پاسخ صداوسیما به منتقدان؛ کنار اسرائیل ایستادید

روزنامه جام جم در آخرین شماره خود، از طرحی خاص به عنوان عکس یک استفاده کرد که بمباران ساختمان شیشهای صداوسیما توسط اسرائیل را کنار انتقادها از سازمان قرار میداد.
فرارو – روزنامه جامجم (وابسته به سازمان صداوسیما) شماره امروز خود – ۲۴ تیر ۱۴۰۴ – را به دفاع از عملکرد خود و پاسخ به منتقدان اختصاص داد. جامجم در این شماره، از طرحی خاص به عنوان عکس یک استفاده کرد که بمباران ساختمان شیشهای صداوسیما توسط اسرائیل را کنار انتقادها از سازمان قرار میداد.
به گزارش فرارو، این شماره روزنامه صداوسیما چند مطلب شاخص در راستای همین هدف داشت. گزارش اصلی روزنامه با تیتر «حمله به صدا و سیما؛ نوبت کاسبان رسانهای است» در کنار یادداشت مدیرمسئول این روزنامه و یادداشت یکی از فعالان رسانهای نزدیک به جریان جلیلیها از این دست بودند. جامجم امروز همچنین گفتگویی با سحر امامی مجری و هومن خلیلی کارگردان خبر داشت که اقدام شجاعانهشان در روز حمله رژیم صیهونیستی به صداوسیما، بازتابی جهانی پیدا کرد.
بازتولید ادبیات کیهان
گزارش یک روزنامه، گفتگویی با سه کارشناس سیاست و رسانه بود اما بخش تند آن، به قلم خبرنگار جامجم اختصاص داشت. در ورودی این گزارش آمده است: «در چند وقت اخیر، رسانهملی که بهطور قطع صدای ملت ایران است، آماج حملات هشتگی و رسانهای کاسبان رسانهای بسیاری بوده که بخش زیادی از آن، ریشه در رفتارهای جناحی برخی افراد دارد. همزمان با خبرسازیهای بیبنیاد درباره عزلونصبها در رسانهملی که همگی براساس خبرهای جعلی است، گفتوگوها و گزارشهایی در روزنامهها و سایتهای خبری وابسته به جریانهای سیاسی خاص و پادوهای رسانهای آنها، صداوسیما را به سیبل حملات خود تبدیل کردهاند وبه هر مسألهای حتی به انتخاب مهمانان برنامههای خبری و تحلیلی رسانهملی انتقاد میکنند.»
در ادامه میخوانیم: «نکته مهم این است که در چنین شرایطی، بیش از هر زمان دیگری، شاهد حضور کارشناسانی با طیفهای مختلف سیاسی در آنتن تلویزیون هستیم. درهمین حال، رسانهملی تلاش کرده تاعلاوه برحفظ خط فکری درست وبجا، مقابل این حملات بایستد. پژوهشگران بسیاری معتقدند که کار سازمان صداوسیما در چنین شرایطی سخت است و نباید ساده به آن نگاه کرد.
عباس سلیمینمین، پژوهشگر تاریخ و تحلیلگر سیاسی، در این خصوص به کثرت نظراتی اشاره میکند که سازمان صداوسیما تلاش کرده آنها را منعکس کند و در کنار آن، با نقدهای غیرمنصفانهای روبهرو بوده است. سلیمینمین به جامجم میگوید: تعدد نظرات در جامعه ما قابلتوجه است و رسانهملی مدیریت این فضا را در دست دارد که واقعا کار سختی است اما باید این فعالیت استمرار بخشیده شود.
دکتر روحالله احمدزاده کرمانی، استاد دانشگاه و کارشناس فرهنگی نیز در این خصوص به جامجم گفت: ممکن است نقدهایی به برخی مسائل وجود داشته باشد اما امروز رسانه ملی پیشقراول وحدت ملی است. بر همین اساس تضعیف رسانه ملی به منزله تضعیف وحدت، انسجام و همبستگی ملی محسوب می شود.
علیرضا سربخش، نویسنده و کارشناس فرهنگی و چهره پیشکسوت جبهه فرهنگی انقلاب هم در گفتوگو با جامجم تاکید کرد: برخی به دنبال این هستند که انسجام و وحدت ملی را بر هم بزنند و با همین هدف صداوسیما را نشانه گرفتهاند.»
خشم لیبرالها از تاثیرگذاری صداوسیما
مهدی جمشیدی، فعال رسانهای نزدیک به جریان جلیلی یادداشتی در این خصوص برای جامجم نوشت. در بخشی از یادداشت آمده است: «روشن است که نگاه انقلاب، نه برانحصارگرایی تمامیتخواهانه دلالت دارد ونه بر تکثرگرایی لیبرالی.ما ازشر اقتدارگرایی، سرکوب و خفقان، هرگز به اردوگاه لیبرالیسم پناه نمیبریم و تصور نمیکنیم که چون زمانه، اقتضای انتخاب رویکرد لیبرالی را دارد، باید خویشتن انقلابیمان را فراموش کنیم و در مدار لیبرالیسم شبهمذهبی قرار بگیریم.
در گفتمان انقلابی، حتی خود دینداری نیز مراتب و درجات مختلفی دارد و همگان یکنواخت و یکشکل نیستند و نخواهند شد. انقلابیگری نیز چنین حکمی دارد. نهایت سادهاندیشی است که گمان کنیم میتوان خصوصیت موزاییکی و چندپاره جامعه را فراموش کرد و یکدستی شیءانگارانه را بهعنوان امر مطلوب، برگزید. ولی سخن در این است که در جامعه پساانقلاب، همچنان امر دینی و امر انقلابی، میتواند مدار و محور بوده و باید نیز باشد. انقلاب اسلامی، قله و سرآمد درخشش تاریخی ماست و میتواند تمامیت و کلیت هویت تاریخی ما را نمایندگی کند. هیچ امری، اینچنین جامع و فراگیر نیست. در این انقلاب، امر سیاسی و امر دینی، آمیخته شد و یک هندسه ساختاری جدید شکل گرفت. حال چنانچه نیروهای لیبرال بخواهند از این چارچوب تاریخی و هویتی عبور کنند و اعتبار و منزلت آن را نادیده بگیرند و ساختارشکنی خود را نیز به جامعه نسبت بدهند، باید در برابرشان ایستاد. مسأله، زدودن این تاریخ و هویت معنوی نوپدید است که رسانه باید به خدمت آن گماشته شود. همه توفیق و کامیابی رسانه ملی، وابسته به این است که بتواند آن حقایق عالی اسلامی و انقلابی را در متن جامعه، بازتولید و تثبیت کند. باید این حلقه وصل را که ریشه تاریخی و باطنی دارد، نگسست و تکثر بیضابطه لیبرالی را جایگزین آن نکرد.»
نقدها از چه جنسی بود؟
انتقادها به سازمان صداوسیما یکی از قدیمیترین حوزههای تحلیلی در ایران است. منتقدان همواره این سازمان را به عنوان یک دستگاه سیاسی میشناسند و این سیاسی بودن دستگاه رسانهای اصلی کشور را امری ریشهدار میدانند. آنها برای این انتقادات خود، از نظر تاریخی رفتار صداوسیما در دوران مذاکرات هستهای، رفتار این سازمان نسبت به دولتهای یازدهم و دوازدهم، مناظرات انتخاباتی، ارائه تحلیلهای جهتدار سیاسی یا هزینهسازی برای کشور در برخی برنامهها در برخی شبکهها مانند ۳، تصفیه نیروهای رسانهای باسابقه و غلبه جریان سیاسی تندرو بر سازمان را به عنوان شاهد مثال خود برای نقد عملکرد سازمان مورد توجه قرار میدهند.
در موضوع جنگ ۱۲ روزه نیز برخی اظهارنظرها مانند حمله به دولت و شخص مسعود پزشکیان، آغل خواندن وطن از سوی قائممقام سازمان، ارائه تحلیل و اخبار غلط که یکی از نمونههای آن اعلام هدف گرفتن هواپیمای اف – ۳۵ اسرائیل در بخش خبری و کتمان آن چند روز بعد از آتشبس بود.
فرارو چند روز قبل در یادداشتی راجع به این مسئله ریشهدار و طرح موضوع دعوت از کارشناسان مختلف از سوی صداوسیما نوشت: «شاید گفته شود حضور افراد با تفکرات متفاوت در تلویزیون حداقل از سال ۱۴۰۱ به این سو بیشتر شده است. این مورد دو پاسخ دارد. نخست این که بسیاری از چهرههای دگراندیش، برای محاکمه به تلویزیون میروند و تلاش میکنند در این فرصت حرف خود را هم بزنند. برای مثال مجری برنامهای مانند گفتگوی ویژه خبری همواره یار کمکی مهمان همموضع تلویزیون است، نه گرداننده بحث؛ بخشی از مباحثه است. ضمن این که وزن حضور چهرههای متفاوت حتی اگر افزایش آن پس از اعتراضات ۱۴۰۱ را بپذیریم، با وزن تندروهای سیاسی قابل قیاس نیست. آنها در درجه اول مدیران تلویزیون هستند. در درجه بعدی، تریبوندارانی ثابت هستند که حضور فردی مانند محمد قوچانی، محمد عطریانفر یا دیگر اصلاحطلبان، شاید در فضای شبکههای اجتماعی بازتاب پیدا کند اما چالشی برای آنها نیست. چون مقطعی و نابرابر است. امروز هم که در دوران پس از آتشبس جنگ ۱۲ روزه به سر میبریم، فضا همین است. اصلاحطلبان در تلویزیون هستند تا فضا آرام شود و آنها هم کمرنگ یا محو شوند تا در نهایت بحران بعدی آغاز شود. تندروها همواره صاحب و دیگران مهمان آنتن هستند.
اصلاحطلبان را مثال زدم چون مصداق عینی این موضوع هستند. در صورتی که موضوع، فراتر از دوگانه قدیمی اصلاحطلب و اصولگراست. این مرزبندی حداقل از حدود یک دهه قبل با حوادثی که در کشور پیش آمد، دیگر به معنای قدیم وجود ندارد. مسئله این است که رسانه عمومی کشور باید یک صدای ملی و در جهت منافع ملی داشته باشد که صداوسیما چنین رویکردی نداشته و ندارد. خواه اصلاحطلبان را به آن شبکهها ببرند یا نبرند. رویکردشان همان رویکرد سابق است.»