سلیمی نمین: حاضر نبودم با احساسات دختران انگلیسی بازی کنم
عباس سليمينمين، پژوهشگر تاريخ معاصر ايران است و اهل رسانه. در يكي، دوسال اخير اما حوزه علايق سليمينمين تغيير كرده است و كمتر همايش يا كنگرهاي درباره دانشگاه آزاد برگزار شده كه ردپايي از عباس سليمينمين در آن به چشم نخورد. حاشيههاي اين ماجرا اما منحصر به عرصه كار و سياست نبود و به خانواده او از جمله فرزندانش كه در دانشگاه آزاد تحصيل ميكردند نيز سرايت كرد.
سليمينمين چهار فرزند دارد و دو نوه. او در آپارتماني 170 متري در شهرك غرب زندگي ميكند. در گفتوگوي پيشرو، در فضايي دور از دلمشغوليهاي سياسي و چالشهاي تاريخي به واكاوي درباره زندگياش پرداختهايم.
آقاي سليمينمين، اين روزها كمتر در مطبوعات آفتابي ميشويد. مشغول چه كاري هستيد؟
در دفتر مطالعات، درباره مسائل تاريخ مينويسم. اداره يك دفتر كار بسيار سختي است و در كنار آن پرداختن به مسائل سياسي روزمره جامعه و پژوهش هم وجود دارد كه كار دشواري است اما به رغم تمام اين سختيها تلاش دارم كار نوشتن خودم را استمرار بخشم چرا كه كار عمده من همين نوشتن است.
چند ساعت در دفتر مطالعات تاريخ هستيد؟
ساعت شش و نيم تا هفت ميآيم و تا 9 شب اينجا هستم. مگر اينكه جلسه داشته باشم يا براي سخنراني به شهرستان بروم.
معمولا در چه جلساتي شركت ميكنيد؟
من عضو شوراي سياستگذاري خبرگزاري فارس هستم و هفتهاي يكبار در مورد موضوعات مختلف به مسئولان اين خبرگزاري مشاوره ميدهم. پيش از اين هم يعني در دولتهاي خاتمي و هاشمي عضو شوراي مشاوره خبرگزاري ايرنا بودم. عضو شوراي سياستگذاري روزنامه جام جم هم بودم كه اكنون ظاهرا جلسات برگزار نميشود.
مشاورده دادن به خبرگزاري دولت در زمان اصلاحات براي شما كه نقد زيادي به آن دولت داريد، سخت نبود؟
زمان وردينژاد، عضو اين شورا بودم و البته بحثهاي بسيار صريحي هم داشتيم اما با اين حال جلساتمان هيچگاه متوقف نشد.
به خانه شما برويم. آيا صبحانه را در منزل و در كنار همسرتان ميل ميكنيد؟
قطعا صبحانه را در خانه و با همسرم ميخورم اما ناهار قطعا بيرون هستم البته اخيرا توفيقي دارم كه همسرم هم محل كارش به دفتر ما منتقل شده است. ايشان به كار پژوهش مشغولند، البته همسرم تهيهكننده رسمي صدا و سيما هم است اما چون در آنجا برنامهاي به او نميدهند، كار پژوهش را دنبال ميكند و موسسهاي در مورد مطالعات زنان تاسيس كرد.
پس ناهار را در اين دفتر درست ميكنند؟
بله. در اينجا آشپزخانهاي داريم كه در آن ناهار درست ميكند.
چرا صدا و سيما برنامهاي به همسر شما نميدهد؟
مدتي است كه تهيهكنندگان قديمي و رسمي مورد توجه نيستند وكارگردانان داراي تهيه كنندگان مرتبط به خود هستند لذا كاري به ايشان نميدهند.
چرا همانند موضوعات ديگر در اين مورد افشاگري نكرديد؟
من در مورد مسائل خصوصي افشاگري نميكنم. بحث من مسائلي است كه عامه مردم را در بر ميگيرد.
چه سالي ازدواج كرديد؟ چطور آشنا شديد؟
سال 56 ازدواج كردم. از طريق يكي از دوستان ايشان با هم آشنا شديم. من سال 55 كه دانشجوي خارج كشور بودم براي ازدواج به ايران آمدم اما ديدم برادرم در حال تهيه مقدمات ازدواج خودش است، لذا منصرف شدم و برگشتم. سال 56 آمدم و با معرفي يكي از دوستان خارج از كشورم با خانمم تماس گرفتم كه با هم قرار بگذاريم و صحبت كنيم. ايشان به منزل ما آمد و با هم صحبت كرديم كه توافقاتي حاصل شد و بعد از خانواده خواستم به خواستگاري برويم.
وقتي ايشان بار اول براي صحبت به منزل شما آمدند، خانواده اطلاع داشتند؟
ميدانستند كه ايشان آمده است اما دليلش را نميدانستند.
شما فقط يكبار به خواستگاري رفتهايد؟
در سال 55، يك جاي ديگر رفتيم و به توافق هم رسيديم اما خانواده دخترخانم زماني كه متوجه شد پس از ازدواج بايد به خارج از كشور برويم، مخالفت كردند و گفتند دوري دختر را تاب نميآوريم.
همسرتان ماجراي خواستگاري قبلي را ميداند؟
يادم نيست. اما مورد خاصي نبود و مراحلي را طي نكرده بود كه حساسيتي را برانگيزد. طبق معمول به خواستگاري رفته بوديم كه توافقي صورت نگرفت.
مهريه همسرتان چقدر است؟
50 هزار تومان كه طبق عرف آن زمان، مهريه پاييني بود.
مراسم عروسي را چطور برگزار كرديد؟
عروسي به آن شكل نداشتيم اما عقد ما عجيب بود. من و همسرم به همراه برادرم به منزل آيتالله خامنهاي رفتيم و ايشان ساكشان را بسته بودند تا به مسافرت بروند لذا به سرعت مراسم عقد انجام شد. ما شيريني هم نگرفته بوديم. ايشان پرسيدند حتي شيريني هم نياورديد و زيپ ساكي كه براي سفر آماده كرده بودند را بازكردند و شيريني داخل آن را گشودند.
بعد به انگلستان بازگشتيد؟
بله.
فرزندانتان هم آنجا به دنيا آمدند؟
دو تا از دخترانم آسيه و زينب آنجا به دنيا آمدند.
با اين حساب ميتوانند از برخي امكانات آن كشور استفاده كنند.
ميتوانند تابعيت آنجا را بگيرند.
گرفتند؟
دختر دومم ميخواست براي ادامه تحصيل برود بنابراين پاسپورت انگليسي گرفت اما به دليل اينكه به همسرش ويزا ندادند، به كشور بازگشت.
آيا براي دخترانتان خواستگاراني از سوي خانوادههاي سياسي و معروف آمدند؟
بله. اما مبناي ما اين نبود كه پيوندها بر اساس ملاحظات سياسي و اقتصادي باشد.
شما در سال 56 ازدواج كرديد. الان خيلي از آشناييهاي قبل از ازدواج اينترنتي شده است. فكر ميكنيد اگر الان ميخواستيد ازدواج كنيد، از اين روشها يعني چت، ايميل و... استفاده ميكرديد؟
معتقدم كه سنتهاي ما داراي كارايي زيادي است. ارتباط اوليه بر اساس تحقيق بايد باشد و از طريق چت امكانپذير نيست.
هيچگاه به ذهنتان رسيد با دختر انگليسي ازدواج كنيد؟
خير. واقعا وجوه اشتراك كمي داشتيم، اين به معني اين نيست ازدواج با انگليسيها را مردود بدانم. البته بايد بگويم كه برخي در ارتباط با دختران انگليسي، هدفشان ازدواج نبود كه ما نميپسنديديم. زماني كه مردي با خانمي ارتباط ميگيرد، علقهاي شكل خواهد گرفت كه قطع آن براي من خيلي راحت نبود. يادم ميآيد يكي از بچههاي ماركسيست ايراني با خانم انگليسي زندگي ميكرد كه پس از مدتي، پسر براي دور كردن دختر اعلام كرد ميخواهم به ايران بروم اما به شهر ديگري رفت. از آنجا كه بعد از مدتي بايد برميگشت، دوستانش به آن دختر گفتند كه پسر در ايران دستگير شده است. اين رفتارها براي ما ضدارزش محسوب ميشد و حاضر نبوديم با احساسات دخترهاي انگليسي بازي كنيم لذا پرهيز ميكرديم.
به دوران زندگي در انگلستان بازگرديم. هزينههاي زندگي را چطور تامين ميكرديد؟
وضع ما خيلي بد نبود و پدرم تحصيلكرده خارج از كشور بود اما خودم ميخواستم كمككننده به اقتصاد انگليس نباشم، لذا كار كردم.
در كجا كار كرديد؟
در كنتاكي فرانكچيكن كار ميكردم. پشت دخل هم بودم و برخي اوقات مرغ هم ميپختم.
الان هم غذا ميپزيد؟
در بچگي آش و قيمه درست ميكردم كه در دوران دانشجويي مربا و ترشي هم اضافه شد. البته خانمها خوششان نميآيد آقايان دخالت كنند اما اگر فرصت شود، حلوا و چيزهاي ديگر درست ميكنم.
به جز كاركردن در كنتاكي فرانكچين، خاطرات ديگري از انگلستان داريد؟
آيتالله مطهري به همراه علامه طباطبايي آمدند آنجا، با ايشان رفتيم برخي كليساها را نشان داديم. خودمان هم سفر دانشجويي ميرفتيم. در يكي از اين سفرها به رودخانهاي رفتيم و قايقي كرايه كرديم كه بايد پارو ميزديم اما نتوانستيم هماهنگ پارو بزنيم لذا صاحب قايق پس گرفت و گفت برويد بيرون.
اين روزها تفريح شما چيست؟
بچهها كه كوچك بودند تاكيد داشتيم كه هر جمعه به پارك و برخي اوقات براي ديدن خانواده به مشهد برويم اما الان كمتر شده است.
آخرين بار چه زماني با خانواده سفر رفتيد؟
سال پيش بود كه به شمال رفتيم. داماد من ويلايي از ادارهاش گرفته بود كه نزديك چالوس بود.
شما در منزل ماهواره داريد؟
ندارم زيرا ديدن ماهواره اتلاف وقت دارد و برنامهريزي ميخواهد. من در دورهاي كه مديريت روزنامه داشتم در اتاقم ماهواره داشتم. ماهواره ميتواند از لحاظ فرهنگي به تدريج مسائلي ضد فرهنگ را به ما منتقل كند و برخي هنجارها را ناهنجار و به عكس كند.
فرزندانتان هم ندارند؟
دو تا از فرزندانم ماهواره دارند. اول گفتم اين كار را نكنيد و الان به اين نتيجه رسيدند. در ماه رمضان هم گفتند كه ما ديگر نگاه نميكنيم.
راستي منزل شما كجاست؟
فاز يك شهرك قدس (غرب) زندگي ميكنيم.
اجاره نشين هستيد؟
نه. 20 سال پيش زميني را با تعدادي از اساتيد دانشگاه خريديم و ساختيم.
چند متر است؟
170متر.
اتومبيلتان چيست؟
پرايد دارم و قبل از آن پيكان داشتم.
چند سال پيش در خيابان منتظر تاكسي بودم. دست بلند كردم، شما با پيكانتان مرا سوار كرديد. يك لحظه فكر كردم مسافركشي ميكنيد؟
من اولين بار كه ماشين گرفتم در كيهان بودم. آن زمان در استفاده از امكانات عمومي پرهيز داشتيم. بچههايم هم زياد بودند و ماشين هم نداشتم تا اينكه مدير موسسه در سال 65 پيشنهاد داد ماشين بگيرم چون ترديد داشتم استخاره كردم كه جواب آمد هم خودتان استفاده كنيد و هم به ديگران كمك برسانيد. لذا اگر كسي دست بلند ميكرد، سوار ميكردم.
در ماههاي اخير، خيلي درباره ازدواج موقت بحث شده است. آيا تاكنون به ازدواج مجدد فكر كردهايد؟
من در انجام وظايفم در زندگي فعلي هم ماندهام. البته فكر ميكنم اگر انسان نيازهاي عاطفي خود را منطقي برطرف كند، چنين افكاري شكل نميگيرد. امثال ما در اداره يك زندگي، قصور جدي داريم. من خودم را سرزنش ميكنم كه نميتوانم به فرزندان و همسرم برسم. از سوي ديگر، ازدواج موقت هم بار عاطفي دارد و وظايفي بر دوش مرد ميگذارد .
همسرتان با اصل ازدواج مجدد موافق است؟
موافق است اما امكانش آنطور كه در اسلام آمده است، بسيار سخت است. آنچه امروز در جامعه داريم فقط زيادهخواهي و قرباني كردن ديگران براي زياده خواهي خود است. اگرفردي تمكن مالي دارد و ميتواند با عدالت، دو خانواده را با نگاه انساني اداره كند، اشكالي ندارد اما آنچه اكنون مطرح است، نگاه خودخواهانه است كه از نظر اجتماعي و اعتقادي پذيرفته شده نيست.