درگيري خونين سه ايراني در مزرعه ژاپني
فردي كه 18 سال قبل هموطن خود را در ژاپن كشته بود، پس از 13 سال تحمل محكوميت به خاطر اين قتل، پس از بازگشت به ايران بار ديگر محاكمه و اين بار در آستانه اعدام قرار گرفت.
صبح 27 فروردين ماه 1371 چند نفر از كشاورزان مزارع اطراف شهر ساكاروي ژاپن شاهد درگيري خونيني بين سه مرد ايراني بودند.
آنها با حيرت مشاهده كردند كه يكي از اين افراد با خشم چندين ضربه چاقو را به بدن دو نفر ديگر وارد كرده و با فرياد از آنها چيزي را مطالبه ميكند.
اين رهگذران بلافاصله به سوي محل حادثه دويده وقصد دستگيري ضارب را داشتند كه با فرار وي تلاش آنها ناكام ماند.
زندگي با اعمال شاقه
كار انتقال دو مجروح حادثه به بيمارستان انجام شد ولي يكي از آنها به نام قاسم جان سالم به در برده و جوان ديگر به نام كيومرث بر اثر شدت ضربات وارده درگذشت. محرم در خانهاش خواب بود كه صداي زنگ در را شنيد. با بيحوصلگي در را باز كرده و با دو مامور پليس و يك مترجم فارسي زبان مواجه شد كه از او خواستند براي پارهاي توضيحات به اداره پليس بيايد.ساعتي بعد اين كارگر ايراني مقابل افسرويژه قتل نشسته و با اعتراف به قتل كيومرث روانه زندان شد.
كيومرث چندي بعد در دادگاه محاكمه شده و به اتهام قتل هموطن خود محكوم به گذراندن 15 سال حبس با اعمال شاقه شد.
13 سال از زندگي پشت ميلههاي زندان گذشته بود كه يكروز رئيس زندان وي را به اتاق خود احضار كرده و حكم آزادياش را به او ابلاغ كرد.
كيومرث هم از زندان بيرون آمده و پس از مدتي آلاخون و والاخون شدن در سرزمين آفتاب تابان ترجيح داد باقيمانده زندگي خود را در وطنش بگذراند.
قاتل كيومرث البته نميدانست كه چه سرنوشتي در ايران در انتظار وي نشسته است وگرنه شايد در بازگشتن خود به ايران تجديد نظر ميكرد.
بازداشت در فرودگاه مهرآباد
در اين مدت خانواده مقتول بيكار ننشسته و با حضور در دادسراي جنايي تهران از محرم به اتهام قتل فرزند خود شكايت كرده بودند. دادستاني هم با توجه به اين شكايت حكم جلب متهم اين پرونده را به محض ورود به ايران صادر كرده بود.
محرم كه پس از حدود 14 سال بار ديگر به خاك خود برگشته بود يك مرتبه با ضبط پاسپورت خود در فرودگاه گيج و مبهوت مانده و با دستبند روانه دادسراي جنايي شد.
اين فرد پس از اقرار به جنايتي كه از 14 سال پيش گريبان او را گرفته بود از سوي بازپرس ويژه قتل مجرم شناخته شده وپرونده وي با كيفرخواستي سنگين به دادگاه كيفري استان تهران سپرده شد تا در نوبت محاكمه قرار گيرد.
اين محكمه امروز در شعبه 71 دادگاه كيفري برقرار شده و در ابتداي جلسه نماينده دادستان با خواندن كيفرخواست از هيات قضات خواست تا مجازاتي متناسب با جرم انجام شده را براي متهم در نظر بگيرند.
سپس از اولياي دم خواسته شد تا درجايگاه حضور يابند اما با توجه به فوت پدر و مادر مقتول، برادران و خواهران وي پشت تريبون آمده و درخواست قصاص قاتل را كردند.
باج خواهي هموطن شرور
در ادامه متهم به دفاع از خود پرداخته و گفت: «من در ژاپن مشغول كار بودم. جوان بودم و قصد داشتم با چند سال كار سخت دراين كشور پشت خود را بسته و با دستي پر به كشورم برگردم. يك ماهي كار كردم و هزار دلار از صاحبكارم طلبكار شدم. وقتي براي گرفتن حقوقم رفتم صاحب كارم گفت اين پول را به هموطنت قاسم داده ام برو از او بگير. من به اين قضيه خوشبين نبودم چرا كه قاسم آدم شري بود و ايرانيهاي مقيم ژاپن خاطره خوبي از او نداشتند. قاسم هم همانطور كه حدس ميزدم زير همه چيز زد و گفت چنين پولي را به من نخواهد داد. من كه ديدم از بگو مگو با او چيزي عايدم نميشود به خانه برگشتم. دو سه روز بعد كه بيپولي به من فشار آورد چاقويي برداشته و دوباره پيش قاسم رفتم.»
او ادامه می دهد: «قاسم دوستي داشت به نام كيومرث كه بيشتر اوقات را با هم ميگذراندند و خيلي با هم اياق بودند. آنروز هم آن دو با هم بودند. من چاقو را به قصد كشتن كسي همراه خودم نبرده بودم بلكه چون از شر او خوف داشتم آن را در جيبم گذاشته بودم. ما در مزرعهاي بيرون شهر همديگر را ملاقات كرديم. از قاسم خواستم كه پولم را برگرداند و براي خودش و من دردسر درست نكند اما هر چه گفتم به خرج او نرفت و كار بالا گرفت. بزن بزن شروع شد و قاسم با چوبي كه در دست داشت به كمرم زد و كيومرث هم به كمك او آمد. من هم كنترل خود را از دست داده و چاقو را به سمت قاسم پرت كردم. خودم هم مانده ام تيزي چطور به بدن كيومرث خورد. كيومرث هم بر اثر اين ضربه از شيبي كه روي آن بوديم سر خورده و پايين افتاد.»
خواب آرام پس از دور انداختن آلت قتل
محرم افزود: «سپس با قاسم گلاويز شدم و چند بار چاقو را در بدنش فرو كردم. او التماس كرد و گفت نزن پولت را ميدهم. بعد هم كيف پولش را در آورده و در اختيار من گذاشت. دست در كيفش كرده و هزار دلار برداشتم كه يكمرتبه ديدم چند ژاپني كه صحنه را ديدهاند در حال دويدن به سمتمان هستند كه بلافاصله از محل گريختم.»
متهم 54 ساله ادامه داد: «چاقو را در رودخانهاي انداخته وبه خانه رفتم. لباسهايم كه خوني شده بود را شسته و دوش گرفته و با خيال راحت گرفتم خوابيدم. صبح كه شد با زنگ در آپارتمان از خواب پريدم و با افراد پليس رودررو شدم كه براي بازداشتم آمده بودند. دادگاه مرا به 15 سال حبس با اعمال شاقه محكوم كرد و من هم شروع به كار بدون مزد در زندان كردم. 13 سال بعد هم آزاد شده و چند وقتي را در ژاپن گذراندم.»
از اعدام بدتربود
وی دوران زندان خود را چنین شرح می دهد: «دوران زندان من از اعدام بدتر بود. صبح و شب كار ميكردم و سالهاي عمرم پشت سلولهاي آهني تلف شد. به ايران هم كه بازگشتم دوباره دستگير شدم. من همه چيزم را باخته ام و فقط يك خانه پدري به من و خانواده ام رسيده است وجز آن چيز ديگري ندارم.اولياي دم از من ديه ميخواهند و من براي پرداخت آن بايد اين خانه را بفروشم . من از اولياي دم ميخواهم مرا ببخشند ولي اگر ديه برادرشان را ميخواهند چارهاي جز فروش اين خانه ندارم. پس از اين دفاعيات، هيات قضات وارد شور شد تا راي خود را درباره متهم اين پرونده صادركند.»