را در سراسر جهان ترتیب داد ولی اصلی‌ترین هدف آن فتح یک سرزمین برای برقراری یک حکومت اسلامی بود. مدلی که القاعده چندان به آن اعتقادی ندارد، بلکه این گروه دایره حکومت خود را معطوف به‌کل جهان می‌داند و تمایلی به فتح یک منطقه خاص برای برقراری حکومت ندارد؛ نقطه اشتراک میان طالبان و داعش در همین‌جا بود. هر دو علاقه‌مند به فتح سرزمین و تشکیل حکومت اسلامی به‌زعم خود بودند.

در دوره‌ای که طالبان به شکل پراکنده مشغول مبارزه با دولت مرکزی افغانستان بود، داعش توانست بخشی از عراق و سوریه را اشغال کرده و حکومت اسلامی موردنظر خود را برپا کند. شاید در اینجا همه گروه‌های هم‌مسلک خوشحال از این اتفاق بودند و به‌رغم همه اختلاف‌نظر‌ها به نحوی از این روند استقبال کردند.

در این بین نزدیک‌ترین رویکرد به داعش در مدل حکومتی بیشترین نگرانی را از این گروه داشت. چراکه قصد نداشت با توجه به ظرفیت‌های درونی افغانستان برای تربیت نیرو‌های تروریستی رقیبی جدی برای این گروه تراشیده شود. فروپاشی خلافت داعش در سوریه و عراق این زنگ هشدار را برای طالبان بیش از پیش به صدا درآورد.

بسیاری از نیرو‌هایی که توانسته بودند پس از شکست داعش در عراق و سوریه از این سرزمین‌ها فرار کنند بخش عمده‌ای از آن‌ها از مدت‌ها قبل برای ساماندهی مجدد به افغانستان کوچ کرده بودند و در آنجا تلاش کردند تا خود را بازسازی کنند.

در همان دوران بود که قدرت‌گیری داعش در افغانستان بسیاری را نگران کرد. خطای راهبردی برخی در اینجا بود که این احساس وجود داشت طالبان و داعش شاید وارد همکاری شوند ولی نکته اینجا بود که دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند.

دشمن درجه یک داعش در افغانستان دولت این کشور نبود بلکه طالبانی بود که سال‌ها تلاش کرده بود تا وجهه خود را نسبت به پیش از حمله امریکا به افغانستان بازسازی کند. طالبان در این سال‌ها هر چند فعالیت‌های نظامی قابل‌توجهی داشت ولی مشغول بازسازی چهره خود در افغانستان بود و قصد نداشت که داعش جای این گروه را در این کشور بگیرد یا اقدامات داعش به‌پای طالبان نوشته شود.

اینجا بود که دشمن داعش در افغانستان نه به لحاظ رویکردی بلکه به لحاظ راهبردی طالبان محسوب می‌شد و در بسیاری از مناطق اجازه پا گرفتن داعش و جذب نیرو را نداد و حتی برخی از اقدامات تروریستی داعش را نیز در افغانستان محکوم کرد.

در این بین به نظر می‌رسد چرخش راهبردی امریکا در قبال طالبان نیز در همین نقطه صورت گرفت. امریکا که قصد داشت از افغانستان خارج شود و امید چندانی به ارتش افغانستان برای مقابله با داعش نداشت، تصمیم گرفت شرایط را تغییر دهد، از همین‌رو وارد مذاکره با طالبانی شد که حدود۲۰ سال با آن جنگید و مبارزه کرد تا آن را از بین ببرد؛ در طول این سال‌ها تنها موفق به این کار نشد بلکه مجبور شد به عنوان یک بازیگر تعیین‌کننده در بحران افغانستان این گروه را بپذیرد.

بنابراین امریکا به این جمع‌بندی رسید که مذاکره با طالبان و توافق با این گروه می‌تواند از چند جنبه به نفع امریکا تمام شود. در قدم اول با توجه به عدم تلاش جدی دولتمردان افغانستانی برای پایان دادن به بحران داخلی این کشور و دعوا‌های قومی و سیاسی تنها آلترناتیو موجود برای ثبات در افغانستان طالبان شناسایی شد؛ بنابراین این جمع‌بندی در امریکا صورت گرفت که یا باید با طالبان صلح کرد تا سهم جدی در دولت افغانستان داشته باشد یا اینکه مدیریت امور در افغانستان برعهده گرفته این گروه سپرده شود تا بحران داخلی در افغانستان تا حد زیادی فروکش کند.

در مرحله بعدی، امریکا در راستای تصمیم خود مبنی بر خروج از افغانستان می‌توانست گام مهمی بردارد. امریکایی‌ها خود می‌دانستند که صدور دموکراسی به افغانستان تنها یک شعار بیش نبود بلکه هدف اصلی پایان دادن به تهدید امنیتی طالبان و القاعده در آن دوران بود؛ بنابراین یک توافق امنیتی می‌توانست تا حد زیادی خیال امریکا را درخصوص تهدید امنیتی طالبان برای این کشور برطرف کند و به هزینه هنگفت حضور نظامیان امریکا در افغانستان پایان دهد.

قدم سوم و اصلی دیگر نیز پایان پرونده افغانستان و رسیدگی به پرونده‌های مهم دیگر ازجمله شرق آسیا و به خصوص چین بود. شاید تلاش چین برای نزدیک نگه داشتن خود با طالبان در این راستا بود که قصد نداشت این گروه به طور کامل در دامان امریکا قرار گیرد، بنابراین همه تلاش خود را کرد تا این اتفاق رخ ندهد و طالبان نیز با هوشمندی بازی چندجانبه‌ای را با قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای آغاز کرد تا از این فضا بهره‌برداری لازم را ببرد.

از مجموعه شرایط می‌توان نتیجه گرفت که قدرت‌نمایی داعش در افغانستان می‌تواند سناریو‌های قابل‌توجهی را در پی داشته باشد. نخست اینکه قدرت گرفتن داعش و تصمیم برای مقابله با طالبان می‌تواند هم برای امریکا و هم برای طالبان نگران‌کننده باشد؛ زیرا در همان ابتدا طالبان را با چالش جدی مواجه می‌کند و هم احتمال فشار و بازنگری در رویکرد امریکا تقویت می‌شود.

از طرفی داعش یک محک جدی برای طالبان است که آیا می‌تواند با گروهی مشابه خود مقابله کند و به بحرانی که مدت‌ها بسیاری نگران آن بودند پایان دهد؛ بنابراین اگر طالبان بتواند به بحران داعش در افغانستان فائق آید اصلی‌ترین ماموریت خود را به پایان رسانده و می‌تواند به ادامه حیات حکومت خود در این کشور امیدوار باشد، اما اگر وارد یک نبرد فرسایشی با داعش شود هیچ‌یک از این گروه‌ها برنده نهایی نخواهند بود.

منبع: روزنامه اعتماد

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین