بابک زمانی - نورولوژیست؛ به نظر میرسد کل جامعه و بهخصوص جامعه پزشکی نیازمند نگاهی نو به مسائل سلامت کشور و راهحلهای آن هستند. جامعه باید از این نگاه که همه مسائل سلامت مربوط به پزشکان هستند، فاصله بگیرد و مثل سایر وجوه کشور زمینههای اقتصادی -اجتماعی این مسائل را ببیند. اما نگاه و رویکرد جدیدی که جوامع پزشکی به آن نیازمندند، از این هم دشوارتر و خلاف عادتتر است.
سالهاست جوامع پزشکی که مستقیم و غیرمستقیم منتخب پزشکان هستند، وقتی میخواهند با سیاست یا رویهای در سیستم سلامت مخالفت کنند، بیانیهای مینویسند خطاب به مسئولین و تصمیمگیران که این کار صحیح نیست و دلایل نادرستبودن آن را هم ردیف میکنند. وقتی نتیجهای حاصل نشد، بیانیهای با لحنی تندتر مینویسند بلکه احساسات و عواطف مسئولین را تحریک کنند و آنها را به شیوه مطلوب -به زعم خودشان -ترغیب کنند وقتی بازهم نتیجهای حاصل نشد بیانیه تبدیل به طومار میشود و افراد و انجمنها آن را امضا میکنند، شاید کسی کار صحیح را دریابد. وقتی نتیجهای حاصل نشد، موضوع را رها میکنند و به دست فراموشی میسپارند.
نمیتوان ادعا کرد که این شیوه مرسوم تاکنون هیچ فایدهای نداشته است؛ آنچه رخ داده و رخ میدهد، تحت تأثیر بسیاری اتفاقات منجمله همین مکاتبات است. بهعلاوه همواره امکان دارد مسئولی وجود داشته باشد که تحت تأثیر قرار گرفته و تغییر رویه بدهد، اما واقعیت آن است که رهایی از آن کار آسانی نیست.
بعید است کسی این همه تحلیل و بیانیه را ندیده باشد یا از نظرات مجموعه جامعه پزشکی در این زمینهها بیاطلاع باشد. رویکرد و نگاه جدید آن است که جوامع منتخب بهجای مخاطب قراردادن تصمیمگیران و نگریستن از زاویه دید ایشان، زاویه دید پزشکان و جامعه پزشکی را برگزینند و ایشان را مخاطب قرار دهند.
باید روشن کنند پزشکان در برخورد با آنچه ناصواب میبینند، برای رسیدن به آنچه هدف خود میدانند باید چه بکنند. نهتنها پزشکان بهطور کل، بلکه هریک از پزشکان در جایگاههای متفاوتی که قرار دارند، چه وظایفی را برعهده دارند؟ جوامع پزشکی باید رفتار اخلاقی در چنین شرایط پیچیدهای را تعریف کنند. برای مثال در مورد ظرفیتهای پزشکی سازمانهای پزشکی میتوانند پزشکان مسئول در سیستم آموزش پزشکی را مخاطب قرار دهند که در تصمیمات خود نظر سازمان نظام پزشکی را در نظر بگیرند. میتوانند از گروههای آموزشی بخواهند که هریک ظرفیتهای خود را اعلام کنند حتی میتوانند جامعه دانشگاهی کشور و مردم عادی را مخاطب قرار داده و یاری بطلبند.
تعیین رفتار اخلاقیای که هر قشر در اعتراض یا حمایت از یک اقدام دارد، مهمترین رویکردی است که سازمانهای صنفی باید پیش بگیرند. مثلا باید معلوم کنند هریک از پزشکان در برابر گسترش روزافزون طب سنتی چه وظیفهای دارند، آیا ادامه تحصیل در این رشته را صحیح میدانند. آیا باید بیتفاوت باشند؟ مسئولانی که مجوزها را صادر میکنند، چه وظیفهای دارند و.... تنها چنین رویکردی است که قدرت واقعی این جوامع که همانا سلطه اخلاقی بر جامعه پزشکی و رفتار منسجم و معقول جامعه پزشکی تحت هدایت ایشان است را به نمایش گذاشته و بیش از صدها بیانیه بر تار عنکبوت پیشگفته مؤثر میافتد.
اینکه بهجای چنین رویکردی همچنان همان رویکرد توصیه به مسئولان ادامه مییابد، به گمان نگارنده دلایل متعددی دارد؛ اولا بسیاری از فعالین سازمانهای صنفی مسئولان سابق بودهاند و قادر به ترک این نگاه نیستند، ثانیا وقتی نهادها و حتی گروههای آموزشی ما از حداقل اختیار برخوردار نیستند، نیاز به اعتباربخشیدن به آنها هم مورد فراموشی قرار گرفته است.
توجه به کانونهای قدرت موجود در یک سیکل معیوب این نهادها را ضعیفتر میکند، ثالثا این نگاه جدید مستلزم فرمولهکردن درخواستهایی روشن بر اساس یک بدیل منطقی برای تصمیمات اتخاذشده است که کار دقیقی است و مجامع ما قادر به انجام آن به تمامی نیستند؛ بهعلاوه تعیین وظایف اخلاقی اقشار مختلف خود نیازمند ساخت و کاری مناسب است که تنها با ممارست در این جهت به دست خواهد آمد.
تنها با چنین رویکرد و با تلاش در جهت متشکلترکردن جامعه پزشکی است که نهادهای آن میتوانند بیشترین تأثیر را بر سازوکارهای موجود بگذارند. کار دشواری است، اما اطلاع از همین دشواری هم قدم بزرگی است در راه پختگی هرچه بیشتر فعالیتهای مدنی که نهتنها جامعه پزشکی بلکه کل جامعه مدنی ما در اولین قدمهای آن قرار دارد.