دستور غیرقابلاجرای پزشکیان

انتقال پایتخت برای بار سوم توسط مسعود پزشکیان، رئیسجمهور، به صورت رسمی مطرح شده و اینطور به نظر میرسد که دولت چهاردهم عزم خود را جزم کرده تا سیستان و بلوچستان و سواحل مکران را بهعنوان پایتخت ایران مهیا کند، بدون آنکه به بودجه و سایر لوازم اولیه آن توجه داشته باشد.
انتقال پایتخت برای بار سوم توسط مسعود پزشکیان، رئیسجمهور، به صورت رسمی مطرح شده و اینطور به نظر میرسد که دولت چهاردهم عزم خود را جزم کرده تا سیستان و بلوچستان و سواحل مکران را بهعنوان پایتخت ایران مهیا کند، بدون آنکه به بودجه و سایر لوازم اولیه آن توجه داشته باشد. دولت چهاردهم میتواند بودجه انتقال پایتخت را هزینه ساماندهی مشکلات تهران کند، تا تهران پایتخت بماند؛ اما پایتختی بدون ابرمشکل.
به گزارش هممیهن، پزشکیان (یکشنبه شب پنجم مردادماه) با حضور در وزارت راه و شهرسازی و دیدار با وزیر و مدیران این وزارتخانه بر ضرورت انتقال پایتخت تاکید کرد و در پاسخ به این مسئله که سواحل جنوب ممکن است امنیت شهرهایی مثل تهران را نداشته باشند، گفت: «تعریف و تامین امنیت در دنیای امروز با گذشته فرق دارد که مصداق آن را در همین جنگ اخیر دیدیم. دنیای امروز دیگر دنیای لشکرکشی نیست و دیگر قواعد شهرها تغییر کرده است، ضمن اینکه تأکید دارم که ما انتخابی نداریم جز اینکه توسعه را به جنوب و سواحل منتقل کنیم.
کارشناسان از دهههای قبل تأکید داشتند که باید سواحل جنوب توسعه یابد، اما این نگاه اجرایی نشده است. اگر منابع لازم را در اختیار داشتیم، همین امروز این اقدام را انجام میدادیم.» او در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به بحران آب در کشور و بهویژه تهران، گفت: «مشکل کمبود آب در تهران شوخیبردار نیست و باید به شکل اضطراری پیگیری شود، نباید اجازه دهیم که بارگذاریها در تهران بیش از وضع موجود شود. در طی دهههای اخیر هر چه سیاست و قانون درباره آب در کشور اجرا شده بینتیجه بوده و شیب منحنی کاهش ذخایر آب در کشور متوقف نشده است؛ اگر به همین منوال ادامه دهیم کل منابع آب کشور را از دست خواهیم داد.»
دستور غیرقابلاجرای پزشکیان
سخنان رئیسجمهور از دو جنبه قابل بررسی و تحلیل است؛ به لحاظ انتقال پایتخت و از جنبه عدم بارگذاری در تهران. پزشکیان حتی درباره عدم بارگذاری در تهران دستور جالب اما غیرقابلاجرای دیگری نیز صادر کرده است. آنطور که اسکندر مومنی، وزیر کشور، پس از جلسه یکشنبه هیئت دولت به باشگاه خبرنگاران اعلام کرده: «توقف مهاجرت به تهران همین امروز هم دستور رئیسجمهور بود؛ چون که تهران بیش از این ظرفیت ندارد.
در خصوص بار جمعیتی تهران امروز در دولت بحث شد؛ تلاش بر این است که به هیچ عنوان بارگذاری جدید صورت نگیرد و در همین حد متوقف شود. با تمهیداتی که اتخاذ میشود و با برنامههایی که در استانهای دیگر اجرایی خواهد شد، به دنبال مهاجرت معکوس هستیم. توقف مهاجرت به تهران همین امروز هم دستور رئیسجمهور بود چون که تهران بیش از این ظرفیت ندارد؛ حتی اگر ما مشکل برق و گاز را برطرف بکنیم، مشکل تامین آب لاینحل خواهد بود.»
بیشترین دلیل مهاجرت به سوی تهران تمرکز مراکز قدرت، مراکز درمانی و آموزشی، ادارات و... است؛ اما معضلات و مشکلات زیستمحیطی کشور نیز منجر به مهاجرت از روستاها و شهرها به سوی پایتخت شده که تهران را به شهری غیرقابلزیست تبدیل کرده است. موضوعاتی مانند خشکسالیهای پیاپی بهویژه از دهه۱۳۸۰ تا به امروز، کاهش درآمد و صرفه اقتصادی کشاورزی، فروپاشی منابع آب زیرزمینی و نابودی زمینهای زراعی، کمآبی و ناترازی انرژی از جمله این مشکلات زیستمحیطی است که گریبان کشور را میفشارد و منجر به مهاجرت به کلانشهرها و ابرشهر تهران شده است. این تراکم جمعیت در تهران علاوه بر موضوعات زیستمحیطی مانند کمآبی، آلودگی و... به افزایش آسیبهای اجتماعی همچون خانههای اشتراکی، ماشینخوابی، بزه و... نیز دامن زده است.
اگر رئیسجمهور در یکی از کشورهای توسعهیافته یا در حال توسعه دیگر دستور توقف مهاجرت را صادر میکرد، قابل اجرا بود؛ اما این دستور پزشکیان برای پایتخت ایران که تمرکز مراکز درمانی و بیمارستانها (و به تبع آن متخصصان)، مراکز آموزشی و حتی ادارات دولتی، دولت و دو قوه دیگر کشور است، مناسب نیست. از سوی دیگر، مگر برای اسکان در تهران اجازهای نیاز است؟ دولت چگونه از مهاجرت به تهران پیشگیری میکند؟ این اتفاق شاید با تمهیدات دولت با تمرکززدایی به واقعیت تبدیل شود؛ اما با وجود یک برنامهریزی کاملاً دقیق این تمرکززدایی حداقل و در خوشبینانهترین حالت پنج سال به طول میانجامد. اما تنها و منطقیترین راهحل، رفع مشکلات شهر تهران است.
اینطور به نظر میرسد که دولت با کسری بودجه بالغ بر حدود 1800هزار میلیارد تومانی تنها به سر دادن شعار روی آورده، اما در عمل به سوی افزایش بارگذاریهای بیشتر در تهران قدم برمیدارد. علیرضا زاکانی، شهردار تهران، اخیراً در صحن علنی شورای شهر تهران گفت که شهرداری به صورت داوطلبانه مسئولیت بازسازیها خانههای تخریبشده در جنگ 12روزه پایتخت را پذیرفته و بودجه آن را با افزایش تراکم 40 تا 45درصدی تامین خواهد کرد. دولت هم این طرح شهرداری را پسندیده و از آن استقبال کرده است. قرار است دیگر شهرها نیز با همین الگو بودجه بازسازی ساختمانهای تخریبشده را تامین کنند.
شهرداری تهران صفر تا صد اسکان موقت، اسکان طولانیمدت، بازسازی و نوسازی خانههای تخریبشده را شروع کرده است. اما سوال این است که دولتی که پول ندارد 50ساختمان تخریبشده بر اثر حمله اسرائیل به ایران در پایتخت را بازسازی کند، چطور قرار است انتقال پایتخت و تمرکززدایی را به مرحله اجرا دربیاورد؟ پزشکیان و کابینهاش از پیشینه و تجربه دولتهای پس از انقلاب عبرت نگرفتهاند؟
هیچکس نیست که بگوید: «این راه که تو میروی به ترکستان است؟» مشکلاتی که پزشکیان امروز با آن دست و پنجه نرم میکند، از گذشته باقی مانده و سه رئیسجمهور دیگر نیز برای شانه خالی کردن از حل مشکلات تهران به فکر انتقال پایتخت افتادند؛ اما هزینههای سرسامآور و معضلات پیش رو، آنها را در اجرای این طرح ناکام گذاشت و امروز مشکلات همچنان همان مشکلات است، با این تفاوت که بیشتر و بحرانیتر شده است. حال پزشکیان در همان راه قدم گذاشته است و به نظر میرسد تا طعم تلخ ناکامی را نچشد، از طی کردن این راه اشتباه (به زعم بسیاری از کارشناسان) منصرف نمیشود.
موانع و مشکلات انتقال پایتخت
با وجود اینکه طرح بحث انتقال پایتخت در دورهها و دولتهای مختلف سابقه دارد؛ اما در عمل، اراده واقعی و حرکتی پیوسته برای انتقال پایتخت وجود نداشته و هرگاه مطرح شده، بیشتر جنبه تبلیغاتی یا انحراف افکارعمومی از مسائل دیگر داشته است. تا زمانی که ساختار قدرت و اقتصاد ایران متمرکز بر تهران باقی بماند، اجرای چنین طرحی بسیار بعید است. طرح انتقال پایتخت سیاسی و اداری ایران با اینکه بارها مطرح شده، تاکنون اجرایی نشده و دلایل آن ترکیبی از عوامل اقتصادی، سیاسی، فنی و اجتماعی است.
یکی از مهمترین دلایل اجرایی نشدن این طرح، هزینه بسیار سنگین و نبود منابع مالی در دولت است. انتقال پایتخت نیازمند سرمایهگذاری کلان در زیرساختها، ساخت ادارات، مسکن، راهها، سیستم حملونقل، فرودگاه و... است. طبق برآورد و محاسبات اولیه این پروژه دهها هزار میلیارد تومان هزینه دارد، که در شرایط تحریم، بحران اقتصادی، و کسری بودجه، دولتها تمایلی به اجرای آن نداشتهاند. دومین دلیل که حائز اهمیت است، مقاومت نهادهای پرنفوذ و ذینفع است.
بسیاری از نهادهای سیاسی، امنیتی و نظامی در تهران مستقر هستند و جابهجایی آنها بسیار دشوار و هزینهبر است. نخبگان سیاسی و اقتصادی نیز به تمرکز امکانات در تهران عادت کردهاند و منافع خود را در همین تمرکز میبینند. بنابراین نبود اجماع سیاسی و ضعف در برنامهریزی بلندمدت نیز از جمله موانع اجرای طرح انتقال پایتخت است.
انتقال پایتخت حتماً پیچیدگیهای اجرایی و فنی خاص خود را دارد. پیدا کردن مکان مناسب برای پایتخت جدید از نظر امنیتی، زیستمحیطی، جغرافیایی و دسترسی، کار بسیار پیچیدهای است. انتقال جمعیت زیادی از کارمندان دولت و خانوادههایشان، اسکان، آموزش و بهداشت، شبکه ارتباطی، و دهها مسئله دیگر باید همزمان حل شود.
رؤسایجمهور خواهان انتقال پایتخت
آیتالله اکبر هاشمیرفسنجانی، اولین رئیسجمهوری بود که به صورت رسمی موضوع انتقال پایتخت سیاسی و اداری را در جمهوری اسلامی مطرح کرد. او در دوران ریاستجمهوری و بهویژه در سالهای ابتدایی دهه۱۳۷۰ به صورت جدی انتقال پایتخت از تهران را در دستور کار دولت قرار داد. دلیل اصلی پیشنهاد انتقال پایتخت آن زمان هم مشکلات جمعیتی، زیستمحیطی، آلودگی هوا، و خطرات ناشی از زلزله در تهران بود. مطالعات اولیه برای انتخاب مکانهای جایگزین برای پایتخت هم انجام شد. او هرگز بهطور رسمی یک شهر خاص را بهعنوان جایگزین تهران معرفی نکرد.
محمود احمدینژاد دومین رئیس دولتی بود که طرح انتقال پایتخت را مطرح کرد. او تأکید داشت که تراکم بیش از حد تهران از نظر جمعیت و تمرکز ادارات، خطرات زیادی ایجاد کرده است. در سالهای پایانی دولت دوم او، یک کمیته ویژه برای بررسی امکانسنجی انتقال پایتخت تشکیل شد. در آن زمان حتی برخی بررسیها درباره مکان جایگزین نیز انجام شد، ولی باز هم به اجرا نرسید.
برخی نقاط مانند سمنان (به دلیل نزدیکی به تهران، موقعیت جغرافیایی مرکزی، امنیت نسبی و امکان توسعه)، قم (به دلیل برخی نهادهای مذهبی در آن حضور داشتند، اما به دلیل محدودیتهای توسعه و حساسیتهای سیاسی، بهسرعت کنار گذاشته شد)، اراک و اطراف آن مانند دشت فراهان، (در مرکز جغرافیایی ایران با زمینهای قابل توسعه، اما نیازمند زیرساختسازی گسترده بود. مناطق مرکزی کشور مورد بررسی قرار گرفتند، اما هیچگاه این طرح به مرحله اجرا نرسید) و ساوه و اطراف آن (از جمله گزینههایی که به دلیل دسترسی به تهران، موقعیت صنعتی و فضای آزاد مورد توجه قرار گرفت) در زمان احمدینژاد مورد بررسی قرار گرفت.
احمدینژاد بیشتر بر تمرکززدایی از تهران تأکید داشت و بارها گفته بود که لازم است برخی نهادهای دولتی و اداری از تهران خارج شوند، اما نه به معنی انتقال کامل پایتخت. به همین دلیل گاهی از جملههایی مانند «پایتخت اداری-سیاسی جدا شود» و «پایتخت اداری منتقل شود ولی تهران مرکز اقتصادی و فرهنگی بماند» استفاده میکرد. اما نقل قول معروف (در سال ۱۳۹۰) این بود که «تهران دیگر کشش ندارد، باید فکری به حال آن کرد. انتقال مرکزیت اداری کشور یکی از گزینههاست.»
حسن روحانی در دوره ریاستجمهوریاش، موضوع بهصورت جدیتری در قالب «طرح ساماندهی و انتقال پایتخت اداری-سیاسی» بررسی شد و در سال۱۳۹۳ مجلس به کلیات طرح انتقال پایتخت رأی مثبت داد. پس از آن مسئولیت بررسی این موضوع به مرکز پژوهشهای مجلس، وزارت راه و شهرسازی و نهادهای دیگر واگذار شد. مناطقی مانند سمنان، اراک، قم، کاشان برای جانشینی احتمالی تهران پیشنهاد شدند. اما این شورا در نهایت به این نتیجه رسید که هزینهها و پیامدهای اجرایی طرح سنگین است و اجرای آن فعلاً توصیه نمیشود.
محمدباقر قالیباف هم در زمانی که شهردار تهران بود، چند بار با انتقاد از تراکم جمعیت، آلودگی هوا، و خطر زلزله، از ایده انتقال برخی از نهادهای حکومتی از تهران حمایت کرد؛ اما حمایت او هم هرگز از شعار فراتر نرفت. مصوبه مجلس و انتقال پایتخت در دوره سیدابراهیم رئیسی به دست فراموشی سپرده شد.
پزشکیان و اصرار بر انتقال پایتخت
در دولت کنونی، این بحث چندین بار طی یک سال گذشته مطرح شده است. مسعود پزشکیان برای نخستین بار ۱۷شهریور ۱۴۰۳ و در جریان بازدید از قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا، به آن اشاره و تاکید کرد که تهران با مشکلاتی مانند کمبود آب، نشست زمین و آلودگی هوا مواجه است و برای توسعه کشور چارهای جز انتقال مرکزیت سیاسی و اقتصادی به جنوب و نزدیک دریا وجود ندارد. او ۳۰آبان ۱۴۰۳ بار دیگر درباره انتقال پایتخت سخن گفت و اعلام کرد که مطالعات طرح انتقال پایتخت آغاز شده و محمدرضا عارف، معاون اول رئیسجمهور، مأمور بررسی این انتقال شده است.
وزارت راه و شهرسازی نیز مکلف به تدوین طرح جامع امکانسنجی و ساماندهی موضوع شد. عارف نیز در یک نشست تأیید کرد که یکی از گزینهها برای پایتخت جدید مکران (استان سیستانوبلوچستان) است، به صورت طرح جدی مطرح شده است. از آن پس مکرراً نام مکران از زبان دولتمردان و فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت شنیده شد. تا روز یکشنبه که بار دیگر پزشکیان درباره امنیت این منطقه صحبت کرد و خواستار انتقال پایتخت به سواحل جنوبی شد.