پیروی کورکورانه اروپا از آمریکا؛ نظم جهانی در سراشیبی سقوط
تحقیر اروپا!

بیانیه اخیر سه کشور اروپایی در حمایت از حملات آمریکا علیه ایران، نهتنها وابستگی اروپا به سیاستهای واشنگتن را آشکار کرد، بلکه نشان داد اروپا حتی حاضر است حقوق بینالملل و منافع راهبردی خود را قربانی اطاعت محض از آمریکا کند. این ریاکاری، جایگاه اروپا را در نظام جهانی تضعیف و دست متحدانش را برای نقض قانون باز گذاشته است؛ بیآنکه حتی کوچکترین دستاورد راهبردی برای این قاره داشته باشد.
فرارو- الدار ممدوف کارشناس ارشد مسائل بین الملل در موسسه کوئینسی
به گزارش فرارو به نقل از نشریه ریسپانسیبل استیت کرفت، واکنش اتحادیه اروپا به حملات اخیر آمریکا علیه ایران در روز شنبه، نهتنها پردهای از ریاکاری نبود، بلکه آشکارا نشان داد تا چه اندازه پایتختهای اروپایی امروز به میل خود، قانون بینالملل و منافع راهبردیشان را در برابر پیروی بیچونوچرای خود از واشنگتن قربانی کردهاند. بیانیه سه کشور اروپای که با امضای فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان، کی یر استارمر، نخستوزیر بریتانیا و امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه منتشر شد و پیش از آن نیز رؤسای کمیسیون اروپا (اورسولا فوندرلاین) و مسئول سیاست خارجی اتحادیه (کایا کالاس) بیانیههایی مشابه صادر کرده بودند؛ نماد کامل این تسلیم و تبعیت بیقیدوشرط است.
سه کشور اروپایی بار دیگر حمایت خود را از امنیت اسرائیل اعلام کردند؛ گویی جز اسرائیل، سایر ملت های خاورمیانه شایسته امنیت نیستند. آنها همان شعار همیشگی را تکرار کردند که ایران «هرگز نباید به سلاح هستهای دست پیدا کند»؛ و با وجود تأکیدهای مکرر آژانس بینالمللی انرژی اتمی و نهادهای اطلاعاتی آمریکا مبنی بر اینکه ایران هیچ تلاشی برای نظامیکردن برنامه هستهای خود نداشته است، از حملات آمریکا به تأسیسات هستهای ایران حمایت کردند.
در حرکتی که یادآور فضای رمانهای اورول است، سه کشور اروپایی از ایران خواستند پای میز مذاکراتی بنشیند که قرار است همه نگرانیها درباره برنامه هستهای تهران را برطرف کند؛ این در حالیست که تنها یک روز پیش از حمله نظامی آمریکا، ایران سرگرم رایزنی با وزرای خارجه همین دولتها بود و بنا بود گفتوگوها با واشنگتن در عمان ادامه پیدا کند، اما حمله اسرائیل این مسیر را مسدود ساخت. حقیقت این است که اقدام حسابشده اسرائیل برای تخریب روند دیپلماتیک بین آمریکا و ایران، درست برخلاف ادعای امروز رهبران اروپایی، نشان داد که تهران اراده کافی برای پیشبرد مذاکرات داشت و چشمانداز توافق جدید کاملاً در دسترس بود.
اروپا، سرباز پیاده واشنگتن؛ قواعد فقط برای دشمنان غرب؟
زمانبندی حملات آمریکا که درست پس از رایزنیهای دیپلماتیک میان ایران و سه کشور اروپایی صورت گرفت ادعای این سه قدرت مبنی بر اینکه اکنون توپ در زمین تهران است و مسئولیت بازگشت به میز مذاکرات برعهده ایران قرار دارد را کاملاً بیمعنا جلوه میدهد. همین تناقض بود که عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، را واداشت تا این سوال را مطرح کند: «چطور ممکن است ایران به چیزی بازگردد که هیچگاه از آن خارج نشده و اساساً آن را از بین نبرده است؟»
آنچه این وضعیت را بیش از پیش رسواتر میکند، امتناع اتحادیه اروپا از به رسمیت شناختن واقعیتی است که کارل بیلت، نخستوزیر پیشین سوئد، بیپرده به آن اشاره کرده بود: حمله آمریکا نقض آشکار حقوق بینالملل است. منشور سازمان ملل استفاده از زور را صرفاً در دفاع از خود در برابر حمله قریبالوقوع یا با مجوز شورای امنیت مجاز میداند؛ در حالی که هیچیک از این شروط درباره حمله آمریکا به ایران مصداق نداشت. با این وجود، رهبران فعلی اروپا که در برابر تجاوز روسیه به حاکمیت اوکراین فریاد اعتراض سر میدهند، در مواجهه با اقدامات مشابه واشنگتن یا تلآویو، معنادار و حسابشده سکوت میکنند.
این ریاکاری صرفاً پرده از ژستهای اخلاقی اروپا را برملا نمی کند؛ بلکه بهطور عملی ستونهای حقوق بینالملل و آنچه «نظم مبتنی بر قواعد» خوانده میشود را فرو میریزد. اتحادیه اروپا با مشروعیتبخشی به «حق قدرت» برای توسل به جنگهای پیشگیرانه، نهتنها موقعیت پرونده اوکراین را تضعیف میکند، بلکه الگویی برای سوءاستفاده رقبا فراهم میسازد. اگر حملات پیشگیرانه برای آمریکا و اسرائیل مجاز تلقی شود، چه دلیلی وجود دارد که روسیه، چین یا هر کشور دیگری که مدعی تهدید است، دست به چنین اقدامی نزند؟ اساساً چرا کشورهای جنوب جهانی باید به درخواست اوکراین برای حمایت از منشور ملل متحد پاسخ مثبت دهند، وقتی خود اروپا نقض آشکار قوانین توسط غرب را توجیه میکند؟
از آن بدتر، این وابستگی بیچونوچرای اروپا حتی کمترین دستاورد راهبردی برای این قاره ندارد. هیچ نشانهای در دست نیست که دولت ترامپ حتی زحمت داده باشد پیش از حمله به ایران، متحدان اروپایی خود را در جریان بگذارد؛ اگر این موضوع درست باشد، پیامد آن چیزی جز تحقیر برای مهمترین شرکای ناتو نیست که بیاختیار و بیچشمداشت، حامی نقض آشکار حقوق بینالملل میشوند.
شوک انرژی، موج مهاجرت، تروریسم؛ هزینههای اطاعت کورکورانه از واشنگتن
این اتفاق درست در آستانه یک نشست حساس ناتو رخ داد و بار دیگر برای تحلیلگران واقعبین روشن ساخت که اطاعت محض اروپا نه برای آنها احترام میآورد و نه باعث احترام متقابل میشود. دولت ترامپ حتی در حالی که اروپا سرگرم رایزنیهای دیپلماتیک با ایران بود، کوچکترین مشورتی با سه کشور اروپایی نکرد؛ اتفاقی که به روشنی نشان میدهد آمریکا اروپاییها را نه به چشم شریک، بلکه صرفاً مطیعانی میبیند که هر وقت اراده شود، به راحتی کنار گذاشته میشوند. نتیجه این روند، آلودگی فضای نشست پیش روی ناتوست؛ جایی که سران اروپا بار دیگر ناگزیر برای «وحدت ترانسآتلانتیک» التماس خواهند کرد، در حالی که نقش زیردستان واشنگتن را پذیرفتهاند.
اما تراژدی اصلی اینجاست که رهبران اروپا این جایگاه فرودست را بهطور کامل پذیرفته و آن را به بخشی از ذهنیت خود تبدیل کردهاند. آنها حقوق بینالملل را نه به خاطر منافع واقعی، بلکه صرفاً از سر عادت و اطاعت بیچونوچرا زیر پا میگذارند؛ گرایشی که جایگاه اروپا را در نظام جهانی تضعیف میکند و به واشنگتن و تلآویو جسارت بیشتری برای اقدامات بیپروا میدهد.
گسترش دامنه جنگ در خاورمیانه باید زنگ خطر جدی برای اروپا باشد: نزدیکی جغرافیایی، بحران مهاجرت، تهدیدهای تروریستی و شوکهای انرژی، هر یک بهتنهایی میتوانند ثبات قاره را بهشدت متزلزل سازند. با این اوصاف، اگر اروپا اکنون برای دفاع از منافع خود اقدام نکند، پس چه زمانی این کار را خواهد کرد؟ آیا باید منتظر بماند تا واشنگتن و تلآویو بار دیگر او را وارد یک جنگ بیپایان دیگر در خاورمیانه کنند؟ یا زمانی که حمله غیرقانونی بعدی، کشور دیگری را نشانه بگیرد؟ اطاعت و پیروی کورکورانه سودی برای اروپا ندارد و فقط آبرو و حیثیت آن را بر باد میدهد.