ترنج موبایل
کد خبر: ۵۹۴۷۰

اصلاح طلبی، اصولگرایی و دولت (۲)

دکتر محمود شریف زادگان

تبلیغات
تبلیغات


بحث از اصلاح طلبی و اصولگرایی خود به خود به وضعیت فعلی سیاسی و جایگاه دولت در آن مربوط می شود چون این دو اردوگاه محورهای اصلی و عمده سیاسی در کشور هستند و هر دولت نیز بنابر ارتباط با آنها شکل می گیرد. بنابر این، موضوع را می توان به این صورت مطرح کرد که نسبت دولت در وضعیت فعلی با این دو اردوگاه عمده سیاسی چگونه است؟

نظر عمده بر این است که دولت نهم و به دنبال آن دهم، دولتی مرتبط با اردوگاه اصولگرایی و برخاسته از آن است اما سخنان علی اکبر جوانفکر، مشاور مطبوعاتی رئیس‌جمهور و مدیر عامل ایرنا، در مناظره تلویزیونی با حمید رسایی در برنامه مرداد ماه «دیروز، امروز، فردا» و همچنین مصاحبه وی با روزنامه خبر بر خلاف این نظر است.

قبل از پرداختن به سخنان جوانفکر دو نکته لازم به ذکر است. نکته اول این که او هم در مناظره و هم در مصاحبه بر احمدی نژاد تاکید داشت اما روشن است که منظور وی احمدی نژاد در مقام ریاست جمهوری است و نه صرف شخص وی. بنابر این، می توان به جای احمدی نژاد در سخنان وی، از عبارت دولت نهم و دهم استفاده کرد تا هم بحث چندان محدود به شخص خاصی نشود و استنباط های ناموجه به وجود نیاید و هم آن که بتوان از این رهگذر به تحلیلی پیرامون موضوع رسید.

نکته دوم این که سخنان جوانفکر به عنوان مشاور مطبوعاتی رییس جمهور تا اندازه زیادی بیانگر دیدگاه متداول دولت در مورد خودش است که به این وسیله نسبت آن با هر دو اردوگاه روشن می گردد.

بنابر نظر جوانفکر، دولت نهم و دهم به هیچ کدام از اردوگاههای اصلاح طلب و اصولگرا وابستگی ندارد بلکه با «اقدامات و جهت گیری های اصلاح طلبانه و در عین حال اصولگرایانه» از حدود این دو فراتر رفته و حتی بر اثر چنین جهت گیری هایی «جریان اصلاحات و جریان اصولگرایی، دیگر موضوعیت خود را از دست داده اند».

این نظر به طور کلی دو جنبه را در بردارد؛ جنبه تبلیغاتی و جنبه واقع نمایی. جنبه تبلیغاتی سخنان جوانفکر به عنوان فراجناحی بودن دولت نهم و دهم و جامعیت هر دو اردوگاه تا اندازه زیادی روشن است و می توان گفت که باب شدن این نظر از سوی وی بیشتر برای نشان دادن فاصله دولت از اردوگاه اصولگرایی است تا از این طریق نظر مساعد برخی از طیفهای اصلاح طلب را به دست آورد. بعید نیست که چنین تبلیغاتی برای انتخابات در پیش روی مجلس یا ریاست جمهوری آینده باشد.

در واقع، باید گفت که هر دو جریان اصلاح طلبی و اصولگرایی کماکان در صحنه سیاسی حضور دارند حتی اگر این که شخصیتها و طیفهای مختلف و متنوع اصلاح طلب، سیاست سکوت را در چند ماه گذشته اتخاذ کرده باشند.

سیاست سکوت به معنای حذف واقعی جریان اصلاح طلب نیست، بلکه سیاستی است که بعد از وقایع تاسف بار سال گذشته، برای انتقال از یک مرحله به مرحله بعد و یاقفتن فرصت مناسب ، ضروری دیده است.

می توان گفت که جوانفکر در این نظر چندان توجهی به ضرورتهای اساسی زاینده دو جریان ندارد که نه تنها هنوز نیز تداوم دارند و موجب بقای هر دو جریان می شوند، بلکه ضرورتهایی هستند که توجه به هر کدام موجب تعلق به یکی از این دو جریان می شود و نمی توان مدعی جوابگو بودن به همه آنها شد. به عبارت دیگر، اصلاح طلبی و اصولگرایی دو شعار یا لقب نیستند که هر کس بتواند آنها را به خود نسبت دهد، بلکه این دو عنوان برای جوابگویی به ضرورتهایی کاملا مختلف و جدای از یکدیگر هستند. بنابر این، اصلاح طلب اصولگرا یا اصولگرای اصلاح طلب جز عناوینی تبلیغاتی و شعاری چیز دیگری نمی توانند باشند و فرد یا گروه سیاسی آشنا و متعهد به اصلاح طلبی و اصولگرایی تنها می تواند در یکی از این دو جریان قرار بگیرد.

جنبه واقع نمایی سخن جوانفکر در کارنامه پنج ساله دولتهای نهم و دهم قابل بررسی و ارزیابی است. با نگاهی گذرا به این کارنامه اقداماتی دیده می شوند که برخی از جنس اصلاح طلبی و برخی دیگر از جنس اصولگرایی هستند. بحث دوستی با ملت اسرائیل، طرح اجازه بازی با ورزشکاران اسرائیلی در میادین جهانی، بحث حضور زنان در ورزشگاهها، مکاتبه با رییس جمهور آمریکا و حتی ایجاد لابی هایی در موضوع رابطه با آمریکا از اقداماتی است که حتی اصلاح طلبان نیز جرات طرح آنها را نداشتند. از سوی دیگر، بسیاری از اقدامات دولتهای نهم و دهم را می توان برشمرد که مطلوب نظر اصلولگرایان هستند. آیا این اقدامات را می توان به معنای اقدامات و جهت گیریهای اصلاح طلبانه و درعین حال اصولگرایانه دانست؟ در ظاهر امر پاسخ مثبت است و گویا جوانفکر و هم فکران وی در دولت نیز این گونه می اندیشند اما در واقع امر ، پاسخ منفی است، چرا که اصلاح طلبی و اصولگرایی فقط در یک سری اقدامات و جهت گیری ها محدود نمی شود.

اصلاح طلبی برخاسته از ضرورتهایی همانند مشارکت گسترده مردم در ساختار سیاسی، تساهل نسبت به عقاید و تاویل های مختلف و متنوع است در حالی که اصولگرایی، در مقابل، معتقد به محدودیت این امور به اصول سنتی است. از این رو، همچنان که اصلاح طلبی خود را چندان مقید به شروط سنتی و از جمله مرجعیت تام روحانیت نمی داند و معتقد به تاویلهای متعدد از سنت دینی است، اصولگرایی چنان شروطی را اصل و اساس فعالیت یک اصولگرا می داند. آیا دولت نهم و دهم با این تعاریف اندک اصلاح طلب، اصولگرا، هر دو یا هیچ کدام است؟ جوانفکر و همفکران وی معتقد به گزینه سوم هستند اما کارنامه پنج سال گذشته نشان می دهد که گزینه چهارم درست است زیرا تعریف نخست در این کارنامه چندان جایی نداشته و از سوی دیگر، انتقادهای گسترده از دولت مبنی بر عدم التزام به مرجعیت روحانیت حاکی خروج آن از چارچوب اصولگرایی است. از این رو، به نظر می رسد که دولت نهم و دهم را باید خارج از قواعد و اصول اصلاح طلبی و اصولگرایی دانست، اما این امر به معنای یک آرایش جدید سیاسی است؟ شاید آری و شاید نه و حتی شاید «مکتب ایرانی» یک نوع جستجو برای تبیین چنین آرایشی باشد و به همین علت روحانیت و حتی شخصیتهای مهمی در نظام با آن سر ناسزگاری دارند.

به هر حال، کارنامه دولت نهم و دهم حاکی از آن است که طیف غالب در این دو دولت به دنبال شناسایی خود خارج از قواعد اصلاح طلبی و اصولگرایی است و این جریان بیش از هر چیز نتیجه افراطگرایی در دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا است که نه اجازه همکاری و تعاون را به دو جریان داد و نه گذاشت تا ظرفیتهای دو جریان به نحو کامل و به درستی تحقق پیدا کنند. از این رو است که جریان فعلی دولت تلاش می کند تا در خارج از قواعد متعارف اصلاح طلبی و اصولگرایی قرار بگیرد و با طرح شعارهایی تازه نسبتهای گذشته با این دو جریان را به زیر سوال برد و قالبی مغایر با گذشته را در فضای سیاسی ایجاد کند.

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات