bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۶۴۰۶۶۶
پژوهش مؤسسه خاورمیانه از روند‌های گذشته و آینده خاورمیانه و تغییرات پیش رو

توسعه اقتصادی هدف اول خاورمیانه

توسعه اقتصادی هدف اول خاورمیانه

«قرارداد اجتماعی» جدیدی در اکثر کشور‌های عربی پس از قیام‌های عربی که به‌واسطه محدود بودن اظهار‌های سیاسی و مشارکت رخ داد، تقویت شده و این کشور‌ها به‌دنبال جبران آن شرایط با دادن وعده‌ها و یا فراهم کردن فرصت‌های اقتصادی هستند. کشور‌های ثروتمند شورای همکاری خلیج‌فارس مانند عربستان سعودی به سرعت در این مسیر حرکت کرده‌اند و حتی کشور‌هایی مانند مصر نیز به‌دنبال توسعه اقتصادی برای مقابله با تنگ شدن فضای سیاسی بوده‌اند. با این حال، تا‌کنون، اکثریت جمعیت کشور‌های عربی مزایای اجتماعی-اقتصادی کمی مشاهده کرده‌اند.

تاریخ انتشار: ۰۹:۳۶ - ۲۲ خرداد ۱۴۰۲

خاورمیانه با در نظر گرفتن فرصت‌های بی‌سابقه‌ای که برای ایجاد روابط جدید، تنش‌زدایی و ایجاد شرایط برای یکپارچگی قوی‌تر به‌دست آورده، دستخوش تحولاتی تاریخی است. در عین حال، منطقه در لبه پرتگاه نیز قرار دارد، چراکه تنش‌های مداوم در یمن، سوریه، عراق و سایر مناطق، جنگ داخلی که اخیراً در سودان آغاز شده، همراه با چالش‌های فراگیر ناشی از روابط پرتنش بین ایران، اسرائیل، و چندین کشور عربی حاشیه خلیج‌فارس، همچنان ادامه دارد. در سوی دیگر، پیامد‌های بلندمدت نزدیکی ناپایدار ایران و عربستان، هنوز به‌طور کامل ارزیابی نشده است. پیش‌بینی اینکه این روند‌های متقابل، خاورمیانه را به کدام سو خواهند برد، دشوار است و همین دشواری یک فضای کلی از عدم قطعیت ایجاد می‌کند و ترکیب پیچیده‌ای از فرصت‌ها و ریسک‌ها در دل آن جای می‌گیرد. در یک بررسی تحلیلی جدید و ۹ ماهه از داینامیک‌های در حال تغییر در منطقه، نویسندگان این پژوهش مفصل که تعدادشان به بیش از ۱۰ نفر می‌رسد، دو خطر تشدید تنش و دو فرصت را برای ترویج تنش‌زدایی و تقویت یکپارچگی منطقه، مورد بررسی قرار داده‌اند.

به گزارش هم‌میهن، خطر اول، خطر تشدید تنش با ایران و تأثیر ایران بر ساختار منطقه است. توافق ماه مارس سال ۲۰۲۳ عربستان و ایران در مورد عادی‌سازی روابط دیپلماتیک، که پکن به امضای آن کمک کرد، قبلاً نشانه‌هایی از کاهش بیشتر تنش‌ها بین ایران و کشور‌های حاشیه خلیج‌فارس ایجاد کرده است. اما سوالاتی در مورد پایداری درازمدت این روند کاهش تنش، از جمله تمایل یا توانایی تهران برای پایبندی به توافقات خاصی که با ریاض به‌دست آورده، باقی می‌ماند. در همین حال، عوامل متعددی هستند که نشانه‌هایی از افزایش فعالیت‌های منطقه‌ای در سال ۲۰۲۳ در خود دارند. عواملی نظیر اعتراضات داخلی در ایران، عدم پیشرفت در مذاکرات هسته‌ای و همچنین گام‌های بیشتر ایران در جهت غنی‌سازی اورانیوم. علاوه بر این، حمایت ایران از روسیه و همکاری دفاعی با این کشور که در چارچوب جنگ اوکراین معنای خاصی پیدا می‌کند نیز می‌تواند در داینامیک‌های منطقه‌ای اثرگذار باشد.

خطر دوم، داینامیک رویارویی اسرائیل و فلسطین است که می‌تواند منطقه را در سطح گسترده‌ای بی‌ثبات کند. ساختار، ایدئولوژی و اقدامات سیاسی کابینه اسرائیل، منابع بالقوه و متعدد تنش‌ها را برجسته کرده و طی چند ماه گذشته این اقدامات به تشدید تنش در داخل اسرائیل، بین اسرائیل و فلسطینی‌ها و در روابط اسرائیل با گستره وسیع‌تری از منطقه منجر شده است. در عین‌حال، سیاست‌ها و نهاد‌های سیاسی فلسطین در وضعیت ناکارآمدی و افول مداوم قرار دارند. در اواخر سال ۲۰۲۲ و تا اوایل سال ۲۰۲۳، حوادث خشونت‌آمیز (شامل حملات، اقدامات نظامی و خشونت شهرک‌نشینان) در کرانه باختری رو به افزایش بود، که باعث کشته‌شدن اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌های زیادی شد و کشور‌های منطقه را به سمت مداخله بین‌المللی سوق داد.

فرصت اول، یکپارچگی اقتصادی منطقه است. در مقایسه با سایر نقاط جهان، همکاری اقتصادی در خاورمیانه نسبتاً در حال شکل‌گیری است و برخی از اقدامات دیپلماتیک که اخیراً انجام شده، پتانسیل همکاری بیشتر و سازنده‌تر را، هم در داخل منطقه و هم بین دولت‌های منطقه و قدرت‌های خارجی مانند ایالات متحده ایجاد می‌کند. چشم‌انداز یکپارچگی اقتصادی منطقه‌ای اکنون در مقایسه با اواسط دهه ۹۰ میلادی، به دلیل تلاقی و انطباق عوامل متعدد، روشن‌تر به نظر می‌رسد. از جمله این عوامل می‌توان به ظهور مکانیسم‌های جدید منطقه‌ای و بین‌المللی مانند مجمع نقف، گروه‌بندی هند، اسرائیل، ایالات متحده آمریکا و امارات متحده عربی (I۲U۲) و اجلاس سران بغداد، دیپلماسی مستمر ایالات متحده برای حل اختلافات دوجانبه و تسهیل توافقات چندجانبه و تعهد تعدادی از کشور‌های منطقه – به‌ویژه پادشاهی‌های عرب صادرکننده انرژی خلیج‌فارس مانند عربستان سعودی و همچنین کشور‌های دیگر مانند مصر - به چشم‌انداز توسعه ملی بلندمدت، اشاره کرد. به نظر می‌رسد توسعه منابع انرژی پاک و مدیریت گذار از سوخت‌های فسیلی اولویت‌های خاصی برای برخی کشور‌های منطقه باشد. بازیگران خارجی مانند ایالات متحده می‌توانند در تلاش‌هایی مانند گروه‌های کاری نشست نقف با هدف پیشبرد همکاری‌های اقتصادی، به‌ویژه در زمینه انرژی پاک، آموزش، امنیت غذا و آب، سلامت، امنیت منطقه‌ای و گردشگری، نقش حمایتی ایفا کنند. علاوه بر این سازوکارها، ایالات متحده، همراه با متحدان و شرکای خود، باید با ایجاد گروه‌های دیپلماتیک منطقه‌ای دیگر که می‌توانند تلاش‌ها را برای مدیریت، کاهش تنش و تنش‌زدایی از درگیری‌ها هماهنگ کنند، بررسی کنند.

فرصت دوم عبارت است از تاب‌آوری آب و هوایی منطقه‌ای و همکاری در بحث گذار از انرژی فسیلی به انرژی‌های پاک. بحران آب‌وهوا تهدیدات متعددی را برای امنیت آب، غذا و انرژی در سرتاسر جهان ایجاد کرده است، به‌طوری که خاورمیانه تعداد زیادی از این اثرات منفی آب‌وهوایی را تجربه می‌کند و این اثرات منفی می‌توانند قابلیت پایداری منابع ضروری انرژی در خاورمیانه را مختل کنند. کنفرانس تغییرات اقلیمی سازمان ملل متحد در سال ۲۰۲۳ و کنفرانس بین‌المللی آب‌وهوای بعدی، در دوبی برگزار خواهد شد و این فرصت مهمی برای تشویق همکاری‌های منطقه‌ای بیشتر در مورد طیف وسیعی از موضوعات نظیر آب‌وهوا و گذار از انرژی فسیلی است. همانطور که ایالات متحده گزینه‌های استراتژیک خود را برای حمایت از روند کاهش تنش در نظر می‌گیرد، باید دو اصل اساسی را در نظر داشته باشد. اولاً، هرگونه تنش‌زدایی که تنها مزایای محدودی را ارائه می‌کند بر وضعیت امنیت انسانی میلیون‌ها نفر در سراسر منطقه تأثیر نمی‌گذارد و احتمالاً موقتی خواهد بود. به‌ویژه اگر این ترتیبات قدرت، بازیگرانی را که فاقد مشروعیت و حمایت مردمی هستند، تقویت کند. ثانیاً، ایالات متحده باید از خطر ایجاد بیش از حد مجامع رقابتی و ابتکارات ناهماهنگ برای مشارکت در منطقه اجتناب کند، به‌ویژه در زمانی که پهنای باند و تمرکز سیاست کلی امنیت ملی ایالات متحده به دلیل جنگ روسیه علیه اوکراین و چالش‌های قدیمی رقابت با چین، تحت فشار قرار گرفته است.

ایالات متحده همچنان به تعدیل رویکرد استراتژیک کلی خود در خاورمیانه گسترده‌تر ادامه می‌دهد. این فرآیندی است که در چندین دولت ایالات متحده در دهه گذشته ادامه یافته و رویکرد دولت بایدن منعکس‌کننده روندی به سمت ارتقای یکپارچگی منطقه‌ای و همکاری میان شرکای خود است تا بتواند منابع خود را به سمت اولویت‌های استراتژیک دیگر مانند چین و روسیه سوق دهد. درحالی‌که ایالات متحده به تغییر رویکرد خود در خاورمیانه ادامه می‌دهد، منطقه دستخوش تحولی تاریخی با فرصت‌های بی‌سابقه برای ایجاد روابط جدید، تنش‌زدایی و ایجاد شرایط برای یکپارچگی قوی‌تر است.

تشخیص پارامتر‌های استراتژیک از این روند‌های متضاد تنش‌زدایی که در کنار تنش‌های مداوم در دوران چندقطبی ژئوپلیتیک اتفاق می‌افتد، کار ساده‌ای نیست. در بازه زمانی سپتامبر ۲۰۲۲ تا ماه جاری، خاورمیانه شاهد مجموعه‌ای از وقایع با پتانسیل تأثیرگذاری بر ثبات ساختار کلی نظام دولتی منطقه و نحوه ارتباط منطقه با جهان گسترده‌تر بوده است:

اعتراضات عمومی در ایران در سپتامبر ۲۰۲۲ شروع شد که منجر به پرسش‌های جدیدی در مورد آینده نظام سیاسی ایران شد.

انتخابات نوامبر سال ۲۰۲۲ راست‌گراترین کابینه تاریخ اسرائیل را روی کار آورد و بر عدم اطمینان و نوسانات روند‌های منطقه‌ای افزود.

عدم پیشرفت در مذاکرات بین‌المللی درباره توافق هسته‌ای ایران تنش‌های منطقه‌ای را تشدید کرد، اما توافق ایران و عربستان با میانجیگری چین، سوالات جدیدی در مورد احتمالات موجود درباره تغییر روند‌های منطقه ایجاد کرد.

تلاش‌های مجدد دیپلماتیک در یمن امید‌های تازه‌ای برای دستیابی به راه‌حلی برای پایان مناقشه در این کشور ایجاد کرد.

جنگ داخلی، سودان را در آوریل ۲۰۲۳ فرا گرفت و توازن را میان بازیگران منطقه‌ای و جهانی بر هم زد.

روند عادی‌سازی روابط کشور‌های عربی با سوریه موجب شد که بشار اسد در ماه مه برای شرکت در نشست اتحادیه عرب به جده دعوت شود.

پیش‌بینی اینکه این روند‌های متقابل منطقه را به کجا می‌برد، دشوار است و مسلماً داینامیک‌های جدیدی پدیدار خواهند شد. همچنین سوالاتی با عنوان رویکرد سیاست خارجی ترکیه بعد از انتخابات، چگونگی نتیجه آشفتگی سیاست داخلی اسرائیل، تغییرات احتمالی در رأس نظام سیاسی ایران و همچنین سمت‌وسوی تحولات لبنان و فلسطین نیز مطرح هستند.

البته مهم است که در نظر داشته باشیم تلاش‌های بیش از حد سازگارانه برای ادامه روند تنش‌زدایی و عادی‌سازی روابط میان بازیگران منطقه‌ای ممکن است فقط یک احساس موقت یا کاذب از ثبات و صلح ایجاد کند. این امر به ویژه زمانی صادق است که برای مثال، عادی‌سازی روابط با دولت اسد یا توافق با میانجیگری چین بین ایران و عربستان سعودی نتواند نتایج ملموسی را ارائه دهد و وضعیت امنیت انسانی را برای میلیون‌ها نفری که در معرض خطرات هستند، بهبود نبخشد و این وضعیت نامناسب انسانی در نهایت به درگیری گسترده‌تر تبدیل شود.

ارزیابی استراتژیک و بررسی اجمالی منطقه:

۱. افزایش همکاری‌های منطقه‌ای در میانه خطرات پایدار: منطقه خاورمیانه دوره قابل‌توجهی از دگرگونی را پشت سر می‌گذارد، زیرا پویایی تنش‌زدایی و همکاری با خطرات مداوم تشدید تنش و مناقشه همراه است. پس از دهه‌ها که الگو‌های دوم بر الگو‌های اولی سایه انداخته بود، حالا مهم است که رهبران منطقه و سراسر جهان روند‌های مثبت را درک کرده و در عین حال آن‌ها را مدیریت کنند. این بخش یک نمای کلی از هر دو مجموعه از روند‌ها را ارائه می‌دهد و توصیه‌هایی را برای تقویت حالت اول نسبت به دومی ارائه می‌دهد.

۲. تعارض و جهت‌گیری مجدد استراتژیک: دو دهه گذشته دوره درگیری حاد در خاورمیانه بوده است. هزینه‌های این درگیری‌ها، بیهودگی آن‌ها و درس‌های آموخته‌شده از آنها، شتابی را برای دوره اخیر تنش‌زدایی و دور شدن از درگیری به‌عنوان راه‌حلی مفید یا آسان برای حل مشکلات فراهم کرده است. عملیات نظامی که ایالات متحده در دهه اول قرن جاری در خاورمیانه به راه انداخت، در دستیابی به بسیاری از اهداف از پیش اعلام‌شده شکست خورد و این شکست موجب سرخوردگی شد و سیاستگذاران ایالات متحده و همچنین عموم مردم آمریکا را متقاعد کرد که دیپلماسی را به‌جای «راه‌حل‌های نظامی» ارجح بدانند.

تشدید تنش‌های فرقه‌ای شیعه و سنی، به‌ویژه پس از حمله آمریکا به عراق، هم ایران و هم تعدادی از کشور‌های سنی را به حمایت از شبه‌نظامیان حامی خود در سراسر منطقه سوق داد. درحالی‌که ایران همچنان راهبرد حمایت از گروه‌های نزدیک به خود را دنبال می‌کند، عربستان سعودی و سایر کشور‌های خلیج‌فارس به‌طور کلی از حمایت از افراطیون مسلح سنی روی‌گردان و متوجه شده‌اند که این گروه‌ها نه‌تن‌ها نیروی مؤثری در برابر ایران نیستند بلکه خطراتی را برای کشور‌های عربی ایجاد می‌کنند و روندی که این کشور‌ها برای سکولاریزاسیون و رویکرد‌های کثرت‌گرایانه دنبال می‌کنند را مختل می‌کند. رجب‌طیب‌اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه، به استفاده از گروه‌های اسلام‌گرا، در سوریه و لیبی، ادامه داده است. اینکه چگونه ترکیه ممکن است رویکرد خود را نسبت به منطقه تغییر دهد، موضوعی است که هنوز مشخص نیست.

