ترنج موبایل
کد خبر: ۸۹۸۰۴۵

حمله رسانه‌ای به زینب موسوی؛ «طنز نیست، هرزه‌نگاری است»

حمله رسانه‌ای به زینب موسوی؛ «طنز نیست، هرزه‌نگاری است»

شوخی و طنز اگر بخواهد که هرزه و پلشت نشود، باید آدابی را رعایت کند. مورد اخیر سلبریتی شبکه‌های اجتماعی و به سخره گرفتن شاهنامه، اساساً نه طنز است و نه حتی کمدی. بهترین تعبیر برای چنین محتواهایی «هرزه‌گویی» و حتی نوعی «هرزه‌نگاری» است. در این مورد، ما با یک مجری بی‌هویتی طرف‌ایم، که اساساً کارش قاعده و اصولی ندارد جز یک اصل؛ جلب‌توجه با هر ابزاری.

تبلیغات
تبلیغات

روزنامه هم‌میهن در یادداشتی  انتقاد تندی از اینفلوئنسر قمی کرده که برای دیده شدن اشعار فردوسی را دستاویز مسخرگی و طنز سخیف خود کرده است.

این روزنامه در این زمینه نوشت: هیچ چیزی در جهان چنان نیست که نتوان با آن شوخی کرد یا آن را به بوته نقد نکشید؛ هیچ چیز. نکته مهم دیگر اینکه تاریخ ثابت کرده هر مواجهه‌ای از جنس سخت با سخن، اندیشه و طرز فکری، هم بلاهت درونش دارد، هم رذیلت؛ بلاهت دارد، چراکه برخورد غیرمتوازن و غیرمتجانس با پدیده‌ای، منجر به قوت گرفتن آن پدیده در زمان خواهد شد. حتی اگر در لحظه متوهم شویم که آن فکر و سخن با درفش و محبس، تحدید و تهدید می‌شود. 

با این همه، شوخی و طنز اگر بخواهد که هرزه و پلشت نشود، باید آدابی را رعایت کند. مورد اخیر سلبریتی شبکه‌های اجتماعی و به سخره گرفتن شاهنامه، اساساً نه طنز است و نه حتی کمدی. 

حتی کمدی هم قصدی جز خود اجرا دارد. بهترین تعبیر برای چنین محتواهایی «هرزه‌گویی» و حتی نوعی «هرزه‌نگاری» است. در هرزه‌نگاری، سازنده نه خیر مخاطب را در نظر دارد و نه حتی قصدی جز بیشتر و بیشتر دیده‌شدن دارد. در هرزه‌نگاری فرم و منطق روایی کوچک‌ترین اهمیتی ندارد. ازاین‌منظر هم صحبت‌های این اینفلوئنسر طعنه به هرزه‌نگاری می‌زند. محتوایش به هرزه‌گی افتاد، چون‌که نه آداب فرم را رعایت کرده بود و نه سخن هرزه‌اش تناسب فرمی با او داشت. 

شوخی‌های جنسی این خانم در نگاه اول، حتی فارغ از محتوایش و اینکه طعن و تمسخر چه کسی است، به‌لحاظ فرمی در ذوق می‌زند. آن تیپ و آن هرزه‌گویی‌ها اصلاً با هم سازگار نیست. شمایل و لباس در چنین کارهایی خود بخشی از اجراست. اینکه شمایل و لباس‌ها نشانه محافظه‌کاری در تن‌دادن به چارچوب‌های سنتی باشد و ازسوی‌دیگر، زبان چنان پرده‌دری کند که شمایل‌های هزاربار آوانگاردتر از آن هم چنین نیستند، یعنی مجری از اساس دچار تناقض است. 

یعنی ما با یک مجری بی‌هویتی طرف‌ایم، که اساساً کارش قاعده و اصولی ندارد جز یک اصل؛ جلب‌توجه با هر ابزاری. 

اگر با این نکته همدل باشیم پس سطح توقع ما از سلبریتی شبکه‌های اجتماعی بسیار پایین می‌آید. اینفلوئنسرهای شبکه‌های اجتماعی قرار نیست چارلی چاپلین باشند. ایشان را باید همانطور دید که «داوود هزینه» و «بهادر وحشی» را می‌بینیم. یکی برای دیده‌شدن بیشتر سیگار را در میکسر پر از رب گوجه و ماهی می‌ریزد و می‌خورد، یکی دیگر نگاه می‌کند کدام کتاب و شخص امروز مورد توجه جامعه قرار گرفته و با طعن و تمسخر آن، که طبیعتاً نه ساختار قدرت را آزرده‌خاطر می‌کند و نه هزینه‌ای برایش دارد، سعی می‌کند خود را در بیشترین حد توجه قرار دهد. 

از این بابت معلوم است که او کارش را خوب بلد است. در وضعیتی که هر روز هزاران محتوای پلشت به‌منظور دیده‌شدن تولید می‌شود، اینکه یک فیلم بحث یک شبکه‌های اجتماعی شود، یعنی نسبت به همنوعانش بیشتر موفق شده است؛ چراکه جز این نیتی نداشته است. چراکه اینجا موفقیت فقط یک‌چیز است؛ بیشتر و بیشتر دیده‌شدن. و کیست که نداند هرچه بیشتر دیده‌شدن برای اینفلوئنسرها یعنی پول بیشتر. 

ازاین‌منظر نباید کار اینان که چون کف دریا ساعتی می‌آیند و می‌روند را خیلی جدی گرفت. اما این وضعیت را چرا؛ این‌که انباشت این کف‌های دریا، بیننده را مجاب می‌کند که دریا همین کف‌هاست و عمقی ندارد. 

اما راه مقابله با این هرزه‌گویی‌ها و هرزه‌نگاری‌ها داغ و درفش نیست. این برخوردها هم روی دیگر همین هرزه‌نگاری‌هاست. آن هم وقتی که صداوسیمای ما با آن دستگاه عریض و طویل‌اش و بودجه سر به‌فلک‌کشیده، نه اراده‌ای برای محتوایی دارد که بتواند خیر عمومی و منافع ملی را در نظر بگیرد و نه البته توان آن را دارد. 

راه سلبی هرگز جواب نمی‌دهد. رویکرد سلبی به چنین محتواهایی فقط عطش جامعه برای دیدن آن را زیاد می‌کند. کار درست دغدغه‌داران فرهنگ، تولید بدیل‌هایی است که به لحاظ فرمی چنان جذاب باشد که بتواند از پس مقابله با محتواهای مبتذل برآید و به‌لحاظ محتوایی هم خیر عمومی و منافع ملی را در نظر گرفته باشد. خشونت و برخورد حذفی، فقط ابتذال را اعتبار می‌بخشد.

نویسنده:  علی ورامینی

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات