ترنج موبایل
کد خبر: ۸۸۲۱۵۰

چگونه حلقه وفاداران ترامپ، ایالات‌متحده را در آستانه شکست اطلاعاتی قرار داده‌اند

سقوط امریکا در تله اقتدارگرایی؟

سقوط امریکا در تله اقتدارگرایی؟

پوپولیسم ترامپ با بی‌اعتمادی عمیق به مراجع معتبر وعدم تحمل کارشناسان که حقایق یا تحلیل‌های نامطلوب ارایه می‌دهند، مشخص می‌شود. ترامپ مانند رهبران اقتدارگرا خود را با حلقه وفاداران احاطه کرده که آزمون‌های ایدئولوژیک را پشت سر گذاشته‌اند، مانند اصرار بر اینکه انتخابات ۲۰۲۰ از او «دزدیده شده» است. فرهنگ تحلیل سیاسی‌شده، خودسانسوری و سرکوب حقایق نامطلوب، شرایطی را بازتاب می‌دهد که در رژیم‌های اقتدارگرا به شکست اطلاعاتی منجر می‌شود.

تبلیغات
تبلیغات

«صریح صحبت کن!» این دستور ولادیمیر پوتین، رییس‌جمهور روسیه، به سرگئی ناریشکین، رییس اطلاعات خارجی این کشور، در جلسه تلویزیونی شورای امنیت در آستانه حمله تمام‌عیار او به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲ بود. ناریشکین به وضوح مضطرب بود. وقتی سرانجام با لکنت زبان حمایت خود را از به‌رسمیت شناختن مناطق دونتسک و لوهانسک اوکراین به عنوان مناطق مستقل اعلام کرد -کلماتی که پوتین منتظر شنیدنشان بود- به سرعت به او دستور داده شد که بنشیند، گویی دانش‌آموزی ناآماده است که در امتحان شفاهی مردود شده.

به گزارش اعتماد، تردید ظاهری ناریشکین در تایید بهانه پوتین برای جنگ، احتمالا به دلیل نبود اطلاعات محکم بود که نشان دهد «عملیات ویژه نظامی» پوتین می‌تواند کی‌یف را به مدار امپراتوری مسکو بازگرداند، اما به جای ابراز نگرانی، ناریشکین تسلیم و همرنگی را انتخاب کرد. اطلاعات ممکن است مبهم بوده باشد، اما خطرات مخالفت با پوتین کاملا روشن بود. 

اعتقاد راسخ پوتین به اینکه اوکراین به سرعت تسلیم خواهد شد، بزرگ‌ترین شکست اطلاعاتی را در ربع قرنی که قدرت دارد، رقم زد. او وقتی استراتژی‌اش طبق تصوراتش پیش نرفت، خشمگین شد و برخی مقامات ارشد امنیتی را مقصر دانست و حتی دستگیر کرد، اما پوتین خود تله‌ای برای خود ساخته بود.

مانند بسیاری از رهبران اقتدارگرا، او شرایطی ایجاد کرده بود که زیردستانش تنها آنچه او می‌خواست بشنود، به او می‌گفتند. اطلاعات، در بهترین شکل خود، رهبران سیاسی را تشویق می‌کند تا سوالات درست بپرسند، پیش‌فرض‌هایشان را به چالش بکشند و به آنچه ممکن است اشتباه پیش برود، فکر کنند.

اگرچه افسران اطلاعاتی وظیفه حرفه‌ای دارند که خود را با منافع، اولویت‌های سیاست خارجی و سبک گزارش‌دهی مورد علاقه رهبرانشان هماهنگ کنند، گاهی بالاترین خدمت یک سازمان اطلاعاتی این است که رهبران سیاسی را از ایده‌ای قوی اما نادرست منصرف کند. 

ایالات‌متحده دارای جامعه اطلاعاتی است که مورد حسادت جهان قرار دارد، اما در دوره ریاست دونالد ترامپ، برخی از همان آسیب‌هایی که رژیم‌های اقتدارگرا را مستعد شکست‌های اطلاعاتی می‌کند، سیستم اطلاعاتی امریکا را نیز آسیب‌پذیر کرده است. سبک پوپولیستی و شخصیت‌محور او باعث شده که ارزش اطلاعات را نادیده بگیرد و از سازمان‌هایی که آن را تولید می‌کنند، سوءاستفاده کند.

در اواخر ژوئن، یک روز پیش از آنکه ترامپ دستور حمله بمب‌افکن‌های امریکایی به تاسیسات هسته‌ای ایران را صادر کند، شهادت تولسی گابارد، مدیر اطلاعات ملی، در کنگره که اعلام کرده بود ایران در آستانه گریز هسته‌ای قرار ندارد -ارزیابی که با ادعاهای رییس‌جمهور در تضاد بود- را رد کرد. ترامپ گفت: «برایم مهم نیست او چه می‌گوید.» پس از حملات امریکا، او با افتخار اعلام کرد که تاسیسات هسته‌ای ایران «کاملا و به طور کامل نابود شده‌اند»، درحالی که گزارش اولیه آژانس اطلاعات دفاعی (DIA) ارزیابی محتاطانه‌تری از میزان خسارت ارایه کرده بود. 

مشکل تنها به تحقیر اطلاعات توسط خود ترامپ محدود نمی‌شود. دولت او همچنین شرایطی ایجاد کرده که در آن مقامات ارشد ارزیابی‌های خود را برای خشنود کردن او تنظیم می‌کنند. 

پیت هگست، وزیر دفاع، ادعاهای اغراق‌آمیز ترامپ درباره نابودی کامل را تکرار کرد و گزارش سازمان اطلاعاتی خود را نادیده گرفت. کارولین لیویت، سخنگوی کاخ سفید، گفت که «ارزیابی ادعایی کاملا اشتباه است.» 

گابارد و جان رتکلیف، مدیر سیا، به سرعت ادعا کردند که «اطلاعات جدیدی» یافته‌اند که از تفسیر ترامپ پشتیبانی می‌کند، اما از انتشار عمومی آن خودداری کردند. سازمان‌های اطلاعاتی که به طور فزاینده با افراد وفادار به جای حرفه‌ای‌های باتجربه پر شده‌اند -به عنوان نمونه دفتر مهم مبارزه با تروریسم در وزارت امنیت داخلی ناگهان تحت فرمان یک فارغ‌التحصیل اخیر دانشگاه بدون تجربه امنیت ملی قرار گرفت- در معرض خطر سیاسی شدن بیش از حد قرار دارند و به جای اطلاع‌رسانی و تصمیم‌گیری‌های سیاسی، به توجیه عملکردشان متوسل می‌شوند.

در همین حال، ایالات‌متحده با تهدیدات جدی امنیت ملی روبه‌رو است، به‌ویژه تهدید فزاینده تروریسم. حال این تهدید می‌تواند یک حمله تروریستی یا سایبری باشد یا اشتباه محاسباتی در سیاست خارجی و غافلگیری نظامی. در چنین چارچوبی پیامدهای شکست اطلاعاتی می‌تواند عمیق باشد و این خطر روز به روز در حال افزایش است. 

گوش‌هایی که نمی‌خواهند بشنوند

شکست‌های اطلاعاتی حتی در سیستم‌های سالم اجتناب‌ناپذیرند. کشف و ارزیابی صحیح اسرار، حتی در بهترین شرایط، دشوار است؛ خطای انسانی تضمین می‌کند که در فرآیند و تحلیل اشتباهاتی رخ خواهد داد، اما تحریف‌های درون سیستم، احتمال شکست را افزایش می‌دهند. مورد کلاسیک، رژیم‌های اقتدارگرایی هستند که در آن‌ها حاکم خودمحور دیدگاه‌های دیگر را تحمل نمی‌کند. افسران اطلاعاتی در چنین سیستم‌هایی در محیطی فعالیت می‌کنند که گفتن حقیقت به قدرت تحمل نمی‌شود، تسلیم به تخصص ترجیح داده می‌شود، چاپلوسی بر بینش غلبه می‌کند و «حقایق جایگزین» باید ارایه شوند تا روایت موردعلاقه رهبر حفظ شود.

ارایه ارزیابی‌های صادقانه که با دیدگاه‌های حاکم در تضاد باشد، به عنوان بی‌وفایی تلقی شده و مجازات‌های سختی را در پی دارد. بدون فضایی برای اختلاف‌نظر تحلیلی و ارایه دیدگاه‌های بی‌پرده، رهبران ممکن است براساس اطلاعات نادرست عمل کنند، همان‌طور که ناریشکین بدان مبتلا شد. 

ایالات‌متحده امروز با خطر مشابهی روبه‌رو است. پوپولیسم ترامپ با بی‌اعتمادی عمیق به مراجع معتبر وعدم تحمل کارشناسان که حقایق یا تحلیل‌های نامطلوب ارایه می‌دهند، مشخص می‌شود. 

ترامپ مانند رهبران اقتدارگرا خود را با حلقه وفاداران احاطه کرده که آزمون‌های ایدئولوژیک را پشت سر گذاشته‌اند، مانند اصرار بر اینکه انتخابات ۲۰۲۰ از او «دزدیده شده» است. فرهنگ تحلیل سیاسی‌شده، خودسانسوری و سرکوب حقایق نامطلوب، شرایطی را بازتاب می‌دهد که در رژیم‌های اقتدارگرا به شکست اطلاعاتی منجر می‌شود.

در چنین شرایطی مهم‌ترین صلاحیت برای خدمت به ترامپ، وفاداری شخصی است، نه شایستگی یا تجربه مرتبط. البته، رییس‌جمهور امریکا باید بتواند انتظار درجه‌ای از وفاداری از کارمندان فدرال را داشته باشد. اما انتظارات دولت ترامپ وفاداری شخصی را بر حقیقت مقدم می‌دارد. از چندین حرفه‌ای باسابقه به عنوان پیش‌فرض پرسیده شده که به چه کسی رای داده‌اند؛ پیش‌شرطی که تصدی مشاغل امنیت ملی که به طور سنتی غیرسیاسی هستند مضحک است. با این همه پاسخ آن‌ها به این سوال موجب شد تا در آزمون وفاداری به عنوان افسران شایسته ردصلاحیت شوند. همین گزاره به کسانی که باقی می‌مانند پیام می‌دهد که ادامه خدمت به معنای تسلیم است. 

مقامات ارشد اطلاعاتی وفادار که به یک پوپولیست یا اقتدارگرا خدمت می‌کنند، اغلب فعالیت‌های سازمان‌های خود را براساس آنچه رهبر ممکن است بخواهد یا نخواهد بشنود، تنظیم می‌کنند. این می‌تواند منابع اطلاعاتی را از تهدیدات واقعی منحرف کند. برای مثال، کش پاتل، مدیر اف‌بی‌آی، این سازمان را بازسازی کرده تا ماموران ویژه و تحلیلگران را به سمت اجرای قوانین مهاجرتی و کاهش جرایم خشونت‌آمیز هدایت کند، درحالی که تحقیقات درباره تهدیداتی با پیامدهای جدی‌تر امنیت ملی -مبارزه با تروریسم، جرایم سایبری، فعالیت‌های اطلاعاتی چین یا روسیه در ایالات‌متحده- با کمبود منابع مواجه شده‌اند.

اگرچه کاهش جرایم خشونت‌آمیز هدفی ستودنی است، حفاظت از امنیت ملی امریکا نیازمند این است که اف‌بی‌آی و سایر سازمان‌ها طیف گسترده‌تری از خطرات را مدیریت کنند. این تنها نمونه از کنار گذاشتن یا تعطیلی واحدهای اطلاعاتی متمرکز بر عملیات نفوذ خارجی توسط دولت ترامپ نیست، یا تنها نمونه از هدایت منابع به دور از تهدیدات جدی برای خدمت به منافع سیاسی قلمداد نمی‌شود.

در اوایل ماه مه، گابارد به سازمان‌های اطلاعاتی امریکا دستور داد تا جمع‌آوری اطلاعات در گرینلند را افزایش دهند، به‌ویژه برای ارزیابی قدرت جنبش استقلال این جزیره. گرینلند، قلمرو خودمختار یک متحد ناتو، تهدیدی برای امنیت ایالات‌متحده نیست؛ دلیل جمع‌آوری چنین اطلاعاتی نوعی حمایت از پیشنهاد دونالد ترامپ برای الحاق این جزیره به ایالات‌متحده قلمداد شد. سازمان‌های اطلاعاتی ظرفیت نامحدودی ندارند. اگر منابع ارزشمند خود را صرف تهدیدات غیرواقعی یا طرح‌های مشکوک برای کنترل سرزمین‌های دیگر کشورها کنند، احتمال غافلگیری از برنامه‌ها و نیات دشمنانی مانند چین و روسیه بیشتر می‌شود. 

خشنود کردن هرم قدرت 

سیاستمداران همیشه وسوسه می‌شوند که هشدارها را حذف کنند، سطح اطمینان تحلیلی را بیش از حد نشان داده یا دیدگاه‌های مخالف را کم‌اهمیت جلوه دهند، این همان کاری است که دونالد ترامپ انجام می‌دهد. دولت او اولین دولت امریکا نیست که اطلاعاتی را ترجیح می‌دهد که با روایت سیاستی خاصی سازگار باشد.

در اواخر دهه ۱۹۶۰، لیندون جانسون، رییس‌جمهور وقت، که ازعدم پیشرفت امریکا در جنگ ویتنام ناامید شده بود، ارزیابی‌های خوشبینانه‌تر پنتاگون درباره روند جنگ را به دیدگاه‌های بدبینانه‌تر سیا ترجیح داد که درک او از جنگ را تحریف کرد و باعث شد به امید کاذب برای استراتژی تشدید و در عین حال ناکام پایبند بماند.

در سال ۲۰۰۲، دونالد رامسفلد، وزیر دفاع، دفتر برنامه‌های ویژه را در پنتاگون راه‌اندازی کرد تا ارتباطی بین عراق و القاعده برقرار کند-ارتباطی که سیا معتبر نمی‌دانست-رامسفلد به دنبال آن بود تا پرونده‌ای برای تهاجم امریکا به عراق بسازد. 

در مجموع انتخاب گزینشی اطلاعات، روسای جمهور امریکا را به سوی شکست استراتژیک سوق داد، اما درس‌های تاریخ ظاهرا در کاخ سفید کنونی گم شده‌اند. در ماه مه، گابارد رییس موقت شورای اطلاعات ملی و معاون او را اخراج کرد، پس از آنکه آن‌ها ارزیابی کردند که گروه جنایی مستقر در ونزوئلا، ترن د آرگوا، تحت کنترل دولت ونزوئلا نیست، این گزاره برخلاف ادعایی بود که دولت دونالد ترامپ برای توجیه اخراج ونزوئلایی‌ها بدان متوسل شده بود. وقتی آن‌ها ابتدا به این نتیجه رسیدند، رییس دفتر گابارد، یک وفادار به دونالد ترامپ، از شورا خواست که شواهد را «بازنگری» کند و «بازنویسی» انجام دهد تا ارزیابی «علیه» گابارد یا دونالد ترامپ استفاده نشود-درخواستی آشکارا سیاسی- رهبران شورای اطلاعات ملی عمدتا قضاوت اولیه خود را حفظ کردند و به جای اصلاح ارزیابی برای مطابقت با سیاست رییس‌جمهور، شغل خود را از دست دادند.

به‌راحتی می‌توان پیش‌بینی کرد که اخراج مقامات اطلاعاتی به دلیل ارایه ارزیابی‌های مبتنی بر شواهد، می‌تواند کسانی که هنوز در خدمت هستند را به خودسانسوری و تفکر گروهی سوق دهد، دو عنصر کلیدی در شکست اطلاعاتی که در سیستم‌های اقتدارگرا رایج است. 

تحلیلگران شجاع ممکن است دیگر تمایلی به ارایه اطلاعاتی که دونالد ترامپ نیاز به دانستن آن‌ها دارد، حتی اگر نخواهد بشنود، نداشته باشند و اگر رییس‌جمهور تنها ارزیابی‌هایی دریافت کند که برای خشنود کردن او طراحی شده‌اند، در اتاق پژواک خود گیر خواهد کرد و قادر به اتخاذ تصمیمات کاملا آگاهانه مبتنی بر واقعیت‌های سخت نخواهد بود. سیاسی‌سازی آشکار اطلاعات، پیامدهایی فراتر از سالن‌های کاخ سفید دارد.

در روزهای تاریک عطش دولت بوش برای جنگ در عراق، جامعه اطلاعاتی امریکا نه تنها نزد مردم امریکا، بلکه نزد شرکای خارجی نیز اعتبار خود را از دست داد. همان فرسایش اعتماد مدنی و کاهش اطمینان متحدان در حال حاضر در جریان است. اگر متحدان و شرکای ایالات‌متحده اطلاعات امریکا را غیرقابل اعتماد بدانند یا نگران شوند که اطلاعات خودشان ممکن است سیاسی شود، ممکن است اطلاعات کمتری با واشنگتن به اشتراک بگذارند که می‌تواند سازمان‌های اطلاعاتی امریکا را از سرنخ حیاتی مورد نیاز برای خنثی کردن یک توطئه یا درک یک تحول کلیدی محروم کند. همکاری با سازمان‌های خارجی بخش مرکزی جمع‌آوری اطلاعات امریکا است. واشنگتن خود قابلیت‌های عظیمی دارد، اما نمی‌تواند جایگزین جمع‌آوری و تحلیل ارایه‌شده توسط شرکایش شود. 

تیر خلاص به پیام‌رسان 

درحالی که دولت دونالد ترامپ علنا ادعا می‌کند که اقداماتش برای غیرسیاسی کردن سازمان‌های اطلاعاتی امریکا است، در واقع با فشار برای تولید ارزیابی‌هایی که روایت‌های سیاستی مورد علاقه را تقویت می‌کنند، رد ارزیابی‌های نامطلوب، اخراج کارمندانی که به عنوان غیروفادار تلقی می‌شوند و آزار نیروی کار از طریق روش‌هایی مانند آزمایش‌های مختلف تحت عنوان تحقیقات نشت اطلاعات، آن‌ها را بیشتر سیاسی کرده است.

برای اعضای نهادهای خدمات عمومی روشن است که موقعیت‌هایشان تابع هوس‌های دولت است. مانند رهبران شورای اطلاعات ملی، آن‌ها ممکن است به دلیل انجام وظایفشان اخراج شوند. به عنوان نمونه شش کارمند شورای امنیت ملی که پس از دیدار دونالد ترامپ با لورا لومر، فعال راست افراطی، اخراج شدند، ممکن است به دلیل بی‌وفایی ظاهری از کار بیکار شده باشند یا مانند مدیر و معاون مدیر آژانس امنیت ملی، ممکن است بدون هیچ دلیلی از کار برکنار گردند. در چنین شرایطی آشوب اداری به عنوان کاهش هزینه‌ها پنهان شده، روحیه را تضعیف کرده است.

در ماه مارس، ایلان ماسک، مشاور دونالد ترامپ و کارمندان بخش کارایی دولت او از مقر سیا و آژانس امنیت ملی بازدید و ترس را در میان چهره‌های حرفه‌ای ایجاد کردند. اندکی بعد، هر دو سازمان از کاهش هزاران شغل گفتند، مشاغلی که عمدتا با لغو پیشنهادهای شغلی، اخراج کارمندان جدید، بازنشستگی‌های معمول و خریدهای داوطلبانه از دست رفتند.

پیشنهاد خرید، چندین افسر اطلاعاتی ارشد را از خدمت عمومی خارج کرد، اگرچه بسیاری به‌صورت خصوصی اعلام کردند که این پیشنهاد تنها تصمیم دشوار استعفا را آسان‌تر کرد. خروج زودهنگام آن‌ها نه‌تنها دولت را از تخصص و تجربه آن‌ها محروم می‌کند، بلکه لغو پیشنهادهای شغلی به این معناست که آن‌ها با افسران جوان و پرشوری که سرشار از میهن‌پرستی هستند، جایگزین نخواهند شد.

در حالت ایدئال، سازمان‌های اطلاعاتی باید استعدادها را از همه گوشه‌ها جذب و مهار کنند. محدود کردن مجموعه استعدادها، کشور را از فرصت بهره‌برداری از پتانسیل کامل شهروندانش محروم می‌کند و مشارکت بالقوه اطلاعات در سیاست‌گذاری را تضعیف می‌کند. در اتحاد جماهیر شوروی، تنها اعضای حزب کمونیست اجازه پیوستن به آژانس اطلاعاتی اصلی، کاگ‌ب، را داشتند.

این تعهد به خلوص ایدئولوژیک مارکسیست-لنینیستی به عملکرد تحلیلی کاگ‌ب (KGB) آسیب رساند: این آژانس به‌طور مداوم انسجام غرب را دست‌کم گرفت و قدرت دولت‌های مشتری شوروی و جنبش‌های انقلابی را بیش از حد تخمین زد. در طول جنگ جهانی دوم، اطلاعات بریتانیا از نبوغ رمزگشایی آلن تورینگ بهره‌مند شد تا حدی که او حقایق زندگی‌اش را پنهان کرد. متاسفانه، دولت دونالد ترامپ با روشن کردن اینکه دیگر دیدگاه‌های متنوع را در سازمان‌های اطلاعاتی امریکا ارزشمند نمی‌داند، استعدادها را دفع می‌کند.

وقتی ابتکار عمل‌ها از کار افتادند، به جای آنکه افسرانی که به طور موقت برای کار روی ابتکارات متنوع، برابر و کلی در سیا و دفتر مدیر اطلاعات ملی مامور شده بودند، صرفا جابه‌جا شوند، اخراج شدند، پیامی که ارسال شد این بود که دولت انتظار همرنگی ایدئولوژیک دارد.

پس انتظارات دولت دونالد ترامپ مبنی بر وفاداری شخصی بر حقیقت مقدم است. جامعه اطلاعاتی امریکا که به طور فزاینده در حفظ کارکنان و جذب افراد جدید مانند یک کشور اقتدارگرا عمل می‌کند و از همین رو با مشکل مواجه خواهد شد. در حال حاضر، خدمت عمومی ممکن است برای بهترین و درخشان‌ترین افراد امریکا جذاب به نظر نیاید. بدتر اینکه، نیروی کار کنونی با اخراج‌ها و سوءاستفاده‌هایی که شاهد آن هستند، دلسرد و حواس‌پرت شده است.

هزاران افسر اطلاعاتی در حال بهره‌برداری از شبکه‌های حرفه‌ای خود و آماده‌سازی رزومه‌های محرمانه خود هستند تا برای مشاغل بخش خصوصی درخواست دهند. نیروی کاری مضطرب و مشغول به سختی می‌تواند عملکرد بهینه‌ای ارایه دهد. 

نزدیکی دولت دونالد ترامپ به نظریه‌پردازی توطئه نیز رابطه آن با اطلاعات را تضعیف می‌کند. لورا لومر، که دیدارش با دونالد ترامپ باعث اخراج‌های برجسته در سازمان‌های اطلاعاتی شد، به دلیل ترویج نظریه‌های توطئه، ازجمله ادعای بی‌اساس مبنی بر اینکه حملات ۱۱ سپتامبر یک «کار داخلی» بود، شناخته شده است.

دیگر اعضای دولت دونالد ترامپ، مانند دن بونجینو، معاون مدیر اف‌بی‌آی، آشکارا نظریه‌های توطئه‌ای را مطرح کرده‌اند که «دولت پنهان» را متهم به پنهان کردن حقیقت از مردم امریکا در موضوعاتی از مرگ جفری اپستین در زندان تا ترور رییس‌جمهور جان اف. کندی می‌کنند.

هیچ توطئه واقعی کشف نشده است، اما بدنام کردن سازمان‌های اطلاعاتی امریکا که به عنوان بخشی از «دولت پنهان» تلقی می‌شوند، تاثیری ماندگار بر مشروعیت درک‌شده کار آن‌ها دارد. تحقیر اطلاعات درنهایت ایالات‌متحده را ناامن‌تر می‌کند. سازمان‌های اطلاعاتی برای انجام وظایفشان به حمایت عمومی نیاز دارند.

برای مثال، اجرای قانون فدرال به اطلاعات دریافتی از شهروندان وابسته است؛ توصیف مکرر اف‌بی‌آی به عنوان «فاسد غیرقابل اصلاح» -به گفته معاون مدیر آن- ممکن است مردم را از همکاری با ماموران ویژه بازدارد و اگر رسانه‌های همسو با دونالد ترامپ با لفاظی‌های پوپولیستی درباره تهدید از درون -به‌ویژه تهدیدی که سازمان‌های اجرایی قانون فدرال و اطلاعاتی برای آزادی‌های مدنی ایجاد می‌کنند- ادامه دهند، این احتمال بالاست که سیاستمداران حمایت از قوانینی که جمع‌آوری اطلاعات لازم را ممکن می‌سازد، دشوار بیابند.

اوایل سال گذشته، هنگامی که زمان تمدید بخش ۷۰۲ اصلاحیه سال ۲۰۰۸ قانون نظارت بر اطلاعات خارجی فرا رسید که یک ماده کلیدی به دولت امریکا اجازه داد اتباع خارجی خارج از ایالات‌متحده را تحت نظارت قرار دهد. همان افرادی که اکنون اف‌بی‌آی را رهبری می‌کنند، به همراه رسانه‌های راست افراطی، به طور گمراه‌کننده‌ای این قانون را به عنوان اعطای قدرت اورولی به یک دولت پنهان غیرپاسخگو توصیف کردند. این ماده درنهایت برای دو سال دیگر تمدید شد، اما این ماجرا آسیب‌پذیری ابزارهای ارزشمند سازمان‌های اطلاعاتی در برابر لفاظی‌های سیاسی اغراق‌آمیز را نشان داد. 

شکل شکست 

دونالد ترامپ مصرف‌کننده ذاتی اطلاعات نیست. باتوجه به نادر بودن جلسات توجیهی رییس‌جمهوری در این زمینه، برنامه عمومی او بیش از یک جلسه در هفته را نشان نمی‌دهد. ترامپ براساس غریزه عمل می‌کند و اغلب سیاست‌های خود را به عنوان «عقل سلیم» توجیه می‌کند، رویکردی پوپولیستی که با فرآیند روشمند تحلیلگران اطلاعاتی همخوانی ندارد. دونالد ترامپ شعارها را به محتوا، روایت را به ظرافت و توطئه را به کنجکاوی ترجیح می‌دهد. او از ورود به جزییات اجتناب می‌کند. مواضع ایدئولوژیک او با تجربه‌گرایی در تضاد است، همان‌طور که درگیری دولت او با اقتصاددانان بر سر اثرات سیاست تعرفه‌ای‌اش نشان داده است. 

به نظر می‌رسد که دونالد ترامپ تنها زمانی به اطلاعات ارزش می‌دهد که باورهای او را تایید کند؛ او برای به چالش کشیدن اعتقاداتش یا کمک به بررسی زوایای مختلف نگاه نمی‌کند. نحوه مدیریت سیستم اطلاعاتی امریکا توسط دولت دونالد ترامپ، احتمال شکست اطلاعاتی را افزایش می‌دهد. این می‌تواند به شکل حمله غافلگیرانه، سوءتعبیر از یک دشمن، یا ناتوانی در پیش‌بینی یک رویداد مهم دیگر باشد. دونالد ترامپ پیش‌تر هشدارها را نادیده گرفته است.

در دوره اول خود، او در پاسخ به هشدارها درباره گسترش کووید-۱۹ کند عمل کرد و واکنش اولیه امریکا به همه‌گیری را مختل کرد و خطرات امنیتی ناشی از ناسیونالیسم تهاجمی داخلی که تحلیلگران اف‌بی‌آی و وزارت امنیت داخلی پیش از حمله به کنگره در ۶ ژانویه ۲۰۲۱ به او ارایه کرده بودند، نادیده گرفت. دونالد ترامپ به نظر می‌رسد تنها زمانی به اطلاعات ارزش می‌دهد که باورهای او را تایید کند. امروز ممکن است اتفاق مشابهی رخ دهد.

هشدارهایی که بارها با تعصب رد شوند، درنهایت ممکن است دیگر ارایه نشوند. این احتمال نیز وجود دارد که به دلیل نرسیدن اطلاعات حیاتی به دونالد ترامپ، سیاست‌های رییس‌جمهوری شکست بخورد. همزمان ترس از انتقام ممکن است باعث شود مقامات خودسانسوری کنند یا از ارایه ارزیابی‌هایی که ممکن است واکنش ایدئولوژیک را برانگیزد، مانند هشدارها درباره افراط‌گرایی خشونت‌آمیز داخلی در میان گروه‌های راست افراطی یا عملیات اطلاعاتی روسیه، اجتناب کنند.

همان‌طور که برایان اونیل، تحلیلگر ارشد سابق سیا، ماه گذشته در Just Security نوشت: «شکست اطلاعاتی بعدی غافلگیرکننده نخواهد بود. این یک انتخاب خواهد بود.» شکست اطلاعاتی در دوره دونالد ترامپ ممکن است او را وادار به رفع مشکلاتی که باعث آن شده‌اند، نکند.

در عوض، او ممکن است سازمان‌های اطلاعاتی امریکا را به دلیل کوتاهی در انجام وظایفشان مقصر بداند یا حتی به طور نادرست ادعا کند که آن‌ها همیشه علیه او بوده‌اند. هر اصلاحی که دولت او پس از شکست اطلاعاتی انجام می‌دهد، احتمالا برای سیاسی کردن بیشتر جامعه اطلاعاتی، تضعیف استقلال این نهاد و ارایه کنترل بیشتر به قوه مجریه بر بودجه‌ها، پرسنل و اختیارات آن طراحی خواهد شد.

یک تیم ورزشی بااستعداد که به‌خوبی مربیگری نشود، همچنان می‌تواند برنده شود. اگر ایالات‌متحده در چند سال آینده از یک شکست اطلاعاتی بزرگ اجتناب کند، این به دلیل روحیه حرفه‌ای پایدار سازمان‌های اطلاعاتی آن خواهد بود. اما این سازمان‌ها پتانسیل کامل خود را اجرایی نخواهد کرد؛ از طرفی دیگر اگر به‌طور مداوم مورد سوءاستفاده، نادیده گرفته شدن و سیاسی شدن قرار گیرند، نمی‌توانند برتری اطلاعاتی را که جامعه اطلاعاتی برای ارایه به رییس‌جمهور امریکا طراحی شده، تولید کنند.

دونالد ترامپ شیفته منابع طبیعی ایالات‌متحده است؛ نفت و گاز طبیعی، چوب، کشاورزی‌اش. جامعه اطلاعاتی بی‌نظیر این کشور یکی دیگر از منابع ارزشمند است، ستونی از «عظمت» که دونالد ترامپ به دنبال آن است. تضمین امنیت امریکا امروز و برای نسل‌های آینده به مدیریت خوب او از این گنج ملی بستگی دارد.

 

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات