من كه نبايد پاسخ دايي را بدهم
علی آبادی
محمد عليآبادي، رييس كميته ملي المپيك ايران، پس از پنج سال حضور در ورزش، امروز تقريبا به مديري تبديل شده كه ميتوان پختگي را در ديدگاهها و نظرياتش ديد.
پختگياي كه در دوران مسئوليتش در سازمان تربيت بدني كمتر ديده ميشد و گاه همين مسئله دستاويزي براي انتقاد رسانهها از رييس سازمان دولت نهم بود. اين پختگي، يك فرايند تاريخي است كه همه مديران سياسي حاضر در ورزش، در پايان دوران مديريت به آن رسيدهاند، اما زماني به اين ويژگي ميرسند كه ديگر چندان قدرتي در تصميم گيريهاي اين حوزه ندارند.
با اين حال، او امروز به صراحت به اين اعتقاد رسيده كه ورزش قهرماني ايران - يا بهتر بگوييم «فدراسيونها» - در همراهي با نظام حاكم بر ورزش قهرماني كشورهاي پيشرفته، بايد زير مجموعه كميته ملي المپيك قرار گيرد و اين كميته رديف بودجهاي اختصاصي از دولت داشته باشد. همچنين تصديگري دولت در زمينه ورزش چه در فدراسيونها، چه باشگاهها و چه فضاهاي ورزشي كمتر شود. البته او خود به اين موضوع نيز اذعان دارد كه هنوز زيربناي قانوني لازم براي انجام اين كارها موجود نيست.
عليآبادي همچنين به اين باور رسيده كه در هر مورد و در ارتباط با هر كسي اظهارنظر نكند. در مورد علي دايي ميگويد من در جايگاهي نيستم كه جوابي به انتقادهاي دايي بدهم. حرفهاي تند يزدانيخرم را هم تنها با خواندن بيت شعري كه كنايه به «چرخ دوار دنيا» و «بالا و پائين روزگار» دارد، پاسخ ميدهد. در مورد علي سعيدلو و حواشي بسيار زيادي كه در اين مدت داشته نيز ميگويد: «با سعيدلو هيچ اختلاف نظر و مشكل كاري ندارم.»
البته عليآبادي همچنان بر برخي مواضع گذشته خود كه گاه انتقادهايي را در پي داشت تاكيد ميكند. از آن جمله ميتوان به توان ايران در برگزاري بازيهاي آسيايي، جامجهاني و حتي بازيهاي المپيك اشاره كرد.
رييس كنوني كميته ملي المپيك با تمام اين تفاسير - گرچه اعتقاد دارد ميتواند باز هم از خود براي همبستگي ورزش ايران بگذرد - اما با قاطعيت ميگويد تا پايان اين دوره كميته ملي المپيك در راس اين نهاد مديريت خواهد كرد.
محمد عليآبادي، «رفيق بيست و هفت - هشت ساله محمود احمدينژاد» در پنج سال گذشته كه دوست نزديكش مرد اول اجرايي كشور بوده، سرگذشتي پر فراز و نشيب را سپري كرده است. فراز او روزي بود كه قرار بود از معاونت فني و عمراني شهرداري تهران به صندلي رياست شهرداري تكيه بزند، اما دست تقدير او را از خيابان بهشت به خيابان سئول آورد تا چهار سال مرد اول ورزش ايران باشد. او در مدت حضور در راس سازمان تربيت بدني «رسم مسبوق» و «طريق مالوف» را حفظ كرد و براي يك سال همزمان رياست سازمان تربيت بدني و كميته ملي المپيك را در اختيار گرفت اما بعدها به درخواست خودش از رئيس جمهور «رفيق سي ساله» صندلي رياست سازمان تربيت بدني را به علي سعيدلو سپرد تا بدين ترتيب كميته ملي المپيك به عنوان تنها نقطه وصل او با ورزش باقي ماند.
متن كامل این گفتگو به اين شرح است:
* پنج سال در ورزش بوديد. از اين پنج سال بگوييد؟
ـ پايه و اساس ورزش هر كشوري را ورزش همگاني تشكيل ميدهد. ورزش همگاني توسعه يافته، مبنايي است براي ورزش قهرماني قدرتمندتر، بااصولتر و هدفمندتر. اگر پدر و مادر در يك خانواده خود ورزشكار باشند، ورزش كردن در آن خانواده يك ارزش ميشود و آنها وظيفه خود ميدانند كه براي فرزندشان در ورزش هزينه كنند. جداي بحث سلامت و نشاط، توسعه ورزش همگاني اثر خاصي بر ورزش قهرماني دارد.
