از جنگ تحمیلی تا دفاع از هویت ایرانی

مردم ایران ثابت کردند که در برابر تفرقه و آشوب، تنها با انسجام ملی و روحیه جمعی میتوان ایستاد. و امروز، با وجود خرابیهایی که در دو سوی مرزها به جا مانده، این پرسش جدیتر از همیشه مطرح است:آیا این همه درد و ویرانی برایشان کافی نبوده است؟
علیرضا شیری همدانی؛ در روزهایی که فضای کشورمان آکنده از خاطرات تلخ و شیرین مقاومت است، بار دیگر یاد روزهای پر التهاب جنگ تحمیلی در ذهنها زنده میشود. امروز، نسل جدید ما نیز با چالشهایی نوین مواجه است؛ چالشهایی که همچون گذشته، آزمونی برای سنجش پایبندی ما به هویت ایرانی ـ اسلامیمان به شمار میآید.
در میان گفتوگوهای روزمره خانوادهها، وقتی صحبت از خاطرات جنگ ایران و عراق به میان میآید و آن را به بحران ۱۲ روزه اخیر پیوند میزنند، مفاهیمی چون غیرت ایرانی، شیرمردان وطن، و خانوادههایی که ریشه در خاک این سرزمین دارند، بار دیگر برجسته میشوند. ایران، همانگونه که در تاریخ معاصر خود نشان داده، هیچگاه آغازگر جنگ نبوده و همواره با تکیه بر دانش بومی، اعتقادات قلبی و اراده ملی، از تمامیت ارضی و ارزشهای خود دفاع کرده است.
من نیز در این دوران پرمخاطره، افتخار داشتم که در یکی از بزرگترین بیمارستانهای پایتخت، شاهد فداکاری و تعهد نیروهای خدماتی، پرستاران، پزشکان و کارمندان اداری باشم. در شرایطی که صدای پدافند، ریزپرندههای مهاجم و گاه حتی انفجارها، سکوت شبها را میشکست، مردمانی را دیدم که با وجود نگرانی برای جان خانوادهشان، ایستادند؛ نه برای اثبات چیزی به دشمن، بلکه برای اثبات ایمان و باور خود به وطن و وظیفهشان.
ما از خانه و خاک خود نگذشتیم، کارمان را رها نکردیم و خدمت را ترک نگفتیم. تنها برای این نبود که به دیگران نشان دهیم که هستیم، بلکه برای آن بود که به خودمان اثبات کنیم هنوز همان ملت مقاوم، با ایمان و مصمم هستیم که در سختترین روزهای تاریخ این کشور ایستادهاند و خواهند ایستاد.
کسی ادعا نمیکند که ما نترسیدیم یا نگران نبودیم. هرکدام از ما دغدغه خانواده و فرزندانمان را داشتیم، اما نگذاشتیم این اضطرابها خللی در اراده جمعیمان ایجاد کند. ایستادیم، چون میدانستیم اگر ما بایستیم، ایران هم خواهد ایستاد.
تجربه این روزها نشان داد که دشمن هنوز در پی تکرار نقشههای نخنمای تجزیه ایران است. با حملاتی هدفمند، تلاش کرد هستههای کلیدی مقاومت و فرماندهی را هدف قرار دهد، اما با پاسخ کوبنده و هوشمندانه نیروهای ایرانی، این نقشهها به شکست انجامید. در ایران، قدرت در افراد خلاصه نمیشود؛ بلکه این ملت است که با اتحاد، آگاهی و ریشههای عمیق فرهنگیاش، بنیان هر توطئهای را فرو میریزد.
مردم ایران ثابت کردند که در برابر تفرقه و آشوب، تنها با انسجام ملی و روحیه جمعی میتوان ایستاد. و امروز، با وجود خرابیهایی که در دو سوی مرزها به جا مانده، این پرسش جدیتر از همیشه مطرح است:
آیا زمان آن نرسیده که دولتهای غربی در سیاستهای خود بازنگری کنند؟
آیا این همه درد و ویرانی برایشان کافی نبوده است؟
در نهایت، آنچه باقی میماند ارزش انسان است. ارزشی که نه با قدرت نظامی یا سیاست، بلکه با باور، عشق، ایستادگی و خدمت معنا پیدا میکند. ما آمدهایم تا بخشی از مسیر زندگی را بپیماییم؛ شاید یک دقیقه، شاید یک سال، اما مهم این است که این مسیر را با شرافت، با ایمان، و با پایبندی به ارزشهایمان طی کنیم.
هویت ما، هویت ایران را میسازد.
و این هویت، در گرو انسانهایی است که به وطنشان عشق میورزند، از خاکشان چون خانهای مقدس پاسداری میکنند، و حتی در سختترین شرایط، چراغ امید را در دل دیگران روشن نگه میدارند.
چه زیباست آن سخن حکیمانه:
"چو عضوی بهدرد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار"
باشد که در این روزگار، با همدلی، همدردی و انسجام، آیندهای روشنتر برای ایران عزیزمان رقم بزنیم.