متهم گفت: در بازداشتگاه برایمان شام آوردند. در را باز کردند تا به ما غذا بدهند. ما هم که از قبل نقشه فرار را کشیده بودیم، به ماموران حمله کردیم و اسلحههای ماموران را گرفتیم و خشاب اسلحه را درآوردیم. هفت نفره از بازداشتگاه متواری شدیم.
جرمش راهزنی است. با همدستانش راننده نیسانهای باری را هدف سرقتهای سریالی خود قرار میدادند و پس از ربودن راننده و دزدیدن بار وانت، به سراغ طعمه بعدی میرفتند. شاهرخ، سابقهدار است. او پیش از این وقتی به جرم زورگیری بازداشت شده بود، با دوستانش کلکل کرد و پس از یک نقشه حرفهای، توانستند از بازداشتگاه فرار کنند. فراری که هفت ماه بیشتر دوام نداشت.
به گزارش شهروند، شاهرخ با اینکه میدانست زیاد در زندان نمیماند، اما به خاطر کلکل و قدرتنمایی با همسلولیهایش نقشه یک فرار را طراحی و درست هنگام غذا آن را اجرا کردند. او هفت ماه بعد دستگیر شد و دوباره پس از آزادی از زندان، اینبار نقشهای حرفهایتر برای سرقت و راهزنی از رانندگان نیسان اجرا کرد.
این دزد حرفهای جزئیاتی از تبهکاریهایش را روایت کرد:
با چه شگردی سرقت میکردی؟
ما ۶ نفر بودیم. سوار بر خودروی پژو ۴۰۵ میشدیم. کنار جاده قدیم میرفتیم. خودروهای نیسانی که بار داشتند را شناسایی میکردیم، بعد خودرو را تعقیب کرده و در یک جای خلوت سد راهش میشدیم. راننده را با تهدید سوار خودروی ۴۰۵ میکردیم. یکی از ما پشت فرمان خودروی نیسان مینشست و بارها را به انبارمان میبرد. ما هم آنقدر راننده را با تهدید در خودرو نگه میداشتیم و در خیابانها دور میزدیم تااینکه همدستمان تماس میگرفت و میگفت بار را خالی کرده است. او خودروی نیسان را و ما هم راننده را در خیابان رها کرده و متواری میشدیم.
اسلحه هم با خود میبردید؟
یکی از همدستانم اسلحه را خریده بود. ولی فقط آن را برای تهدید با خودمان میبردیم. معمولا هم از آن استفاده نمیکردیم.
معمولا بارهایی را که سرقت میکردید چه بودند؟
بار آلومینیوم، آهن و مس.
خودروی ۴۰۵ برای چه کسی بود؟
ما آن را از یک باند سرقت قرض میگرفتیم، با آن سرقت میکردیم بعد خودرو را پس میدادیم. آنها نیز خودرو را سرقت کرده بودند.
سابقه داری؟
یک مورد سابقه دارم. یک بار به جرم زورگیری دستگیر شدم، ولی از آگاهی فرار کردم.
چطور فرار کردی؟
هفت یا هشت نفر بودیم. وقتی مرا دستگیر کردند به بازداشتگاه آگاهی یکی از شهرستانهای تهران منتقلم کردند. من و هفت هشت نفر دیگر همان شب با هم صحبت کردیم و تصمیم گرفتیم که فرار کنیم.
به چه جرمی در بازداشتگاه بودی؟
دو نفر را بازداشت کرده بودند. آنها زورگیر بودند، اما به خاطر اختلاف و دشمنی که با من داشتند به دروغ گفتند که من هم همدستشان بودهام. درصورتیکه من اصلا دزدی نکرده بودم. ولی مرا به جرم نکرده دستگیر کردند.
تو که بیگناه بودی امکان داشت بهزودی آزاد شوی، چرا نقشه فرار کشیدی؟
اصلا برنامهام این نبود. آن شب وقتی با بچهها در بازداشتگاه حرف میزدیم، کار به کلکل رسید. حدودا سه روزی بود که بازداشت شده بودم. میخواستم جلوی آنها ثابت کنم که من کم نمیآورم و میتوانم از بازداشتگاه فرار کنم. برای همین با آنها همراه شدم.
چطور نقشه فرار از بازداشتگاه را اجرا کردید؟
در بازداشتگاه برایمان شام آوردند. در را باز کردند تا به ما غذا بدهند. ما هم که از قبل نقشه فرار را کشیده بودیم، به ماموران حمله کردیم و اسلحههای ماموران را گرفتیم و خشاب اسلحه را درآوردیم. هفت نفره از بازداشتگاه متواری شدیم.
چند وقت بعد بازداشت شدی؟
هفت ماه بعد، پلیس تهران در اسلامشهر مرا بازداشت کرد و ۱۰ ماه به زندان افتادم.
بعد از آن چطور آزاد شدی؟
این بار با قرار وثیقه آزاد شدم و نقشه سرقت از رانندگان را کشیدم.
سرقتهایت را از کی شروع کردی؟
اواخر سال ۱۴۰۰ بود که به همراه سه نفر از دوستانم سرقتها را آغاز کردیم.