مسووليت ورزش همگاني در اختيار شهرداري و مردم است، در حالي كه مسووليت هدايت ورزش پرورشي بر عهده آموزش و پرورش، شهرداريها و باشگاههاي خصوصي است - اين بخش با كودكان 10 ،11 ساله سروكار دارد و بايد داراي تشكيلات خاص استعداديابي باشد - بعد از اينكه دانشآموز به سن 14 ، 15 سالگي رسيد با فدراسيونهاي ورزشي ارتباط پيدا ميكند. از دل همين افراد بايد تيمهاي ملي نوجوانان بيرون كشيده شود. اين افراد بايد روند رو به رشد خود را در تيمهاي ملي جوانان و بزرگسالان طي كنند.
المپيك نقطه پايان و اوج و قله هر ورزش است كه فدراسيونها و ورزشكاران خود را براي رسيدن به اين اوج آماده ميكنند و بايد زير نظر كميته ملي المپيك باشند. مشكلي كه در ورزش كشور ما وجود دارد اين است كه ما در ايران ساز ناسازي نسبت به ورزش جهان ميزنيم. در تمام دنيا مسووليت فدراسيونها با كميته ملي المپيك است. اين كميته ملي المپيك است كه بر فدراسيونها مديريت و نظارت و مجامع انتخاباتي را برگزار كرده و بهترينهاي ورزشي را انتخاب ميكند، اما به هر دليل اين مسووليت در كشور ما در اختيار سازمان تربيت بدني است و كميته ملي المپيك ايران به صورت نصف و نيمه بر فدراسيونها نظارت دارد.
شايد اين يكي از بزرگترين مشكلات ورزشي كشور باشد كه بايد حل شود تا يك نفر پاسخگوي ورزش قهرماني باشد. در دنيا وزارت ورزش، فقط از نهادهاي ورزشي حمايت هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي ميكند، اما در كشور ما منابع مالي ورزش در اختيار سازمان تربيت بدني است و كميته ملي المپيك تنها مبلغ ناچيزي دريافت ميكند.
* آيا كمرنگي نقش كميته ملي المپيك را در ايران ناشي از يك خلاء قانوني ميدانيد؟
ـ نه! خلاء قانوني نيست. در اينجا اين چنين رفتاري عرف شده وگرنه اساسنامه كميته ملي المپيك همه چيز را روشن كرده است. البته چارچوب اجرايي و تفكر حاكم بر كشور و اصل 44 قانون اساسي ميگويد كه كارها بايد در دست مردم قرار بگيرد. بايد در آينده شاهد آن باشيم كه فضاهاي ورزش از سازمان تربيت بدني جدا شده و در دسترس فدراسيونها و NGO قرار بگيرد. اگر قرار است از طرف دولت به ورزش كمك شود بايد اين كمك به فدراسيونها و كميته ملي المپيك (به عنوان حامي فدراسيونها) شود. حالا هم سازمان به فدراسيونها كمك ميكند، هم كميته ملي المپيك.
در بخش تشكيلاتي سازمان، رييس مجمع فدراسيونهاست در حالي كه در دنيا رياست مجامع فدراسيونها با كميته ملي المپيك است. وقتي كميته ملي المپيك ـ به عنوان مسوول ورزش قهرماني كشور ـ اختيار نظارت بر فدراسيونها را نداشته باشد، با مشكل مواجه خواهد شد. اين يك بحث واضح و شفاف و بزرگترين چالشي است كه بايد حل شود. اميدوارم مجلس و دولت به صورت جدي وارد كار شوند و جريان ورزش قهرماني را يك طرفه كنند. نميشود كه هم سازمان پاسخگوي ورزش قهرماني باشد، هم كميته ملي المپيك. اين يك دوگانگي است.
البته ما در اين دوره مشكل خاصي نداريم، اما هميشه وقتي اتفاقي ميافتد اگر اتفاق مثبت باشد همه كف ميزنند، به هم تبريك ميگويند و ميگويند "من كردم" اما زمان شكست همه دنبال فرد ديگري ميگردند كه مشكلات را سر او خراب كند. آشپز كه دو تا شود...
* به نظر شما اين دوگانگي چگونه بايد برطرف شود و محوريت به كجا داده شود؟
ـ فرقي نميكند! آنچه من به آن معتقدم اين است كه همان طور كه هر مجموعهاي با يك مدير بهتر اداره ميشود، اين اتفاق بايد در ورزش كشور هم بيفتد. اين آن چيزي است كه در جريان جهاني در ورزش وجود دارد و نميتوانيم از آن تبعيت نكنيم. يك بحث عقلي و منطقي است. من نميفهمم كه ورزش كه يك بحث مردمي است، چرا بايد توانمنديهاي خود را به سمت نهاد دولتي ببرد، ضمن اينكه رويكرد كشور اين است كه كارها دولتي نباشد. حالا ما بزرگترين كارخانهها را به بخش خصوصي واگذار ميكنيم. يعني مديريت يك فدراسيون آنقدر كار سختي است كه بايد دولت وارد عمل شود. همين مبلغ عظيمي كه دولت هماكنون در بخش ورزش هزينه ميكند ـ كه با پرداخت يك درصد 5 برابر هم مي شود ـ و با اين حمايت و حضور گسترده رييس جمهور در ورزش، چرا بايد وقتي باختي اتفاق افتاد تمام مشكلات گردن دولت بيفتد؟
* چه زماني متوجه اين ساز ناكوك شديد؟ زماني كه در سازمان بوديد يا حالا كه به كميته ملي المپيك آمدهايد؟
ـ از همان زمان كه سازمان بودم هم مكاتباتي در اين خصوص انجام شد كه همگي موجود است. حتي لايحهاي را هم به دولت برديم و گفتيم بايد فضاهاي ورزشي به بخش خصوصي واگذار شود، دنبال اين بوديم تا به هر فدراسيون 40 ـ 50 فضاي ورزشي بدهيم كه از محل اين اماكن درآمدزايي كند. در آن زمان هم چندين محدوديت وجود داشت، اول اينكه محدوديت قانوني داشتيم، از طرفي اين موضوع در جامعه عرف شده بود و تغيير دادنش سخت بود. ما همان زمان تلاش زيادي براي واگذاري پيروزي و استقلال انجام داديم ـ حالا دولت هزينهي زيادي صرف هدايت اين دو تيم ميكند در حالي كه بخش خصوصي با اين پول خيلي بهتر ميتواند مديريت كند. در زمان تصدي رياست سازمان خيلي سعي كردم خصوصي سازي را فعال كنم، اما انجام اين كار سخت است و به زمان نياز دارد. نميتوانيم بگوييم حالا سازمان ورزش ميتواند طي 4 سال خصوصي سازي را به سرانجام برساند، اما رويكرد بايد اين باشد. مشكل ديگري كه درخصوصي سازي ورزش وجود داشت، عدم استقبال بخش خصوصي بود.
شايد اگر بخش خصوصي اقبال نشان ميداد، من هيچ گاه سازمان را وارد ساخت و ساز نميكردم. اما ساخت و ساز در ورزش با توجه به ميزان سرمايهگذاري، اقتصادي نيست و چون توجيه اقتصادي ندارد، بخش خصوصي استقبال نميكند، مگر اينكه مشكلات را حل كنيم. مثلا كمك 40 درصدي به بخش خصوصي (از محل اعتبارات سازمان تربيت بدني) براي ساخت اماكن ورزشي در بخش و يا فروش اماكن ورزشي تحت مالكيت سازمان تربيت بدني و خرج درآمد حاصل از اين كار براي تكميل اماكن ورزشي نيمه تمام ميتوان موثر باشد.
* زماني كه قدرت در دستتان بود، يعني همان زماني كه هدايت كميته ملي المپيك را قراخانلو به عهده داشت، به اين نتيجه رسيده بوديد كه بايد ورزش قهرماني را به كميته ملي المپيك بسپاريد؟
ـ واقعيت اين است كه كميته ملي المپيك هنوز ظرفيت اين كار را ندارد. در واقع كميته ملي المپيك اختياري ندارد. تنها اختيارش اين است كه پول بگيرد و بر اساس اهداف خود اين پول را بين فدراسيونها قسمت كند اما اين سازمان است كه هم اختيار مديريت و نظارت بر فدراسيونها را دارد و هم اختيار منابع مالي را؛ در اين زمينه بايد توليد قانون كرد. بايد بخش خصوصي را قوي كنيم. بايد كمكهاي دولتي از سازمان و كميته به سمت مردم برود. چرا كه مردم بهتر ميتوانند ورزش را مديريت كنند. حالا نظام هم معتقد است كه بايد تصديگري بخشهاي مختلف را از دولت گرفت و به مردم داد. در زماني كه سازمان بودم، اين نگراني وجود داشت كه اگر همه فضا را به بخش خصوصي واگذار كنيم فدراسيونها لنگ ميمانند (حالا تقريبا اكثر فضاهاي ورزشي تحت اجاره فدراسيونهاست و اين يك نكته مثبت است).