کاهش ردپای آمریکا و کاهش اهمیت استراتژیک خاورمیانه و به اصطلاح چرخش واشنگتن به سمت آسیا و تمرکز بر چین، از دوران دولت اوباما آغاز شد و تا امروز ادامه دارد. تمرکز بیشتر ایالات‌متحده بر اروپا پس از تهاجم روسیه به اوکراین در فوریه سال ۲۰۲۲، توجه فوری واشنگتن به خاورمیانه را بیشتر کاهش می‌دهد. این روند رهبران منطقه را متقاعد کرده که ایالات متحده نمی‌خواهد مشکلات آن‌ها را حل کند، بنابراین مجبور شدند خودشان دست به ابتکاراتی بزنند. انگیزه توافق آبراهام از خود امارات بود و سپس دولت ترامپ به روند کمک و آن را تسهیل کرد. چرخش به سمت مذاکره بین عربستان سعودی و ایران و همچنین از سرگیری روابط دیپلماتیک بین برخی دیگر از کشور‌های شورای همکاری خلیج‌فارس و ایران نیز ناشی از درک این موضوع است که ایالات متحده قرار نیست «راه‌حلی» برای بحران‌های منطقه‌ای و چالش این کشور‌ها با ایران ارائه کند. در نتیجه کشور‌های شورای همکاری خلیج‌فارس مجبور بودند هم ظرفیت‌های نظامی خود را تقویت کنند و هم در دیپلماسی با تهران روند بررسی حوزه‌های مدیریت درگیری و کاهش تنش را در پیش بگیرند.

رویداد‌های بهار عربی که در سال ۲۰۱۱ آغاز شد، خود منجر به درگیری‌هایی شد که کشور‌های منطقه حالا به فکر یافتن راه‌هایی برای کاهش آن‌ها و دور شدن از آن‌ها افتاده‌اند.

قیام در مصر باعث ایجاد تنش شدید بین کشور‌های منطقه، و ترکیه و قطر شد. چراکه ترکیه و قطر از اخوان‌المسلمین حمایت می‌کردند و عربستان سعودی و امارات از ارتش مصر حمایت می‌کردند.

درگیری در لیبی به‌طور مشابه قدرت‌های منطقه‌ای را در طرف‌های متضاد هم قرار داد.

درگیری داخلی در سوریه خیلی زود ایران را در کنار بشار اسد قرار داد و ترکیه، قطر و برخی دیگر از کشور‌های شورای همکاری خلیج‌فارس را در کنار جناح‌های مخالف اسد قرار داد.

درگیری در یمن، عربستان سعودی و امارات را که از دولت یمن حمایت می‌کردند در مقابل ایران که از حوثی‌ها حمایت می‌کرد، قرار داد.

در بحرین، عربستان سعودی و امارات قاطعانه برای حمایت از دولت بحرین در برابر معترضان که مورد حمایت ایران بودند، اقدام کردند.

کشور‌های حاشیه خلیج‌فارس به سرعت از حمایت از جنگ در سوریه دست کشیدند، امارات متحده عربی از یمن عقب‌نشینی کرد و عربستان سعودی هم به‌دنبال پایان دادن به درگیری یمن از طریق مذاکره است. در مصر و بحرین، رقابت‌ها به‌طور قاطع به نفع نیرو‌های دولتی حل‌وفصل شده است.

۳. چرخش به سمت تنش‌زدایی؟ این دو دهه درگیری، هزینه‌های زیاد و مزایای ناچیزی را برای رهبران منطقه به ارمغان آورده است و به آن‌ها دلایل کافی داد تا از فرصت برای دیپلماسی، کاهش تنش و تلاش برای همکاری استفاده کنند.

درحالی‌که ایران همچنان با موفقیت از گروه‌های نزدیک به خود در عراق، سوریه، یمن و لبنان حمایت می‌کند و این حمایت بخشی اساسی از سیاست منطقه‌ای این کشور است، کشور‌های حاشیه خلیج‌فارس به‌طور کلی از رویکرد‌های مبتنی بر درگیری نیابتی و شبه‌نظامی روی گردانده و دریافته‌اند در این زمینه به اندازه ایران موفق نیستند و خوب عمل نمی‌کنند. نمونه‌اش درگیری‌های داخلی اخیر در سودان است. کشور‌های عربی حاشیه خلیج‌فارس از آغاز درگیری‌ها در سودان سعی کرده‌اند به جای ورود به این درگیری‌ها در قالب جنگ‌های نیابتی از بازیگران مرتبط با رهبران دو طرف در سودان، به راه‌حلی برای پایان دادن به درگیری برسند. برای کشور‌های شورای همکاری خلیج‌فارس، این درگیری‌ها موقعیت‌های زیان‌بار باخت- باخت ایجاد می‌کند. منافع بلندمدت اقتصادی و امنیتی آن‌ها در راستای نتایج مذاکره‌شده برای پایان دادن به این درگیری‌ها و برقراری مجدد دولت‌هایی است که می‌توانند نظم را برقرار کنند تا کشور‌های حاشیه خلیج‌فارس بتوانند برای تأمین ثبات خود و پیگیری منافع خود با آن‌ها ارتباط برقرار کنند.

ترکیه نیز در مسیری مشابه حرکت می‌کند. اگرچه ترکیه هنوز درگیر جنگ‌های نیابتی محدود در مناطقی مانند شمال غربی سوریه و غرب لیبی است، اما به‌هرحال متوجه شده است که تعامل مجدد با عربستان سعودی، امارات و مصر و یافتن راه‌های دیپلماتیک برای رفع نیاز‌های ضروری اقتصادی‌اش بهتر از قمار روی تنش و درگیری است. چراکه درگیری‌های نیابتی برای ترکیه هم پرهزینه بوده و فواید کمی داشته است.

در ایران، در طول ۳۴ سال گذشته، سیاستی تقابلی در منطقه دنبال شده که براساس الگوی «موفق» حزب‌الله لبنان برای توسعه شبه‌نظامیان مشابه در عراق، سوریه و یمن اقدام شده است. با این حال، بخش عمده‌ای از جمعیت ایران، سود زیادی از این سیاست ندیده است و نسل جدیدی از ایرانی‌ها در حال حاضر چنین استراتژی‌ای را نمی‌پسندند و به آن اعتراض دارند. باید منتظر ماند و دید که ایران در ماه‌های آینده به کدام سو خواهد رفت. ممکن است در آینده ایران در منطقه سیاست تهاجمی‌تری را دنبال کند.

ممکن است ایران به این نتیجه برسد که نشان دادن رویه میانه‌روی در داخل و خارج به مثابه ضعف ساختار تلقی شود یا شاید به دلیل توافق کاهش تنش - که چند ماه پیش با عربستان سعودی به دست آمد - ایران به سمت یک رویه عمل‌گرایانه‌تر حرکت کند. رویه‌ای نظیر رویه‌ای که در دوران ریاست‌جمهوری اکبر هاشمی‌رفسنجانی، محمد خاتمی و حسن روحانی طی شد. البته هنوز خیلی زود است که روند‌ها را پیش‌بینی کنیم.

۴. محرک‌های سیستمی و اجتماعی-اقتصادی تمرکز را به سمت امنیت انسانی تغییر می‌دهند: پاندمی کووید-۱۹ تأثیرات سیاسی و ژئوپلیتیکی خاص خود را داشته است. برای اولین بار بود که دشمن دولت و جامعه نه یک کشور بیگانه، یک فرقه رقیب یا یک گروه متخاصم، بلکه یک بیماری ویروسی بود. تهدید‌های ناشی از تغییرات آب‌وهوایی در دسته مشابهی از تهدید‌های حیاتی قرار می‌گیرند که از سوی دشمنان دولتی یا غیردولتی نمی‌آیند، بلکه از سوی نیرو‌های طبیعی ناشی می‌شوند. پاسخ گسترده به این تهدیدات مستلزم یک رویکرد واحد از سوی کل یک دولت است و این ضرورت موجب شده که تمرکز، منابع و ارزش‌ها به سمت سلامت عمومی، انعطاف‌پذیری و سازگاری آب‌وهوایی و گذار از انرژی فسیلی جهت داده شود. همه این اولویت‌های سیاستی، موجب شده که حداقل بخشی از توجهات کشور‌ها از وسواس در مبارزه با دشمنان منطقه‌ای به سمت برنامه‌ریزی و هماهنگی بهتر برای رویارویی با چالش‌های امنیت انسانی، که بسیاری از آن‌ها توسط دنیای طبیعی ایجاد می‌شوند، منحرف شوند. قابل ذکر است که نمی‌توان به این تهدید‌ها به تنهایی یا صرفاً در داخل مرز‌های هر کشور پاسخ داد. پاسخ به تهدیدات نیازمند همکاری بیشتر منطقه‌ای و جهانی است. میزبانی از دو نشست آب‌وهوایی بین‌المللی COP۲۷ و COP۲۸ در منطقه نشان‌دهنده میزان پیشرفت دولت‌های خاورمیانه در برنامه‌ریزی در خصوص سیاست‌های اقلیمی و شناخت آن‌ها از این واقعیت است که همکاری چندجانبه یک ضرورت فوری است.

