bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۶۰۳۸۵۱
بازگشت به زندگی مردی که اشتباهی آدم کشته بود

بخشش قاتل مرموز پارک، به احترام روز پدر

بخشش قاتل مرموز پارک، به احترام روز پدر

کیان هر بار به همان پارک می‌رفت تا سر و گوشی آب بدهد، ولی چیزی دستگیرش نمی‌شد تا اینکه اتفاقی افتاد که او را شوکه کرد. برادرش را در مقابلش دید. صحیح و سالم بود، باز هم سراغ او آمده بود و پول موادش را می‌خواست. حال‌وروزش خوب بود، حتی جای زخمی هم در بدنش نبود. کیان متعجب از این ماجرا، حقیقت تلخی را متوجه شد. او فهمید که برادرش نه، فرد دیگری را در آن پارک به قتل رسانده است.

تاریخ انتشار: ۱۰:۲۱ - ۰۵ بهمن ۱۴۰۱

هنوز هم باورش نمی‌شود اشتباهی جان یک نفر را گرفته است. سه سال است که از ماجرای شوم آن شب می‌گذرد. در این سه سال عذاب وجدان و کابوس اعدام لحظه‌ای رهایش نمی‌کند. وقتی سراغ برادرش روی نیمکت پارک می‌رفت، هرگز تصورش را هم نمی‌کرد که ضربه‌های چاقو را به یک غریبه می‌زند.

به گزارش شهروندآنلاین، چهره‌ای را که زیر ملحفه بود، نمی‌دیدید، اما مطمئن بود برادرش روی آن نیمکت خوابیده است، برای همین ضربه‌ها را وارد کرد و متواری شد. اما چهار روز بعد، درحالی‌که تصور می‌کرد قاتل برادرش شده است، او را زنده دید و تازه آنجا بود که فهمید اشتباهی آدم کشته است. او به‌خاطر این اشتباه مرگبارش، هر شب کابوس می‌دید و درحالی‌که به چوبه دار نزدیک می‌شد، در آستانه روز پدر و به احترام این روز از سوی اولیای‌دم بخشیده شد.

درگیری‌های ۲ برادر

بیستم مرداد سال ۹۹ همان شبی بود که کیان سراغ برادرش رفت. قصدش جدی بود و می‌خواست به زندگی او برای همیشه پایان دهد. چاقویش را برداشت و راهی پارکی در حوالی مهرآباد جنوبی شد. مستقیم سراغ نیمکتی رفت که تصور می‌کرد برادرش روی آن خوابیده است. در راه به آخرین درگیری که با برادرش داشت، فکر می‌کرد.

همان شبی که از دست رفتار‌های برادر معتادش خسته شده و او را از خانه‌شان بیرون کرده بود. در این یک ماه که برادرش در پارک می‌خوابید، مرتب او را تحت نظر داشت تا جایی که می‌دانست او هر شب روی یک نیمکت خاص می‌رود و می‌خوابد. حتی یک شب دلش به حال برادرش سوخت و سراغش رفت تا او را به خانه برگرداند، اما با فحاشی و رفتار خصمانه‌اش مواجه شد و تصمیم گرفت به جای آشتی، او را به قتل برساند تا از این درگیری‌ها خلاص شود.

آن شب به همان پارک رفت و روی همان نیمکت خاص فردی را دید که ملحفه‌ای روی خود انداخته و خوابیده است. ملحفه تا روی صورت آن فرد کشیده شده بود، برای همین چهره‌اش را نمی‌دید. مطمئن بود آن فرد برادرش است، چون در این یک ماه مرتب او را در همان نیمکت می‌دید که می‌خوابد. او با چاقو رفت و دو ضربه مهلک وارد کرد، حتی فرصت دفاع هم به آن فرد که تصور می‌کرد برادرش است، نداد. ضربه‌ها را زد و متواری شد.

جنایت اشتباهی

کیان فکر می‌کرد دیگر به درگیری‌ها و تنش‌های خانوادگی‌شان پایان داده است. تصور می‌کرد آن روز‌های تاریک و سیاهی که برادر معتادش برای آن‌ها ساخته بود، تمام‌شده است. نمی‌دانست باید چه کار کند. عذاب وجدان داشت، اما وقتی به یاد کار‌های برادرش می‌افتاد، خیالش کمی راحت می‌شد. تصور می‌کرد دیگر همه آن سختی‌ها تمام‌شده است. دیگر مادرش به‌خاطر باج‌خواهی‌های برادرش اشک نمی‌ریزد و عذاب نمی‌کشد. چهار روز از این ماجرا گذشت.

کیان هر بار به همان پارک می‌رفت تا سر و گوشی آب بدهد، ولی چیزی دستگیرش نمی‌شد تا اینکه اتفاقی افتاد که او را شوکه کرد. برادرش را در مقابلش دید. صحیح و سالم بود، باز هم سراغ او آمده بود و پول موادش را می‌خواست. حال‌وروزش خوب بود، حتی جای زخمی هم در بدنش نبود. کیان متعجب از این ماجرا، حقیقت تلخی را متوجه شد. او فهمید که برادرش نه، فرد دیگری را در آن پارک به قتل رسانده است.

شناسایی قاتل مرموز

همان شب قتل وقتی رهگذران جسد آن مرد را روی نیمکت پارک دیدند، موضوع را به پلیس اطلاع دادند و ماموران نیز تحقیقات خود را آغاز کردند. مقتول همان شب وقتی هنوز نفس می‌کشید، به رهگذران گفته بود که فردی ناشناس بی‌دلیل به او حمله کرده است و احتمالا اشتباهی پیش آمده است، چون تا قبل از همان شب، فرد دیگری روی آن نیمکت می‌خوابید. ماموران پلیس به‌دنبال ردی از قاتل ناشناس بودند.

کیان خیلی زود شناسایی و دستگیر شد، چراکه ماموران پلیس در ابتدا سراغ برادر کیان که به‌گفته مقتول و رهگذران، هر شب روی آن نیمکت می‌خوابید، رفتند. آن‌ها احتمال می‌دادند فردی با او مشکل داشته و اشتباهی مقتول را به قتل رسانده است. وقتی برادر کیان تحت تحقیق قرار گرفت، برادرش را لو داد و گفت: «برادرم همیشه با من درگیر بود و از من کینه به دل داشت. حتی او باعث شد شب‌ها در پارک بخوابم، برای همین احتمالا او دست به قتل زده است.»

روایتی تلخ

با این اظهارات ماموران پلیس سراغ کیان رفتند و او را دستگیر کردند. او درحالی‌که اشک می‌ریخت و شوکه بود، برای پلیس ماجرای این جنایت اشتباهی را تعریف کرد و گفت: «برادرم اعتیاد شدید به مواد‌مخدر داشت، برای همین همیشه ما را اذیت و وسایل خانه را سرقت می‌کرد.

از کیف مادرم پول می‌دزدید و کفش‌های همسایه‌ها را سرقت می‌کرد تا با پول آن‌ها مواد بخرد. همیشه آبروی ما را می‌برد. هر بار برای گرفتن پول از من یا مادرم به خانه می‌آمد و داد و بیداد راه می‌انداخت، حتی من و مادرم را کتک می‌زد تا به او پول بدهیم. آخرین بار هم سر همین مسائل با هم درگیر شدیم، از کیف مادرم پول دزدیده بود، با او درگیر شدم که با چاقو ضربه‌ای به گردنم زد و رفت. همانجا تهدیدش کردم که دیگر به خانه نیاید و گفتم اگر شکایت نمی‌کنم به‌خاطر آبرویمان است، ولی اگر دوباره به خانه بیاید او را می‌کشم. برادرم هم رفت و دیگر به خانه نیامد.»

خودکشی پس از قتل اشتباهی

این پسر در ادامه اعترافاتش گفت: «شنیده بودم که برادرم شب‌ها به پارک می‌رود و آنجا می‌خوابد، برای همین به پارک رفتم و او زیر نظر داشتم. هر شب روی یک نیمکت مشخص می‌خوابید. حتی یک شب دلم به حالش سوخت، پیش او رفتم و گفتم به خانه برگردد و با او کاری ندارم، اما باز هم با من درگیر شد. کینه‌ام نسبت به او بیشتر شد، برای همین تصمیم به قتلش گرفتم. چاقو را برداشتم و ساعت سه نصف شب سراغش رفتم. نمی‌دانستم همان شب فرد دیگری روی آن نیمکت خوابیده است. ضربه‌ها را به او زدم و فرار کردم. وقتی بعد از چهار روز برادرم سراغم آمد و فهمیدم اشتباهی آدم کشته‌ام، از شدت عذاب وجدان ۱۰۰ عدد قرص خوردم تا خودکشی کنم. سه روز بیهوش بودم، اما نجات پیدا کردم.»

بخشش و بازگشت به زندگی

با اعترافات این پسر، او پس از بازسازی صحنه جنایت روانه زندان شد. کیان در شعبه دوم دادگاه کیفری از اولیای‌دم طلب بخشش کرد، ولی آن‌ها حاضر به گذشت نشدند و برای همین او به قصاص محکوم شد. قضات دیوان‌عالی کشور نیز پس از بررسی پرونده، مهر تایید بر حکم قصاص قاتل زدند. پرونده برای اجرای حکم به شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی تهران فرستاده شد و شمارش معکوس برای اجرای حکم قصاص عامل جنایت شروع شد.

اینجا بود که تیم صلح و سازش دادسرای جنایی تهران به دستور محمد شهریاری، سرپرست دادسرا، تلاش‌های خود را برای جلب رضایت از اولیای‌دم آغاز کردند. اولیای‌دم نیز درنهایت به‌خاطر اینکه متهم در زندان رفتار‌های مناسبی داشت و از آنجایی که فهمیدند اشتباهی دست به قتل زده است، به حرمت روز پدر او را بخشیدند، بنابراین قاتل که در یک قدمی مجازات قصاص قرار داشت از مجازات رهایی یافت.

bato-adv
bato-adv
bato-adv