در واقع يك منع قانوني براي دادن فضاهاي ورزشي به فدراسيونها وجود داشت و آنها هم بايد مانند سايرين در مزايده شركت كرده و برنده ميشدند ـ كه مسلما بخش خصوصي در مزايده موفقتر بوده و سر فدراسيونها بيكلاه ميماند ـ به همين خاطر در قانون بودجه گفتيم كه فضاهاي ورزشي به صورت توافقي ـ و نه از طريق مزايده ـ به فدراسيونها واگذار شود كه يكي يا دو سال هم اين كار انجام شد.
* يعني شما معتقديد چون بخش خصوصي فعال نيست، كميته ملي المپيك نميتواند متولي اصلي ورزش قهرماني در كشور باشد!؟
ـ چرا ما در كاراته و تكواندو به قهرماني ميرسيم، اما در فوتبال نميرسيم؟ با يك بررسي گذرا متوجه ميشويم كه به اين دليل است كه بخش خصوصي باشگاههاي تكواندو و جودو ايجاد كرده و حجم عظيمي از جوانان را به خود جذب كرده است، اما در دووميداني و هاكي و ژيمناستيك به جايي نرسيديم ـ و قهرماني را تجربه نكرديم ـ چون بخش خصوصي در اين گونه رشتهها فعال نيست. چرا كه بخش خصوصي در جايي سرمايهگذاري ميكند كه با هزينه كمتر و شتاب بيشتر نتيجه بگيرد. اگر ساير ورزشها به بخش خصوصي واگذار شود، بخش خصوصي بهتر برنامهريزي، مديريت و استعداديابي ميكند و زودتر نتيجه ميگيريم.
* چه كسي بايد گام اول را در هدايت ورزش قهرماني به كميته ملي بردارد؟ شايد آن زمان كه سازمان بوديد بيشتر اين قدرت را داشتيد تا حالا كه در كميته ملي المپيك هستيد؟
ـ كميته ملي المپيك ميتواند مشكل را به سازمان و دولت ارائه كند. جهتگيري عمومي دولت هم اين است كه فضاها از دست دولت خارج شود وبه بخش خصوصي واگذار گردد، ولي بايد اين بحث مسير قانوني خود را طي كند.
* جهتگيري وجود دارد، اما يك سري كنديها ميبينيم. شايد هنوز در ورزش اهميت خصوصيسازي روشن نيست؟
ـ بخش خصوصي به دنبال حفظ منافع است. جايي سرمايهگذاري ميكند كه بتواند سود ببرد؛ اما متاسفانه ميزان سرمايهگذاري با سود حاصله همخوان نيست. مگر اينكه دولت به بخش خصوصي كمك كند. من هم همان زمان به دنبال قانون رفتم ولي جز يكسال كه درقانون بودجه درخواست ما آمد سال هاي بعد عملي نشد.
* اما زماني كه در سازمان بوديد سعي كرديد باشگاههاي مهم را به افراد پولداري بسپاريد؟ آيا با اين كار ميخواستيد زمينه توسعه بخش خصوصي را فراهم كنيد؟
-يك باشگاه ساليانه هفت، هشت ميليارد هزينه ميكند، اما متاسفانه امروز باشگاههاي ما هزينهاي هستند و انگيزهاي براي درآمدزايي ندارند. در حالي كه بخش خصوصي ميخواهد درآمد داشته باشد، بنابراين موفق عمل ميكند. توسعه بخش خصوصي يكي از الزامات فيفا هم هست. خودمان هم كه از نظر عقل و منطق نگاه ميكنيم، ميبينيم عقلاني نيست دولت هم پول بدهد هم حرف بشنود. در حالي كه بخش خصوصي ميتواند درآمدها و هزينهها را كنترل كند. من حالا هم تحليلگر مسائل اقتصادي ورزش هستم، هم ورزشي. مطمئن هستم اين به نفع كشور است كه باشگاهها را به بخش خصوصي بدهيم. در همه جاي دنيا دولت به بخش خصوصي در ورزش كمك ميكند، اما بخش خصوصي متولي اصلي است. البته در آنجا منبع درآمد دارد و ميتواند از حق پخش تلويزيوني، فروش بليت، كپي رايت و... كسب درآمد كند. اما با كلي رفت و برگشت فقط 10 ميليارد تومان براي حق پخش توانستيم بگيريم. در واقع ما هنوز الزامات خصوصي سازي را نداريم.
* سال گذشته و در مناظرههاي انتخاباتي ميگفتند ساخت و سازي كه در چهار سال حضور شما در ورزش اتفاق افتاد، از دوره ناصرالدين شاه تاكنون بينظير بوده است؟
- پارامترهاي زيادي وجود دارند كه تعيينكننده جايگاه ورزشي در كشور هستند. يكي از اين پارامترها سرانه فضا ورزشي است كه در دنيا براي هر نفر 2 متر مربع است، اما آنچه كه در گذشته در ايران داشتيم چهار دهم متر مربع بود كه اكثر ساختمانهاي ورزشي عمر بالاي 30 سال داشتند و از استانداردها روز دنيا فاصله گرفته بودند. ما تصميم گرفتيم فضاهايي مطابق با استانداردهاي روز دنيا احداث كنيم. آيا تاكنون فكر كردهايد كه چرا با اين همه سرمايهگذاري در فوتبال جايگاه اين رشته ارتقا نمييابد؟ يكي از دلايل آن اين است كه كودكان با توپهاي پلاستيكي و زمين خاكي بازي ميكنند و سابقه فرهنگي و فكري مناسب را نداشته و در زمينهاي بزرگ موفق نميشوند. از طرفي با توسعه گلخانهاي ورزشي به جايي نميرسيم. كشتي به اين خاطر موفق است كه ريشه در فرهنگ ايران دارد و در بسياري از نقاط بساط كشتي در جشنها و مراسم سنتي برپاست. وقتي فضا و مربي نباشد، نميتواند ورزشي را در سطح گسترده در ميان مردم توسعه داد. خيليها به من گفتند تمركز خود را روي ساخت و ساز قرار نده؛ چرا كه اگر 2 مدال كمتر به دست آوريم، تاثيرات منفي بسياري در جامعه خواهند نداشت، اما ما با
توجه به اهميت بحث ساخت و ساز به اين مهم توجه كرده و حالا در ده هزار و شصت شهر كشور، يكي دو سالن ورزشي ساخته و يا در دست ساخت داريم.
* آيا فرآيند ساخت و سازهايي كه از زمان شما آغاز شد، هنوز هم ادامه پيدا كرده است؟
ـ خيلي پيگيري نميكنم. چون حالا كار من اين نيست.
* اما حيف است كه سالنها و ورزشگاهها نيمه كاره رها شود.
آرزوي من هم تكميل پروژههاست. اصولا براي اينكه در يك روستا، ورزشكار و مربي داشته باشيم، اول بايد ساختمان داشته باشيم. حالا در صدها روستا، ورزش با توليد ساختمان و ايجاد زمين گسترش يافته است. به جايي رسيدهايم كه در يك روستا در استان مركزي 320 كاراتهكا وجود دارد. نميشود توقع داشت كه در يك شهر استخر نباشد، اما شناگر باشد. البته اقدامات ما در زمان حضور در سازمان به ساخت و ساز محدود نشد و در بسياري از بخشهاي ورزش پرش ويژهاي داشتيم. ورزش بانوان كه در گذشته تقريبا راكد بود رونق گرفت، المپياد ايرانيان به عنوان مكمل ساختمانهاي ورزشي شكل گرفت. ورزش همگاني هم مورد توجه ويژه قرار گرفت.
* شما اعلام كرده بوديد كه با ساخت و سازهاي انجام شده در سالهاي گذشته، ايران توانايي ميزباني المپيك را دارد، آيا هنوز هم به اين موضوع اعتقاد داريد؟
بله هنوز هم اعتقاد دارم، در حال حاضر سالن هاي بسيار مناسب چند هزار نفري داريم كه قابليت ميزباني رويدادهاي مهم را دارند. در بخش فوتبال كه فكر مي كنم با كمي تجهيز و اصلاح ورزشگاهها مي توانيم سرويس دهي ايده آلي داشته باشيم. در ساير رشتهها نيز در حال حاضر اين امكان وجود دارد.
