«قبل از احداث مترو میگفتند - از جمله در خطبههای مرحوم هاشمی- مترو ترافیک تهران را نجات میدهد، اما بدتر شد. گفتند تلفن همراه چنین میکند، اما نکرد. سپس گفتند دولت الکترونیک نجات میدهد، اما حالا ارتباط با سازمانهای دولتی باید هم الکترونیک باشد هم حضوری! «ظرف» پایتخت را هربار بزرگتر کردند و «مظروفش» هم پیدا شد. بزرگراههایی که هرگز نبودند احداث شد و حالا قفل است!»
روزنامه اصولگرای جوان در واکنش به گمانه زنی ها درباره انتقال پایتخت مطلبی منتشر کرد و این کار را غیر ممکن دانست.
این روزنامه نوشت: انتقال پایتخت پنجاه سال است که حرفش در میان است.
اینبار به دستور پزشکیان «آقای عارف مأموریت بررسی طرح انتقال پایتخت را برعهده دارد». خب که چی؟ مگر چند دهه بررسی کافی نبود؟ نکند میخواهید بگویید بررسی داریم تا بررسی! آن بررسی قبلیها بود و این بررسی ما! وانگهی با این تغییرات سریع فناوری و هوشمصنوعی و آینده پیچیده بشر اصلاً بحث پایتختی دیگر به «مکان» مربوط نیست، بیشتر به «زمان» مربوط است و فضای غیرحقیقی. شما چهچیز را میخواهید انتقال دهید وقتی دنیا از این حرفها عبور کرده است.
سالها پیش در یکی از بررسیهای قبلی این نتیجه گرفته شد که هر یک از وزارتخانهها را به یکی از استانهای مرتبط انتقال دهند (گردشگری و فرهنگ به فارس یا اصفهان، نفت به خوزستان، کشاورزی به آذربایجانها یا خوزستان، و مانند آن)، اما بعد دیدند مگر میتوان مدیران یک وزارتخانه مثل وزارت نفت را از جا تکان داد و به یک شهر کمتربرخوردار برد! یعنی منافع شخصی تصمیمگیران مانع تصمیم شد. اگر به همان طرح پایبند میبودند و هر دولتی دو یا سه وزارتخانه را جابهجا میکرد الان همان طرح که بیاشکال هم نبود به پایان رسیده بود.
مسئله دیگر اینکه آیا انتقال پایتخت برای نجات دولتیها از ترافیک و آلودگی و معضلات تهراننشینی است یا برای نجات تهران یا برای نجات کشور؟! این را هم باید دانست تا فهمید قرار است چه اتفاقی در این بررسی جدید بیفتد.
دولتها در آینده نزدیک از بسیاری مشاغل دولتی و وزارتخانهها با روند رشد فناوریهای جدید، بینیاز میشوند. برخی مشاغل صددرصد حذف میشوند و نیاز به مشاغل تازه احساس خواهد شد. برخی معتقدند هوشمصنوعی بسیاری از شغلها را از اساس حذف خواهد کرد، اما صحیحتر آن است که بگوییم همانگونه که دو دهه پیش هرکس توانایی کار با رایانه را داشت از همکار خود که این توانایی را نداشت، جلو زد و شغل برتر را به دست آورد، کمتر از دو دهه دیگر نیز هرکس به هوشمصنوعی مسلط باشد از کسی که چنین نیست، پیش خواهد افتاد. اما این به معنای آن نیست که تمامی شغلها باقی میمانند و فقط متخصصان هوشمصنوعی در صدر مینشینند. این پیشبینی هست که کار کل یک وزارتخانه در یک سیستم انجام شود.
همین الان بسیاری از وزارتخانههای دولتی فقط نانخور یا کارمندان غیرضروری در خود انباشته کردهاند. این اعتراف هر کسی است که برای مدتی با ساختار داخلی وزارتخانهها یا نهادهای ما آشنا میشود. در آینده نزدیک دیگر تحمل این شرایط برای هر سیستمی دشوار خواهد بود. با این توصیفات «انتقال پایتخت» که قرار است دوباره بررسی شود، بیشتر به یک شوخی شبیه است. از هاشمی در دولت سازندگی تا تمامی رئیسانجمهور پس از او هیچکدام نیستند که در اینباره حرفی نزده باشند یا هزینهای نکرده باشند.
اما دولتها همیشه با مشکل مدیران پروازی هم دستبهگریبان بودند و نتوانستند آن را حل کنند، چه رسد به مدیریت انتقال کل دولت با تمامی وزارتخانهها و نهادهای حکومتی. هزینه چنین کاری هم که گفتن ندارد.
همینحالا میتوان حدس زد که حتی اگر فرض کنیم انتقال پایتخت مشکل پایتختنشینان جدید را حل کند، مشکلی از مشکلات تهران به معنای واقعی کم نمیکند. شهرستانها نیز در همین وضعیت باقی خواهند ماند. مگر الان وابستگی مدیران دولتی در شهرستانها به حضور در تهران کم شده است؟! مسافران پروازها گاهی تا ۹۰ درصد مدیران دولتیاند. برخی نیز هزار کیلومتر و بیشتر با راننده و خودرو دولتی به تهران میآیند تا در یک دیدار یک کلام بشنوند و بازگردند.
قبل از احداث مترو میگفتند - از جمله در خطبههای مرحوم هاشمی- مترو ترافیک تهران را نجات میدهد، اما بدتر شد. گفتند تلفن همراه چنین میکند، اما نکرد. سپس گفتند دولت الکترونیک نجات میدهد، اما حالا ارتباط با سازمانهای دولتی باید هم الکترونیک باشد هم حضوری! «ظرف» پایتخت را هربار بزرگتر کردند و «مظروفش» هم پیدا شد. بزرگراههایی که هرگز نبودند احداث شد و حالا قفل است! چندصدهزار پلاک شهرستان هم در خیابانهای تهران مسافرکشی اینترنتی میکنند و رقم وحشتناکی هم اتباع حضور دارند.
آقای رئیسجمهور بهتر است مأموریت دومی هم به معاوناول خود بدهد، اینکه بگوید خداوکیلی همین مأموریت را در اینکه در پایان چهارسال یا هشتسال به چه نتیجهای رسیده است، بهعنوان معیار کار اصولی و هدفمند و نتیجهگرای دولت به مردم معرفی کند.