در سطح اجتماعی-اقتصادی، ترکیبی از فشار‌های سیاسی مانند قیام‌های جوامع عربی و همچنین فشار‌های اجتماعی-اقتصادی کشور‌های واردکننده نفت - که توسط کووید-۱۹ و آسیب‌های مضاعف قیمت‌های بالای انرژی و مواد غذایی در سال ۲۰۲۲ تشدید شد- نگرانی‌ها را افزایش داده و موجب شده اکثر دولت‌های منطقه، توسعه اقتصادی را در اولویت قرار دهند. قیام‌های اعراب و اعتراضات سال گذشته در ایران، به صراحت نشان داده است که اگر توسعه اقتصادی پایدار و فرصت‌هایی برای گروه‌های بزرگ جوانان که وارد بازار کار می‌شوند فراهم نشود، پیامد‌های سیاسی اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. «قرارداد اجتماعی» جدیدی در اکثر کشور‌های عربی پس از قیام‌های عربی که به‌واسطه محدود بودن اظهار‌های سیاسی و مشارکت رخ داد، تقویت شده و این کشور‌ها به‌دنبال جبران آن شرایط با دادن وعده‌ها و یا فراهم کردن فرصت‌های اقتصادی هستند. کشور‌های ثروتمند شورای همکاری خلیج‌فارس مانند عربستان سعودی به سرعت در این مسیر حرکت کرده‌اند و حتی کشور‌هایی مانند مصر نیز به‌دنبال توسعه اقتصادی برای مقابله با تنگ شدن فضای سیاسی بوده‌اند. با این حال، تا‌کنون، اکثریت جمعیت کشور‌های عربی مزایای اجتماعی-اقتصادی کمی مشاهده کرده‌اند.

۵. نقش بازیگران منطقه‌ای در میانه داینامیک‌های در حال تغییر:‌این تمرکز بر توسعه اجتماعی-اقتصادی داخلی بخشی از یک فرهنگ و رویه جدید است، زیرا قدرت‌های منطقه‌ای از رؤیا‌های تغییر شکل دادن منطقه یا تسلط بر خاورمیانه دست کشیده و تمرکز خود را به اقتصاد خود معطوف کرده‌اند. بخش عمده‌ای از این توسعه داخلی مستلزم وجود منطقه‌ای آرام‌تر و شکلی از همکاری‌ها بین دولت‌ها و البته همکاری بین بازیگران خاورمیانه و قدرت‌های جهانی مانند ایالات متحده، چین، روسیه و اتحادیه اروپا است. به نظر می‌رسد که فقط ایران است که به‌جای توسعه داخلی همچنان بر آرزو‌های بزرگش در منطقه متمرکز است؛ و از این بابت، بهای سنگینی در داخل می‌پردازد.

اسرائیل در هر دو طرف طیف تشدید و کاهش تنش نقش داشته است. اسرائیل همچنان در حالت اشغال و درگیری با فلسطینی‌ها و در وضعیت درگیری با ایران و متحدانش در سرزمین‌های فلسطین، لبنان، سوریه و عراق قرار دارد. خطر یک جنگ بزرگ در منطقه در امتداد محور ایران و اسرائیل از بین نرفته است. از سوی دیگر، مناقشه اعراب و اسرائیل عمدتاً مربوط به گذشته است. مصر و اردن چند دهه پیش توافقنامه صلح امضا کردند. امارات متحده عربی، بحرین (با اجازه عربستان)، مراکش و سودان اخیراً روابط خود را با اسرائیل به‌عنوان بخشی از توافقنامه آبراهام عادی کرده‌اند. این توافقنامه‌ها زمینه‌ای برای تقویت همکاری در منطقه در بسیاری از بخش‌ها از جمله فناوری، کشاورزی، ارتباطات، حمل‌ونقل، آموزش، انرژی، سازگاری با آب‌وهوا و سرمایه‌گذاری ایجاد کرده است.

اما مهم است که رهبران منطقه‌ای و بین‌المللی ابتکاراتی را دنبال کنند که در آن این توافق‌نامه‌ها شرایطی مساعد برای بروز یک فرآیند سیاسی ایجاد کند که طی آن از حقوق فلسطینیان حمایت شده، کاهش درگیری ترویج شده و ضمن حمایت از انسجام سیاسی فلسطین حرکت به‌سوی راه‌حل دوکشوری را تشویق کند. انزوای بیشتر فلسطینی‌ها و ایجاد این تصور برای رهبران اسرائیلی که می‌توانند موضوع فلسطین را نادیده بیانگارند، آن‌هم صرفاً به این دلیل که کشور‌های عربی به‌هرحال در حال عادی‌سازی روابط با تل‌آویو هستند، موضوع خطرناکی است. مسئله فلسطین همچنان نقطه عطف بزرگی در میان جمعیت‌های سراسر منطقه است و می‌تواند به سرعت هر روزنه ایجادشده در روابط بین کشور‌ها را بسته و راه را برای مناقشه باز کند. گنجاندن عناصر راست افراطی در کابینه جدید اسرائیل و اقدامات آن در چند ماه گذشته نشان می‌دهد که چگونه تلاش برای عادی‌سازی روابط و ایجاد ثبات در خاورمیانه درحالی‌که بخش عمده‌ای از جمعیت فلسطین تحت اشغال است، یک مسیر پایدار نیست. درحالی‌که ترکیه و اکثر کشور‌های عربی گفتگو‌های خود را با تهران آغاز کرده‌اند و می‌توانند نوعی همزیستی با جمهوری اسلامی تصور کنند، اسرائیل همچنان ایران را یک تهدید وجودی می‌داند. در آن سو نیز ضدیت با اسرائیل یکی از ستون‌های اساسی ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران است.

یک خطر قابل‌توجه برای درگیری احتمالی اسرائیل و ایران و متعاقب آن یک جنگ در سطح منطقه وجود دارد و ریشه این خطر مسئله حل‌نشده برنامه هسته‌ای ایران است. تاکنون، این ایالات‌متحده و شرکای آن در گروه ۵ (بریتانیا، فرانسه، چین، آلمان و روسیه) بوده‌اند که سعی کرده‌اند با موضوع هسته‌ای ایران مقابله کنند. برنامه جامع اقدام مشترک ۲۰۱۵ (برجام) حداقل به‌طور موقت پاسخی به این مشکل داد. دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا در سال ۲۰۱۸ بدون داشتن جایگزین مناسب از این توافق خارج شد، اما اقدامات دولت بایدن برای احیای توافق نتیجه نداده و بعید به نظر می‌رسد که نتیجه بدهد. بدون بازگشت قریب‌الوقوع برجام و در صورتی‌که ایران به سمت غنی‌سازی با غنای بالاتر حرکت کند، اسرائیل ممکن است به سمت اقدامات نظامی یا اقدامات پنهانی خرابکارانه حرکت کند. در واقع، نشانه‌های فزاینده‌ای وجود دارد که دولت نتانیاهو ممکن است در حال آماده شدن برای حمله پیشگیرانه به برنامه هسته‌ای ایران باشد. حمله اسرائیل تلاش‌های هسته‌ای ایران را از بین نخواهد برد، اگرچه ممکن است توانایی‌های ایران را تا چند سال عقب بیاندازد. اما احتمالاً به‌نوعی، درگیری نظامی آمریکا را به همراه خواهد داشت و حداقل شرایط جدیدی را برای تهران ایجاد می‌کند.

برچسب ها: توسعه اقتصادی
bato-adv
bato-adv
bato-adv