* ولي ورزشگاههاي ما با استانداردهاي روز دنيا فاصله دارند؟
ـ بله ورزشگاههاي ما ضعيفتر هستند، ولي مردود نيستند. اگر مردود بودند ما نميتوانستيم هيچ رويدادي را در آنها برگزار كنيم.
* اما هميشه اين ترس وجود دارد كه به علت مناسب نبودن استاديومها، سهميه ايران را در رقابتهاي فوتبال جام باشگاههاي آسيا كاهش دهند؟
ـ حالا ناظران فيفا ايراد ميگيرند كه بايد ايرادها را برطرف كرد. مشكل اينجاست آنها استانداردها را بالا ميبرند، ولي وضيعت استاندارد استاديوم هاي ما ثابت ميماند.
* سرانجام بودجه كميته ملي المپيك و بودجه بازيهاي آسيايي به كجا رسيد؟
ـ ابتدا جا دارد كه از آقاي "عزيزي معاون برنامه ريزي " و "زريبافان معاون رييس جمهور" و همچنين چند تن از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي تشكر كنم كه پيگير موضوع بودند. در جلسهاي كه هفته گذشته با هم داشتيم، بنا شد 50 درصد بودجه در هفته جاري پرداخت شود و به خزانه هم اعلام شد.
* يعني بودجه به حساب كميته واريز ميشود؟
ـ بله، ولي من مصر نبودم. من ميگفتم ما اختيار فدراسيونها را كه نداريم، بودجه هم نداشته باشيم مسووليتي نخواهيم داشت. اصراري نداريم كه براي خود دردسر ايجاد كنيم.
* در زمان تصدي رياست سازمان، شما تاكيد ميكرديد كه بودجه كميته در اختيار سازمان قرار بگيريد؟
ـ در دوران من هميشه اعتبارات كميته مستقيم به خود كميته واگذار ميشد.
* پس مشكل كجا بود؟ چطور اين بحث پيش افتاد كه بودجه كميته بايد از كانال سازمان بگذرد؟
ـ آن هم يك نظر بعضي دوستان بود كه حل شد.
* سازمان هم كه قول كمك 20 ميلياردي براي بازيهاي گوانگجو را به كميته داد؟
ـ من به سعيدلو گفتم كه نه تنها ما به 20 ميليارد نيازمنديم، بلكه شما هم بايد به فدراسيونها كمك كنيد تا در گوانگجو موفق شويم، چرا كه برآورد بودجه ما براي موفقيت 37 ميليارد تومان است. سعيدلو هم قول داد كه 10 ميليارد تومان كمك كند.
* اما سازمان اعلام كرد كه 20 ميليارد به كميته كمك ميكند.
ـ در آن جلسه قرار شد سازمان 10ميليارد تومان به كميته - فقط براي بازيهاي آسيايي - كمك كند. شايد آن 10 ميليارد تومان كه از ابتداي سال براي امور جاري به فدراسيونها اختصاص داده شد، مد نظر سازمان است.
* از ابتداي سال سازمان و كميته با هم اختلاف نظر داشتند، قضيه چه بود؟
ـ اختلاف نظرهايي جزيي وجود داشت، اما من هميشه به مجموعه كميته ملي المپيك گفتهام كه سازمان متولي اصلي ورزش كشور است و همه را موظف كردم در راستاي سياستهاي سازمان تربيت بدني حركت كنند. ما نميخواهيم ساز جدا بزنيم. همواره در اجرا ميتواند دو نظر مختلف وجود داشته باشد. اختلاف نظر، نشان وجود مشكل نيست. تنها بخشي كه مطرح بود بحث بودجه بود. ما ميگوييم و اگر قرار است كميته نه پول داشته باشد، نه اختيار مديريتي و نه اختيار تشكيلاتي، پس شان نزول آن چيست؟
* داستان انتخاب علي دايي به عنوان سرمربي تيم ملي چه بود؟
ـ من خودم در تمام سالهايي كه سازمان بودم، حتي يك نفر را به عنوان مربي، دبير يا نايب رييس انتخاب نكردم، چرا كه ميخواستم در مقام سوال باشم. اگر خودم آنها را انتخاب ميكردم، نميتوانستم علت شكستها و موفقيتها را از مقام مسوول جويا شوم. حتي به معاونهاي خود ـ قرص و محكم ـ ميگفتم وارد اين مسائل نشويد.
* پس چرا علي دايي اصرار دارد كه انتصاب و بركنارياش خارج از فدراسيون فوتبال رقم خورده است؟
- من كه نبايد پاسخ علي دايي را بدهم.
* بگذريم! بعد از مديريت خوب يزداني خرم در واليبال، شما از او حمايت كرده و وي را بر مسند كشتي گمارديد. حتي پس از المپيك پكن در حالي كه بيشتر نگاهها براي يافتن مقصر شكست كاروان ايران متوجه يزداني خرم بود، از او حمايت كرديد؛ اما حالا او مدام از شما انتقاد ميكند...
ـ در جواب فقط بايد گفت اي دنياي بيوفا. دنيا خيلي بيوفاست و موجسواري هم يك رشته ورزشي است.
* واقعا اختلاف شما با يزدانيخرم از كجا نشات گرفته است؟
ـ من تا به حال موجسواري نكردهام.
* خب، از همه اين موضوعها كه بگذريم، برآيند نشست و گفت و گوي ما نشان ميدهد شما با سابقه 5 سال حضور در ورزش، تلويحا به اين نتيجه رسيدهايد كه ورزش قهرماني بايد زير نظر كميته ملي المپيك باشد؟
تلويحا نه! من صراحتا ميگويم كه متولي اصلي ورزش قهرماني بايد كميته ملي المپيك باشد.
* در واقع شما پس از 5 سال به اين پختگي رسيدهايد. پختگياي كه ميتواند به حل مشكلات ورزش كمك كند. در حالي كه اكنون ديگر قدرت اصلي در اختيار شما نيست. آيا فكر نميكنيد اين بزرگترين مشكل ورزش كشور در سالهاي متمادي است؟
ـ مديريت چندگانه در هر حيطهاي آسيب ميرساند. امروز اختيارات در يك جا متمركز نيست كه پاسخگو داشته باشيم. اين بحث سالهاست كه مطرح است، ولي هنوز حل نشده. حالا هم فكر نميكنم سازمان بگويد كه همه اختيارات بايد در دست من باشد. من هم قطعا درحال حاضر نمي توانم مشكل را حل كنم، اما به اين واقعيت رسيده ام كه اين مشكل بايد حل شود.
* شما به خوبي به اين نتيجه رسيدهايد كه در مديريت كلان ورزش، يا بايد قانون اصلاح شود و يا اينكه يك نفر مديريت دو حوزه بالاي ورزش را در اختيار داشته باشد. به نظر ميرسد چند ماه پيش تصميم گرفتيد به صورت يك طرفه ـ و با استعفا ـ اختلافها را حل كنيد، اما اين طور نشد.
ـ استعفا مشكل را حل نميكند، فقط مشكل را از يك بخش به بخش ديگر منتقل ميكرد.باور من بر اين است كه ورزش كشور بايد جلو برود و همين طرز نگاه بود كه خواستم تا فرد ديگري را براي تغيير و حركت به سازمان تربيت بدني معرفي كنند.
* آيا اين اتفاق (پيشرفت ورزش) افتاد؟
ـ من نبايد بگويم. چون من قبلا در سازمان بودم؛ درست نيست در اين خصوص نظر دهم؛ چرا كه ممكن است برداشت اشتباهي از حرفهاي من صورت بگيرد. حتي در 10 ماه گذشته اين اولين بار است كه مصاحبه ميكنم. اگرچه با اين همه سال سابقه در ورزش اطلاعاتم به روز است، من چهار سال در دفتر از صبح تا شب جلسه ميگذاشتم، بيش از ده هزار ساعت نشست در دفتر من برگزار شد، 164 سفر استاني داشتم، با همه فدراسيون ها بارها و بارها نشستهاي تخصصي برگزار كردم، با كليه پيشكسوتان مشورت مي كردم، مسايل باشگاهها را ريز به ريز دنبال مي كردم كه اگر اين ساعات را در كلاس درس تربيت بدني حاضر ميشدم حالا چه مدركي داشتم؟ اما با اين حال اعتقاد دارم بهتر است من نظر كارشناسي ندهم.
* اگر خودتان در سازمان ميمانيد بهتر نبود؟
ـ احساس كردم انگيزههاي لازم را (براي ادامه كار در آن زمينه) ندارم.
* چرا انگيزه خود را از دست داديد؟
ـ دلايل مختلفي داشت.
* از اينكه چرخ روزگار شما را در ابتداي دولت نهم از شهرداري و ساختمان واقع در خيابان بهشت به خيابان سئول آورد راضي هستيد؟
ـ سرنوشت خارج از اختيار ما است، مطمئنا خدا هيچ كس را بيش از وسع و تواناييهايش تكليف نميكند. من هميشه سعي كردم -هرجا كه هستم - چيزي در خدمتگزاري كم نگذارم. هدفهايي در ورزش همگاني، زيرساختها، ورزش بانوان و... داشتم كه فكر ميكنم به بسياري از آنها رسيدم و اين مرا راضي ميكند. من 164 سفر استاني رفتهام و شهري نيست كه در آن حضور نيافته باشم. براي اينكه پول بگيريم در دفتر استانداران عزيز مينشستم و يا شوراي معاونين سازمان تربيت بدني را به وزارتخانهها ميبردم و با شرح مشكلات درخواست مساعدت به ورزش مي كردم .
* از اينكه 5 سال از عمرتان در ورزش گذشت پشيمان نيستيد؟
ـ نه! هفته پيش در معيت معاون اول رئيس جمهور در سمنان بودم. استاندار و مديركل تربيت بدني وبسياري ازمديران استان از احداث فضاي ورزشي در اين استان از من تشكر و قدرداني كردند؛ اين براي من رضايتبخش است. اينكه حالا وقتي به شهرستانها سفر ميكنم سالنهاي مختلف را به من نشان ميدهند كه حالا محل ورزش جوانان بسياري شد خوشحال ميشوم.
* اما خاطرات تلخ هم داشتيد؟
ـ به هر حال زندگي مجموعهاي از حادثههاي تلخ و شيرين است.
* در مورد حضور برخي اعضاي خانواده شما در ورزش هم حرف و حديثهاي بسياري مطرح شد.
- از تمام خانواده من، تنها پسرم عضو هيات رييسه فدراسيون شنا بود ـ او در زمان دانشجويي عضو تيم شنا دانشگاهشان بود- و با پيگيري و درخواست فدراسيون شنا، عضو هيات رييسه شد و حتي من مخالف بودم و علاقهاي به اين كار نداشتم.
* هر از چند گاهي صحبتهايي احتمالي از حضور شما در وزارتخانه شنيده ميشود؟
ـ من تا همين لحظه كه با شما صحبت ميكنم بيش از 35 سال است كه بيمه ميدهم و امروز از مرز بازنشستگي هم گذشته ام. از 5 سال قبل از انقلاب دارم كار ميكنم و هميشه سعي كردهام تا جايي كه توانايي دارم خدمت كنم. پايه اين نظام بر خون شهدا و جانبازان نهاده شده و ما هم بايد بايستيم و براي سرافرازي نظام ـ هر جا كه باشد ـ كار كنيم. مگر اينكه شما جوانترها بياييد و كارها را پيش ببريد. به آقاي احمدي نژاد هم گفتم كه سمت و پست اهميتي ندارد هر جا كه شما بخواهيد كار ميكنم، افتخار من اين است كه 28 سال است كه با ايشان دوست هستم، ولي تاكنون يك بار هم نگفتم كه به من اين سمت و آن سمت را بدهيد؛ هر كجا تشخيص داده اند درخدمت به ايران عزيز و انقلاب اسلامي آماده بوده ام وآماده هستم .
* تا پايان اين دوره كميته ملي المپيك رييس ميمانيد؟
- حتما خواهم ماند.
* از زماني كه در كميته ملي المپيك مشغول به كار شديد، بحث دو شغلههاي ورزشي اوج گرفت؟ حالا با حضورتان در رياست جمهوري آيا شما دو شغله محسوب ميشويد؟
- براساس استعلامي كه از معاونت حقوقي رياست جمهوري، حقوقي مجلس و معاونت نيروي انساني رياست جمهوري داشتهايم، حضور در كميته ملي المپيك به عنوان رئيس شغل محسوب نميشود، چراكه دستمزد و ساعات كار مشخصي ندارد، بيشتر يك پوزيشن (جايگاه اجتماعي) است. هفته گذشته هم سازمان بازرسي اعلام كرد كه من دو شغله محسوب نميشوم.
* بحثهايي بين شما و يحييزاده پيش آمد، يحييزاده به شما پيشنهاد داد استعفا كنيد؟
- رياست كميته ملي المپيك انتخابي است نه انتصابي و فرد رييس بايد از بين اعضاي مجمع انتخاب شود، كسي نميتواند فرد مسوول را عزل و نصب كند چراكه در اين صورت ورزش ايران با خطر تعليق مواجه خواهد شد. من تا پايان اين دوره كميته ملي المپيك در خدمت ورزش خواهم بود.