ترنج موبایل
کد خبر: ۶۸۴۱۱

فکوهی: ایران و ترکیه پیشرو در ایجادخاورمیانه مدرن‌اند

تبلیغات
تبلیغات


فكوهي با ارزيابي تنش‌هاي مصر و تونس، سرنوشت جديدي را براي خاورميانه متصور شده‌ست. او مي‌گويد در بحبوحه‌هاي كنوني، تنها كشورهاي ايران و تركيه كه سابق بر اين به استقلال رسيده‌اند مي‌توانند پايه‌گذار خاورميانه‌اي مدرن باشند.

ناصر فكوهي با بررسي وقايع سياسي رخ‌داده از اواخر قرن نوزدهم تا به‌امروز و همچنين باتوجه به حوادثي كه هم‌اكنون در پاره‌اي از كشورهاي خاورميانه‌اي ازسوي مردم پيگيري مي‌شود، موقعيت جديدي را براي خاورميانه متصور است و مي‌گويد برای صنعتی شدن کامل آسیا و تداوم بخشیدن موفق به سیاست غیرصنعتی کردن غرب، چاره‌اي جز پرداختن به نظام‌هاي مديريتي پيچيده‌ي اجتماعي وجود ندارد.

وي معتقد است در جريان‌هاي سياسي معاصر در خاورميانه، تنها چيزي كه ازسوي سران اين جريان‌ها مورد توجه قرار نگرفت، همانا وجود نظام‌های اجتماعی پیچیده است که هرگز قابل پیش‌بینی نیستند.

ناصر فكوهي در گفتگو با ايلنا، با پرداختي بر وقايع مصر، تونس و ديگر‌ كشورهايي كه دستخوش جنبش‌هاي مردمي قرار گرفته‌اند، افزود: «حوادثی که با شورش‌های شهری در تونس در ژانویه 2011 آغاز شد و به دیکتاتوری بن علی پایان داد، گویی با سرعتی که همواره برای دنیای خودشیفته و وهم‌آلود دیکتاتورها «شگفت آور» است، اما از نگاه خونسرد تاریخ و جامعه‌شناسان بیش از اندازه و تکراری می‌آیند، درحال گسترش به کل خاورمیانه و شمال آفریقا است و حتی اگر این «موج» نتواند به انتهای منطقی خود یعنی بیرون آمدن یک نقشه جدید سیاسی در این ژئوپلیتیک حساس جهانی بدل شود، بی‌شک تصویری از آینده‌ای نه چندان دور را از همین امروز برای ما تصویر می‌کند.»

وي ادامه داد: «نگاهی به ماجرا، نه در یک مقطع و برش کوتاه‌مدت، بلکه بنابر مفهوم هوشیارانه فرنان برودل، در برش «درازمدت» می‌تواند بسیاری از مباحث را برای ما روشن کند. به چند واقعه تاریخی در صد سال اخیرنگاهی بیاندازیم.»

فكوهي وقايع سياسي معاصر در خاورميانه را اينچنين دسته بندي مي‌كند:

- در اواخر قرن نوزده و به‌ویژه از سال‌های دهه 1870 انقلاب صنعتی به اوج خود می‌رسد و فرایند استعمار و جهانی شدن نظام سیاسی - اقتصادی - فرهنگی مرکزیت اروپا تمام جهان را اشغال می‌کند.

- در طول آخرین سال‌های قرن نوزده و نخستین سال‌های قرن بیستم، استعمار در فرایند نظامی کردن جهان با شکست روبرو می‌شود و قدرت امپراتوری‌های کلاسیک استعماری و غیراستعماری از فرانسه و بریتانیا گرفته تا عثمانی و اتریش مجار، یک به یک در برابر هزینه‌های کمرشکن اشغال جهان درهم می‌شکند، جنگ جهانی اول تیر خلاص را به آنها شلیک می‌کند و از این زمان به ناچار نطفه‌های دو قدرت جدید (آمریکا و شوروی) بسته می‌شود.

- از سال‌های ابتدای قرن بیستم نیاز به نفت به مثابه یک ماده اولیه استرتژیک برای تامین کردن صنعتی کردن جهان مشخص می‌شود و بسیار زود خاورمیانه به مثابه نقطه مرکزی این ژئوپلیتیک مطرح می‌شود.

- در فاصله دو جنگ جهانی از سال 1914 تا 1944، امپراتوری‌های استعماری کلاسیک و پیروزمندان جنگ جهانی اول بر علیه امپراتوری عثمانی پیشین، تعداد بسیار زیادی از دولت‌های خاور میانه را براساس ساختارهای قبیله‌ای «می‌آفرینند» و برای آنها شناسنامه‌های تاریخی و باستانی دست و پا می‌کنند.

- همه این قدرت‌ها پس از جنگ جهانی دوم، مشکل و مصیبتی بزرگ را که قرن‌هاست با آن دست به گریبان هستند یعنی یهودستیزی را با بر پا کردن یک دولت نژادگرا به نام «اسرائیل» در همین منطقه به نوعی، به خاورمیانه منتقل می‌کنند بدین ترتیب یک موقعیت توازن شکننده و تنشی بی‌پایان را در منطقه به وجود می‌آورند که تا امروز ادامه دارد.

- در طول سال‌های پس از جنگ جهانی دوم و در مدت چهار دهه، «جنگ سرد» میان دو بلوک شوروی که امیدی واهی و خالی از واقعیت به بسیاری از مردمان جهان می‌داد، و آمریکا درمی‌گیرد که در آن منطقا کشور اخیر پیروز بیرون می‌آید.

- جهان «تک قطبی» همراه با انقلاب فناورانه جدید یعنی انقلاب اطلاعاتی، از دهه 1980 آغاز می‌شود، ایدئولوگ‌های نو لیبرالیسم «پایان ایدئولوژی» و «پایان تاریخ» را اعلام می‌کنند. جهان تک قطبی به نوعی تکرار سناریوی نظامی کردن جهانی شدن است که در فاصله 1870 تا 1920 اجرا شده بود و تقریبا به همان نتایج می‌رسد، جنگ‌های گسترده اما این بار پراکنده میان پهنه‌های کوچکی که همه تمایل دارند براساس یک گفتمان ملی‌گرا تبدیل به «ملت» شوند، از مرزهای غربی اروپا تا دورترین مرزهای شرقی شووری پیشین به این ترتیب در کابوسی از تنش‌های منطقه‌ای فرو می‌روند که به آمریکای لاتین و افریقا نیز به ترتیب در قالب گسترش مافیاهای خونین و تنش‌های قبیله‌ای می‌کشد.

- جهان یک قطبی از نیمه سال‌های دهه 2010 به اوج منطقی خود رسیده و بحران اقتصادی در سراسر جهان گسترش می‌یابد. این در حالی است که جهان صنعتی پیشین به شدت به دنبال دور کردن صنایع از خود و بدل کردن آسیا به کارخانه جهان است، جایی که به صورتی «شگفت‌آور» کمترین منابع انرژی را در خود دارد.

- در این شرایط خاورمیانه که روزی باید به طور کامل در دست نظامیان خشن از پاکستان و عراق تا ارتش ترکیه و یا رژیم‌های تماما سرسپرده از عربستان سعودی تا تونس و مراکش قرار می‌گرفت و یا در آن متعصب‌ترین وهابیون به قدرت دست می‌یافتند (طالبان و سپس القاعده) تا اهداف «جنگ سرد» تکمیل شود، پس از فروپاشی شوروی، فرایندی جدید را آغاز می‌کند: غیرنظامی شدن و بر سر کار آمدن نظام‌های غیرنظامی با آرامش (ترکیه) و یا با نابودی رژیم‌های پیشین (عراق، پاکستان و اینک تونس و مصر و...).

فكوهي در ادامه گفت: «تنها چیزی که در این سناریوهای اندیشیده شده و استراتژیک، کمتر درنظر گرفته می‌شود، وجود نظام‌های اجتماعی پیچیده است که هرگز قابل پیش‌بینی نیستند و همواره نه فقط دیکتاتورها بلکه تاریخ شناسان و جامعه‌شناسان را نیز غافلگیر می‌کنند، و اینجا است که مي‌توان با اطمینان ادعا کرد؛ غیرنظامی کردن این پهنه بر جای مانده از دو قرن استعمار، این منطقه پرتنش و خونین و درعین حال منبع اصلی تامین انرژی عظیم فسیلی موردنیاز برای صنعتی شدن کامل آسیا و تداوم بخشیدن موفق به سیاست غیرصنعتی کردن غرب، جز از خلال نظام‌های مدیریت مجموعه‌هاي پیچیده امکان‌پذیر نیست و معنای این سخن چیزی نیست جز از میان بردن فقر و فساد اقتصادی، گسترش و تضمین فرایندهای دموکراسی پایدار و از میان رفتن یا تغییر رادیکال و اساسی دولت‌های نژادگرا(اسرائیل)، قبیله‌ای(عربستان، اردن)، دیکتاتوری‌های نظامی(سوریه، تونس) و تقویت قانون، اعتبار درونی و حیثیت بین‌المللی از خلال ایجاد شرایطی واقعی برای رشد و پایداری آزادی و دموکراسی، از میان بردن فساد و نظامی‌گری در تنها دولت‌های دارای پیشینه‌های ریشه‌دار و عمیق تاریخی، زیرساختارها و روساختارهای قابل اتکا و واقعی برای ساختن خاورمیانه‌ای مدرن.»

وي با باين اين توضيحات اضافه كرد: «در پهنه کنونی خاورمیانه تنها همان دولت‌هایی که در ابتدای این قرن نیز استقلال داشتند قادر به ایجاد چنین پایه‌هایی‌هستند: ایران و ترکیه.»

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات