ترنج موبایل
کد خبر: ۸۹۴۳۴۰

کنترل تسلیحات به جای خلع سلاح؛ راه‌حل واقع‌بینانه یا پذیرش شکست؟

آیا ترامپ می‌تواند قفل دیپلماسی با پیونگ‌یانگ را بشکند؟

آیا ترامپ می‌تواند قفل دیپلماسی با پیونگ‌یانگ را بشکند؟

پس از شکست نشست هانوی ۲۰۱۹، کره شمالی مسیر عادی‌سازی با آمریکا را کنار گذاشته و با اتکا به حمایت روسیه، دکترین جدید حملات پیش‌دستانه هسته‌ای را تصویب و کره جنوبی را «کشور دشمن» معرفی کرده است. خواسته‌های پیونگ‌یانگ حفظ زرادخانه و لغو تحریم‌هاست، اما نیاز کمتری به امتیازدهی دارد. تحلیلگران، خلع سلاح را ناممکن دانسته و بر کنترل تسلیحات و بازدارندگی تأکید دارند؛ با وجود این، کانال‌های دیپلماتیک برای کاهش ریسک ضروری است.

تبلیغات
تبلیغات

فرارو– رابرت ای. منینگ، پژوهشگر برجسته بخش «مرکز آینده‌پژوهی راهبردی» مرکز استیمسون

به گزارش فرارو به نقل از نشریه فارن پالیسی، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، با مرور دو نشست گذشته و یک دیدار پیشین با رهبر کره شمالی، اعلام کرد که قصد دارد بار دیگر با کیم جونگ‌اون تماس برقرار کند. این موضع، هم‌زمان با رویکرد آشتی‌جویانه لی جائه-میونگ، رئیس‌جمهور تازه‌منتخب کره جنوبی ــ که پیونگ‌یانگ را به تعامل فرا می‌خواند ــ بُعدی تازه به معادلات پرتنش شبه‌جزیره کره بخشید.

این تحولات، موجی از پیشنهادهای سیاستی در میان تحلیلگران آسیایی ایجاد کرده و امیدها به توافق صلح میان واشنگتن و پیونگ‌یانگ و حتی آشتی میان دو کره را بار دیگر زنده کرده است. با این حال، در سایه سه دهه تلاش نافرجام دیپلماتیک، پرسش کلیدی همچنان پابرجاست: آیا این بار نیز امید بر تجربه غلبه خواهد کرد؟

از بن‌بست با واشنگتن تا پیمان استراتژیک با مسکو

نشانه‌هایی هرچند محدود، از سوی پیونگ‌یانگ بروز کرده است. در بیانیه‌ای علنی در ماه ژوئیه، کیم یو جونگ، خواهر بانفوذ رهبر کره شمالی، به‌طور تلویحی از امکان گفت‌وگو با دونالد ترامپ سخن گفت؛ اما این را مشروط به عقب‌نشینی واشنگتن از مطالبه خلع سلاح هسته‌ای دانست.

او با تأکید بر «جایگاه دائمی» قدرت هسته‌ای کشورش تصریح کرد: «توانمندی‌ها و محیط ژئوپلیتیکی ما به‌طور بنیادین دگرگون شده است.» این اظهارات تنها یک روز پس از آن مطرح شد که پیونگ‌یانگ، پیشنهاد مذاکره سئول را به‌صراحت رد کرد.

از زمان شکست نشست هانوی میان ترامپ و کیم در سال ۲۰۱۹، شبه‌جزیره کره به محیطی به‌مراتب پرتنش‌تر و خطرناک‌تر تبدیل شده است. فروپاشی مذاکرات، همراه با برداشت رهبران پیونگ‌یانگ از «افول قدرت جهانی آمریکا»، مسیر سیاست خارجی کره شمالی را به‌طور بنیادین تغییر داد. این چرخش راهبردی به معنای کنار گذاشتن سه دهه تلاش برای عادی‌سازی روابط با واشنگتن و حرکت به‌سوی همسویی آشکار با پکن و مسکو است؛ ائتلافی که برخی تحلیلگران آن را «محور آشوب» می‌نامند.

اگرچه روابط پیونگ‌یانگ با پکن دوره‌هایی از سردی را پشت سر گذاشته، اما پیوندش با مسکو به نقطه‌ای بی‌سابقه رسیده است. نمود روشن این نزدیکی، امضای «پیمان مشارکت راهبردی جامع» میان دو کشور و ارسال مهمات، نیرو و کارگران کره شمالی به روسیه است. هم‌زمان، برنامه‌های موشکی و هسته‌ای پیونگ‌یانگ با شتابی چشمگیر پیشرفت کرده و جایگاه این کشور را به‌عنوان بازیگری سرسخت و غیرقابل‌پیش‌بینی بیش از پیش تثبیت کرده است.

دکترین جدید پیونگ‌یانگ و مجوز حملات پیش‌دستانه هسته‌ای

کیم جونگ‌اون، که اکنون با اتکا به حمایت اقتصادی و فناوری نظامی تازه از سوی مسکو جسورتر از گذشته گام برمی‌دارد، دکترین جدیدی را به تصویب رسانده که مجوز حملات پیش‌دستانه هسته‌ای را صادر می‌کند و جایگاه قدرت هسته‌ای کره شمالی را در قانون اساسی تثبیت می‌کند. او در اقدامی بی‌سابقه، هدف پنجاه‌ساله پدر و پدربزرگش برای اتحاد دو کره را کنار گذاشت و کره جنوبی را به‌صراحت در قانون اساسی به‌عنوان «کشور دشمن» معرفی کرد. این تغییرات بنیادین، نقشه ژئو‌استراتژیک شمال‌شرق آسیا را به‌طور چشمگیری دگرگون ساخته و فوریت واکنش‌های سیاستی در سطح منطقه‌ای و جهانی را به‌شدت افزایش داده است.

این واقعیت تازه، منطق و تقریباً همه پیش‌فرض‌هایی را که دهه‌ها دیپلماسی با پیونگ‌یانگ بر آن استوار بوده، به چالش می‌کشد. دلیل روشن است: معادله هزینه و فایده برای هر دو طرف به‌طور بنیادین تغییر کرده است. اکنون پرسش اساسی این است که چه امتیازهایی ممکن است کیم حاضر باشد بدهد که ارزش بهایی را داشته باشد که ایالات متحده باید بپردازد.

برای رهبران کره شمالی، سرنوشت عراق و لیبی همواره نمونه‌ای زنده بوده که چرا نمی‌توان به تضمین‌های واشنگتن اعتماد کرد. حمله اخیر آمریکا به ایران نیز، به احتمال زیاد، این باور را در ذهن کیم تقویت کرده که هرگز نباید زرادخانه هسته‌ای خود را حتی در برابر وعده‌های رسمی امنیتی آمریکا کنار بگذارد.

کیم جونگ‌اون هیچ علاقه‌ای به برج‌های ترامپ یا افتتاح شعبه‌های مک‌دونالد در قلب پیونگ‌یانگ ندارد. با این حال، کره شمالی با اصل عادی‌سازی روابط با ایالات متحده مخالفتی نمی‌کند؛  به شرط آنکه بتواند زرادخانه هسته‌ای خود را حفظ کند.

خواسته‌های پیونگ‌یانگ می‌تواند شامل لغو تحریم‌های سازمان ملل، به رسمیت شناختن جایگاه هسته‌ای کشور مشابه وضعیت پاکستان یا اسرائیل یا دستیابی به امتیازهای نمادین‌تری همچون صدور بیانیه پایان جنگ کره یا امضای معاهده صلح باشد.

مشکل اینجاست که برای کیم، این مطالبات صرفاً در زمره «امتیازات خوشایند» قرار می‌گیرند، نه آن‌قدر ارزشمند که حاضر شود برایشان بهای واقعی بپردازد. پشتیبانی مسکو، دسترسی به حدود شش میلیارد دلار ارز دیجیتال حاصل از حملات سایبری و اجرای سست تحریم‌های سازمان ملل، او را جسورتر کرده و نیازش به لغو تحریم‌ها را به‌مراتب کاهش داده است. نتیجه آنکه، انگیزه پیونگ‌یانگ برای ارائه هرگونه امتیاز معنادار در حوزه هسته‌ای؛  امتیازی که بتواند پایه یک توافق معتبر باشد  اکنون کمتر از هر زمان دیگری است.

حتی وزیر خارجه روسیه نیز، در جریان بازدید اخیرش از یک تفرجگاه ساحلی تازه‌ساز در کره شمالی، عملاً با هسته‌ای شدن این کشور ابراز همدلی کرد و گفت: «ما به آرمان‌های کره شمالی احترام می‌گذاریم و دلایل پیگیری برنامه هسته‌ای این کشور را درک می‌کنیم.»

پیشنهاد برچیدن یونگ‌بیون در برابر لغو تحریم‌ها

با این حال، به نظر می‌رسد دولت‌ها و اندیشکده‌ها هنوز عمق این دگرگونی را به‌درستی درنیافته‌اند. نشست اخیر گروه چهارگانه متشکل از آمریکا، ژاپن، هند و استرالیا بار دیگر بر هدف دیرینه واشنگتن برای «خلع کامل سلاح هسته‌ای شبه‌جزیره کره» تأکید کرد؛ هدفی که در شرایط کنونی بیش از هر زمان دیگری دست‌نیافتنی به نظر می‌رسد.

برخی ناظران بیم دارند که ترامپ، در جست‌وجوی کسب جایزه نوبل صلح، به توافقی ناقص و شکننده با کیم تن دهد. در فضای دیپلماتیک کنونی که به‌مراتب دشوارتر شده، پیشنهادها طیفی گسترده را شامل می‌شوند: از طرح‌های بلندپروازانه و دگرگون‌کننده تا اقدامات کوچک یا صرفاً نمادین. کیم، با تکیه بر جایگاه تازه قدرت خود، شاید برای گفت‌وگوهای اکتشافی چراغ سبز نشان دهد، اما یافتن پیشنهادی که هم در واشنگتن و هم در سئول قابل‌قبول باشد، چالشی کاملاً متفاوت است. بسیاری از تحلیلگران اذعان دارند که وضعیت میدانی تغییر کرده، اما پیامدهای واقعی این تغییر برای آینده دیپلماسی را همچنان دست‌کم می‌گیرند.

در یکی از مجموعه‌مقالات اخیر فارین افرز، یک کارشناس باسابقه مسائل شبه‌جزیره کره، با اذعان به اینکه خلع سلاح هسته‌ای دیگر عملاً از دستور کار خارج شده، پیشنهاد احیای توافقی را مطرح کرده که ترامپ در سال ۲۰۱۹ رد کرد و آن را «کم‌ضررترین» گزینه می‌داند. ایده‌ای مشابه نیز از سوی یک اندیشکده مستقر در واشنگتن ارائه شده است. بر اساس این طرح، کره شمالی باید مجموعه هسته‌ای شناخته‌شده خود در یونگ‌بیون را برچیند و در مقابل از لغو تحریم‌های سازمان ملل بهره‌مند شود.

اما این استدلال از هر دو سو با ضعف‌های جدی روبه‌روست. برای ایالات متحده، پذیرش توقف وضعیت موجود هسته‌ای همراه با تعهد پیونگ‌یانگ به عدم آزمایش موشک‌های بالستیک قاره‌پیما (ICBM)، خودداری از آزمایش هسته‌ای و توقف تولید مواد شکافت‌پذیر نه‌تنها غیرواقع‌بینانه به نظر می‌رسد، بلکه در برابر هزینه‌های پرسش‌برانگیز، منافع محدودی به همراه خواهد داشت.

کیم تاکنون از ارائه فهرست کامل موجودی برنامه هسته‌ای خود امتناع کرده و تجربه توافق‌های پیشین نشان داده است که ادامه این روند، هرگونه فرآیند مذاکره را به بن‌بست می‌کشاند. حتی یک «توقف معتبر» نیز، در عمل، فقط وضع موجود را تثبیت می‌کند و تهدید نظامی را دست‌نخورده باقی می‌گذارد.

کنترل تسلیحات به‌جای خلع سلاح؛ تغییر بزرگ در معادلات کره

در مقاله‌ای دیگر در فارین افرز، ویکتور چا، پژوهشگر برجسته مسائل کره و سیاست‌گذار پیشین با احتیاط به واقعیت‌های تازه راهبردی، اهرم فشار فزاینده پیونگ‌یانگ و خروج خلع سلاح هسته‌ای از دستور کار اذعان کرده و بر «ضرورت فوری مهار این تحولات» تأکید می‌کند. او که از احتمال توافق‌های شتابزده ترامپ نگران است، سناریویی را ترسیم می‌کند که بر اساس آن، کره شمالی متعهد به ممنوعیت کامل توسعه هسته‌ای و موشک‌های بالستیک قاره‌پیما (ICBM)، توقف آزمایش‌های تسلیحاتی و پایان تولید مواد شکافت‌پذیر شود.

ویکتور چا اما فراتر می‌رود و استدلال می‌کند که چنین توافقی باید به صلح در اوکراین گره بخورد؛ به این معنا که پیونگ‌یانگ ارسال نیرو و مهمات به روسیه را متوقف کند.

ویکتور چا هشدار می‌دهد که بهای چنین امتیازهایی می‌تواند «بی‌سابقه و نگران‌کننده» باشد: کنار گذاشتن هدف دیرینه خلع سلاح هسته‌ای و جایگزینی آن با رویکرد کنترل تسلیحات؛ خروج نیروهای آمریکایی از کره جنوبی و حتی حمایت از ظرفیت بالقوه هسته‌ای سئول.

او یادآور می‌شود که ترامپ، با توجه به مواضع پیشین خود، ممکن است به چنین اقداماتی تن دهد؛ حتی اگر این تصمیم به تضعیف اتحادهای آسیایی آمریکا بینجامد. به گفته ویکتور چا، این رویکرد با راهبرد دولت کنونی مبنی بر اولویت دادن به مهار چین و فشار بر متحدان برای تمرکز بر این هدف، همخوانی دارد.

با این حال، چنین سناریویی بیش از آنکه یک پیشنهاد عملی باشد، بیشتر به‌مثابه هشداری جدی مطرح می‌شود؛ زیرا بی‌تردید ساختار امنیتی شرق آسیا و نقش ایالات متحده را دگرگون خواهد کرد، بی‌آنکه تغییر معناداری در وضعیت هسته‌ای و موشکی کره شمالی ایجاد کند.

علاوه بر این، بعید است کیم پیوند رو به گسترش خود با روسیه را که به‌طور علنی بر آن سرمایه‌گذاری سیاسی کرده و در تمام سطوح و بخش‌ها نهادینه ساخته به‌آسانی بر هم بزند. 

با این حال، این رویکرد در چندین بُعد بر برداشت نادرستی از واقعیت‌های موجود استوار است. نخست آنکه ایالات متحده همین حالا نیز به‌طور یکجانبه در حال بررسی خروج یا جابه‌جایی حدود ۴۵۰۰ تن از نیروهای خود از کره جنوبی به دیگر نقاط اقیانوس آرام است. در چنین شرایطی، چرا کیم باید اتحاد خود با ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه را به خطر اندازد؟ علاوه بر این، همکاری مسکو و پکن که در سال ۲۰۰۵ به توافق «مذاکرات شش‌جانبه» برای خلع سلاح هسته‌ای کره شمالی انجامید، اکنون جای خود را به رقابتی تمام‌عیار میان قدرت‌های بزرگ داده است؛ رقابتی که عملاً بستر دیپلماسی چندجانبه پیشین را از میان برده است.

سناریوی بحران تایوان و شکاف احتمالی در اتحاد آمریکا–کره جنوبی

در مقاله‌ای دیگر از فارین افرز که بر روابط میان دو کره تمرکز داشت، چنین آمده است: «با بازگشت دونالد ترامپ به ریاست‌جمهوری آمریکا، لی [رئیس‌جمهور کره جنوبی] فرصتی نادر برای پیشرفت در روابط با کره شمالی خواهد داشت.» این خوش‌بینی بی‌دلیل نیست؛ زیرا صحنه سیاسی امروز یادآور ترکیب سال‌های ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ است: ترامپ در کاخ سفید و یک رئیس‌جمهور پیشرو در سئول  یا دست‌کم نسخه‌ای بازتاب‌یافته از همان دوران.

با این حال، شباهت‌های زمینه‌ای به همین‌جا ختم می‌شود. چرخش شگفت‌آور کیم در دسامبر ۲۰۲۳ تغییر بنیادینی در معادلات شبه‌جزیره ایجاد کرده که به نظر می‌رسد ماندگار باشد. ریشه‌های این تغییر را می‌توان در سال ۲۰۲۱ جست‌وجو کرد؛ زمانی که کیم بر توسعه سلاح‌های هسته‌ای تاکتیکی با هدف اصلی قرار دادن کره جنوبی تأکید کرد و قانون هسته‌ای کشور را بازنگری نمود؛ بازنگری‌ای که به‌طور ضمنی دامنه اهداف حمله هسته‌ای را به سئول نیز گسترش می‌داد. این موارد تنها بخشی از نشانه‌های متعددی بودند که آشکار می‌ساختند کیم آینده‌ای به‌کلی متفاوت از گذشته را برای روابط دو کره در نظر دارد.

در اکتبر ۲۰۲۴، کره شمالی در اقدامی بی‌سابقه، کره جنوبی را در قانون اساسی خود به‌عنوان «کشور دشمن» تعریف کرد. همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، کیم یو جونگ ، چهره‌ای کلیدی در اعلام مواضع رسمی پیونگ‌یانگ  اخیراً با صراحت اعلام کرده که کره شمالی هیچ علاقه‌ای به گفت‌وگو با سئول ندارد و تأکید کرده است: «کره جنوبی هرگز نمی‌تواند شریک آشتی و همکاری باشد.» در نتیجه، با وجود اقدامات یک‌جانبه لی برای کاهش تنش، این درِ دیپلماسی عملاً بسته به نظر می‌رسد.

این چالش‌های تازه برای ثبات، در حالی پدیدار می‌شوند که روابط آمریکا و کره جنوبی نیز با مجموعه‌ای از تنش‌ها و نارضایتی‌ها روبه‌روست. فشارهای ترامپ بر سئول از اعمال تعرفه‌های تجاری و مطالبه افزایش سهم هزینه‌های دفاعی گرفته تا گسترش نقش نظامی منطقه‌ای کره جنوبی  شاید در کوتاه‌مدت به یک توافق منجر شود، اما همزمان بذر بی‌اعتمادی و نارضایتی را در میان بخش قابل‌توجهی از افکار عمومی این کشور خواهد کاشت. علاوه بر این، فشار فزاینده واشنگتن برای متعهد کردن ارتش کره جنوبی به مشارکت در سناریوی بحران تایوان، می‌تواند شکاف‌هایی در اتحاد دو کشور ایجاد کند و بازدارندگی در برابر پیونگ‌یانگ را تضعیف کند.

در چنین شرایطی، تردید درباره ابتکارهای دیپلماتیک و سناریوهای صلح‌آمیز به معنای نفی رویکردهای خلاقانه نیست. گشودن کانال‌های دیپلماتیک و ارائه پیشنهادهای بی‌قید و شرط برای آغاز گفت‌وگو با هدف بررسی تدابیر کاهش ریسک و جلوگیری از سوءبرداشت یا محاسبه غلط همچنان بخش جدایی‌ناپذیر این معادله است. برخی مسائل چنان پیچیده‌اند که راه‌حلی کامل ندارند و تنها می‌توان آن‌ها را مدیریت کرد، نه حل.

تبلیغات
نویسنده : رابرت ای منینگ
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات