«پروژه فرجام»؛ خانه متروک گرافیتیها در تهران

گرافیتی و هنر خیابانی را به عنوان شاخهای از هنر اعتراض نیز میشناسند، به همین دلیل هم هست که دیوارهای خیابان که یک عرصه عمومی است و قابلیت ارتباط با عده زیادی را دارد، برای این کار درنظر گرفته میشود و باز هم به همین دلیل است که در جریانهای سیاسی-اجتماعی همچون انقلاب ۵۷ یا در سالهای اخیر، شاهد افزایش آن بودهایم.
«اینجا گالری نیست.» این جمله را یکی از میزبانهایی که برای دیدن آثارشان رفتهایم، میگوید و از آنجا که چندین بار طی دیدن آثار بر آن تاکید کرد، در خاطرم ماند. درست هم میگوید. مکانی که در آن حضور داریم هر چه باشد، قطعا گالری نیست. روی نقشهای که در «گوگل مپ» برایمان فرستادهاند، عنوان «پروژه فرجام» ثبت شده و همراهش فقط یک شماره پلاک فرستادهاند بدون هیچ نشانی دیگری. رفته بودیم آثار گرافیتی ببینیم، اما وقتی در میان تعمیرگاههای ماشین به دنبال جایی شبیه گالری بودیم، کمی شک کردیم و نگران شدیم که اصلا کار درستی میکنیم یا نه!
به گزارش اعتماد، از طریق یکی از صفحات پرطرفدار «اینستاگرام» که معمولا رویدادهای فرهنگی و هنری را اطلاعرسانی و آگهی میکند، متوجه برگزاری «پروژه فرجام» شدیم؛ پروژهای که قرار بود روز جمعه، ۱۹ اردیبهشت در سه نوبت دوساعته از ۱۳ تا ۱۹ برگزار شود. به ازای پرداخت ۳۰۰ هزار تومان میتوانستید برای خودتان و یک همراه ساعت موردنظرتان را رزرو کنید.
برای ما ساعت ۱۵ تا ۱۷ بهترین زمان بود. بعد از پرداخت هزینه، یک نشانی اینترنتی به همراه یک پلاک برایمان فرستاده شد. روز موعود به سمت محله تهرانپارس رهسپار شدیم. از میان تعمیرگاهها و یکی، دو مغازه دیگر مانند داروخانه و… به دنبال پلاک میگشتیم. برای آن موقع ظهر جمعه شاید طبیعی بود که خیابان خلوت باشد، اما برای ما که برای نمایش یک رویداد هنری رفته بودیم، طبیعی نبود.
سرهایمان از روی یک بلوک به سمت بلوک بعدی میرفت که کمی جلوتر مرد جوانی با موهایی بسته شده بالای سرش گفت: «فکر میکنم شما باید مهمانهای ما باشید.» یک ساختمان با نمای قدیمی و دری سفید. وقتی وارد راهرو شدیم، میزبان از ما خواست همانجا بایستیم تا توضیحاتش را بدهد و بعد از در روبهرویمان که در واقع در طبقه همکف بود، عبور کنیم. دیوارهای راهروی ورودی پوشیده از گرافیتی بودند.
میزبان پس از خوشآمدگویی گفت که اینجا گالری نیست. یک پروژه مستندنگاری درباره گرافیتی است که برادرش سه سال است روی آن کار میکند و بسیاری از گرافیتیکاران حتی آنها که دیگر ایران زندگی نمیکنند، طی این سه سال به اینجا آمدهاند تا اثرشان را خلق کنند. آخرین گرافیتی هم یک هفته پیش از شروع این نمایش انجام شده است. توضیحات بیشتری هم درباره تاریخچه گرافیتی در جهان داد.
هنر خیابانی روی دیوارهای گالری؟
گرافیتی و هنر خیابانی را به عنوان شاخهای از هنر اعتراض نیز میشناسند، به همین دلیل هم هست که دیوارهای خیابان که یک عرصه عمومی است و قابلیت ارتباط با عده زیادی را دارد، برای این کار درنظر گرفته میشود و باز هم به همین دلیل است که در جریانهای سیاسی-اجتماعی همچون انقلاب ۵۷ یا در سالهای اخیر، شاهد افزایش آن بودهایم.
اگرچه نامش خیابانی است، اما در دهههای اخیر به گالریها نیز راه یافتهاند ازجمله نمایشگاه «نیویورک به تهران/ تهران به نیویورک» در سال ۱۳۹۳ در گالری سیحون، «محض اطلاع» در سال ۱۳۹۷ در گالری سیحون، نمایشگاه آثار «هشوار» در سال ۱۳۹۲ در گالری «آن»، نمایشگاه آثار «بلکهند» در سال ۱۳۹۶ در گالری محسن، نمایشگاههای «غار»، «عمق» و «خاموش» در بهار ۱۴۰۰ در گالری سو. یکی از تازهترین نمایشگاههای گرافیتی هم به خرداد ۱۴۰۳ برمیگردد که «پناهگاه میرزا» نام داشت و با همکاری گالری دستان در کارخانه سابق یخچالسازی فروزان برپا شد.
با آنکه خیابان عرصه ظهور هنر گرافیتی است، اما همانطور که پیش از این دیدیم، گالریها نیز به نمایش این آثار پرداختهاند و همین موضوع بحثهایی را به وجود آورده است.
هلیا دارابی، منتقد و پژوهشگر هنر در مقالهای با عنوان «زنده باد امید: هنر گرافیتی در ایران» که دو سال قبل در سایت «محیط آرت» منتشر شده، به تفصیل درباره تاریخچه و روند این هنر در ایران گفته و درباره حضور گرافیتی در گالریها چنین نوشته است: «نمایش گرافیتیها در گالریها، علاوه بر تغییر مکان نمایش و تاثیرگذاری اثر، میتواند بر محتوا و فرم آثار نیز تاثیر بگذارد و آنها را در معرض آسیبی قرار دهد که در دهههای گذشته بیش از پیش نقاشی و مجسمهسازی معاصر ایران را تهدید کرده است، یعنی سوگیری به سمت سلیقه خریدارهای داخلی و خارجی. با این همه، تجربه گرافیتی ویژگیهایی دارد که امکان استحاله کلی آن به کالای نمایشگاهی در بستر رسمی هنر را منتفی میکند از جمله ماهیت معترض و مستقل گرافیتی، مکانویژگی و پیوند آن با شهر، تجربه پرهیجان و نفسگیر کار زیرزمینی در محل و البته امکان اعلان و ابراز عقاید و مطالبات نسلی جوان و در حاشیه که مقاومت و اعتقادشان چشمانداز گرافیتی مستقل را همچنان روشن نگه میدارد.»
رسانه مستقلیم، مایل به همکاری نیستیم
بازگردیم به «پروژه فرجام». بعد از توضیحات میزبان، وارد فضای اصلی شدیم. در را که گشودیم با یک خانه متروک مواجه شدیم که هر گوشه از در و دیوارهایش گرافیتی نقش بسته بود. رنگها و طرحها هر یک روایت خودشان را بازگو میکردند. در کنار هر اثر کد اسکن هنرمند در صفحه اینستاگرام او قرار داشت و البته که نامها به شیوه و رسم معمول گرافیتیکاران، مستعار بودند.
از همان ابتدا خیالمان را راحت کردند و گفتند تا دلتان بخواهد میتوانید عکس و فیلم بگیرید و اگر هنگام انتشار در اینستاگرام، صفحه هنرمند را هم تک کنید، آنها خوشحال خواهند شد. دست شما باز بود که هر گوشه خانه سرک بکشید و گرافیتیها را حتی در ریزترین شکل تماشا کنید. حتی حمام مخروبه با وان داخلش هم فضای کار گرافیتی شده بود که مضمونی ترسناک داشت.
مانند بسیاری از گرافیتیها، برخی آثار این نمایشگاه ضمن انتقاد، لحنی طنز هم داشتند مثلا کاغذی روی دیوار یکی از اتاقها با خط کج و معوج چسبانده شده بود و به نقل از گربهای که مراحل طعمه شدنش توسط یک روبات بزرگ شبه انسانی نشان داده شده بود، نوشته شده بود: «بزن، دررو! دوربینها همهجا هستن! چرخ گوشت میخواد گیرم بندازه و سوسیسم کنه! اونا فقط منتظر یک ردن ازم! یادت باشه بهشون اعتماد نکن.»
در یکی دیگر از اتاقها نیز میزی قرار داشت که روی آن آثار چاپ شده گرافیتیکاران که با هزینه خودشان برای نمایشگاههای خارجی چاپ شده بود، به همراه برخی استیکرهای گرافیتیهای قابل فروش قرار داشت. در اتاقی دیگر، مستندهایی از گرافیتیکاران در حال پخش بود. برخی از آنها حتی رو به دوربین مصاحبه میکردند.
برخلاف، بیشتر گرافیتیکاران که مرموز هستند و معمولا چهره و هویتشان مشخص نیست، اینبار شما میتوانستید چهره، صدا و هویت برخی از آنان را ببینید. مستندنگار این پروژه که با نام «MOMAS021k» در اینستاگرام شناخته میشود، معمولا در همین اتاق قرار داشت و با رویی گشاده و مفصل پاسخ سوالهایتان را میداد. هر چند که بعدا وقتی برای گفتوگو در این گزارش به آنها پیام دادیم، با این پاسخ روبهرو شدیم: «سلام و درود، پوزش میخوام از صراحت کلامم، گرافیتی و استریت آرت خودشون یک رسانه مستقل هستند و مایل به همکاری نیستند. آرزوی سلامتی دارم.»
ساختمان متروک یک حیاط بسیار بزرگ هم داشت که نه تنها دیوارها، بلکه حوض متروک و بشکههایی نیز که در آن باقی مانده بودند، به عنوان فضای گرافیتیکاران استفاده شده بود. علفهای هرز و پلههای خرابی که برای ورود به بخش دیگر حیاط باید از آن عبور میکردید، تضاد عجیبی با بناهای کناری ساختمان و حتی گرافیتی انتهای حیاط داشت. این گرافیتی تصویری از یک گل آفتابگردان بزرگ بود که اشعههای زرد و نورانیاش را روی انسان کناریاش، گسترانده بود و معنایی امیدبخش داشت.
فشارهای کنترلی و انضباطی برای نظارت بر گرافیتی
فارغ از پژوهشهایی که از سوی اهالی هنر درباره گرافیتی و هنر خیابانی صورت گرفته، این شاخه از هنر از سوی پژوهشگرانی نیز که بررسیهای علوم اجتماعی و جامعهشناسی انجام میدهند، مورد توجه قرار گرفته است. مسعود کوثری، استاد دانشگاه تهران یکی از پژوهشگرانی است که سالهاست مقالهها و تحقیقهای زیادی در این زمینه منتشر کرده، سراغ او رفتیم تا نظرش را درباره روند گرافیتی در ایران بپرسیم. او اشاره داشت به اینکه «گرافیتی به عنوان یک هنر اعتراضی و هنر زیرزمینی در دو دهه اخیر فراز و نشیبهای زیادی داشته است. تقریبا بخشی از نسل اول گرافیتیکاران یا هنرمندانگرافیتی تحت فشارهای موجود مجبور شدند ترک کار کنند یا به خارج از ایران بروند. در حال حاضر، بیشتر، نسل دوم و سوم باقی ماندهاند و به کارشان ادامه میدهند که فراز و نشیبهایی نیز دارند.»
کوثری ادامه داد: «بعضی اوقات آنها فقط به تگزدن (Tag) در مناطق مختلف شهر میپردازند، بعضی وقتها از برچسبها استفاده میکنند و معمولا روی تابلوهای راهنمایی و رانندگی و تابلوهای دیگر برچسبهایی میچسبانند که بیشتر حالت انتقادی و طنز دارد. بعضی وقتها هم اگر فرصت مناسب و فشارهای کنترلکننده کم باشد، آثاری را به عنوان پیس (Piece) خلق میکنند که کار بیشتری میبرد و فرصت زیادتری میخواهد ازجمله برخی کارهایی که در این نمایشگاه شاهد بودیم. در سبک گرافیتیهای ایرانی نمونههایی از همه این آثار دیده میشود همچون پیس، شابلون و گاهی اوقات تگها.»
کوثری با بیان اینکه از لحاظ تم و درونمایه، برخی آثار گرافیتیها با درونمایههای جهانی مشترک هستند، به ذکر مثالهایی پرداخت: «برخی از درونمایه آثار گرافیتی در ایران را در آثار بنکسی و کسانی در سایر نقاط جهان هم میتوان دید مثل نقد رسانه و تلویزیون، نقد دستگاه پروپاگاندا، نقد جنگ، نقد فاصله طبقاتی و فقر، نقد خشونت اجتماعی و نقد خشونت خانگی. منتها این تمها باتوجه به شرایط اجتماعی و فشاری که بر گرافیتیکاران وارد میشود ممکن است، تغییر کنند. بعضی از آنها برای اینکه خیلی مورد انتقاد قرار نگیرند، ممکن است شکل جهانی بگیرند ولی در واقع موضوعهایی هستند که به جامعه ایران هم اشاره دارند؛ موضوعهایی که ما هم به نوعی با آنها سر و کار دایم مثل فقر، فاصله طبقاتی و خشونتهای خانگی.»
کوثری همچنین درباره عرصه نمایش گرافیتی در ایران گفت: «در پارهای موارد، گرافیتیکاران آثاری را به صورت هنریتر برای نمایش در گالریها یا فروش هم آماده میکنند. در دورهای هم سیاست شهرداری این بود که با تخصیص برخی مناطق و فضاهای شهری، گرافیتی را به یک امر روزمرهتر تبدیل کند تا از جنبه زیرزمینی آن بکاهد و به وجهی از مبلمان شهری تبدیل کند.»
به گفته کوثری برخی گرافیتیکاران با این امر به عنوان یک فرصت، موافقت و در جشنوارههایی از این دست شرکت کردند و در برخی نقاط شهر به ترسیم کارهایشان پرداختند ولی برخی هم روی خوشی به این کار نشان ندادند. این استاد دانشگاه همچنین میگوید که به نظرش این موضوع در تهران منتفی شده، چون چندین سال است که دیگر مشارکت یا تخصیص فضاهای خاص برای گرافیتی را نمیبیند.
از او پرسیدیم که باتوجه به ویژگیهای نسل زد، چشمانداز گرافیتی را در ایران چطور میبیند: «به نظرم بعد از یک دوره رکود، دوباره این آثار گرافیتی سربرآوردهاند و به تعداد هنرمندان یا علاقهمندان این حوزه افزوده خواهد شد. شاید بعد از وقایع ۱۴۰۱ بازهم یک میل مجدد به تولید این آثار در جامعه افزایش پیدا کرده است، اما همواره فشارهای کنترلی و انضباطی از سوی نهادهای مرتبط این جریان را نظارت میکند.»
این پژوهشگر سپس به افزایش هزینههای تولید گرافیتی اشاره کرد: «ابزار و لوازم گرافیتی قیمت زیادی پیدا کردهاند مثل اسپری و تجهیزات. قبلا این وسایل قابل دسترستر و قیمت آن کمتر بود، اما در حال حاضر، یک کار کامل از نوع پیس هزینه بالایی میخواهد و کار هر کسی نیست یعنی باید از توان مالی حداقلی برخوردار باشند تا حداقل کارهای جالبی انجام دهند وگرنه ممکن است به امضای اسامی خودشان که به نام «تگ» معروف است با یک اسپری سیاه رنگ یا تک رنگ روی دیوارهای شهر یا کیوسکهای برق و… بسنده کنند، بنابراین این هم یکی از موانعی است که در راه گسترش گرافیتی وجود دارد. »
کوثری با اشاره به نمایشگاهی از آثار گرافیتی که چند سال قبل در گالری سیحون برگزار شد، درباره وضعیت خرید و فروش این آثار گفت: «چند سال قبل نمایشگاهی برگزار شد که برخی کارها فروخته شدند، اما گرایش اولیه گرافیتیکارانعدم فروش بود، چون نقاط مختلف شهر کار میکردند و این نقاط قابل انتقال نبودند. تلاشهایی برای کار روی بوم یا قطعاتی که قابل حمل و فروش باشد، انجام شده است. ضمن اینکه فروش آثار بنکسی و حراجهایی که در انگلستان و دیگر نقاط جهان برای فروش گرافیتی به وجود آمدند، به گرم شدن یک نوع بازار خرید و فروش آثار گرافیتی هم منجر شد، بنابراین امکان دارد برخی از این آثار روی بوم و قطعات قابل حمل صورت بگیرد و بازار خاص خودش را پیدا کند.»