ترنج موبایل
کد خبر: ۸۹۴۸۴۶

ابعاد جدید از مرگ خاموش در آپارتمان بلوک ۱۸ اکباتان

ابعاد جدید از مرگ خاموش در آپارتمان بلوک ۱۸ اکباتان

بنابر گفته یکی از همسایه‌های مادر و دختر فوت‌شده، چند روز پیش همسایه طبقه پایینی این خانه متوجه می‌شود مایعی از سقف خانه‌شان چکه می‌کند؛ ابتدا تصور می‌کند آب است، اما بعد متوجه می‌شود این مایع شبیه روغن است. این مایع حتی وارد چراغ سقف آن‌ها شده و لامپ را سوزانده است. می‌گویند این مایع از تجزیه جسد مادر به طبقه پایین نفوذ کرده است.

تبلیغات
تبلیغات

طی روزهای اخیر خبری مبنی بر کشف اجساد مادر و دختری در اکباتان در رسانه‌ها و فضای مجازی منتشر می‌شود.

به گزارش اعتماد، در روز سه‌شنبه با انتشار این خبر، موضوع از اداره پلیس آگاهی تهران پیگیری می‌شود. اداره پلیس آگاهی تهران در مورد این خبر ابراز بی‌اطلاعی و خبر را تکذیب می‌کند، اما ساعاتی پس از تکذیبیه، مجددا خبر را تایید می‌کند.

این در حالی است که طبق پیگیری‌ها؛ همسایه‌ها گزارش این حادثه هولناک را به مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ اعلام و ماموران کلانتری ۱۳۵ آزادی در صحنه حضور پیدا می‌کنند و بازپرس شفیعی دستور انتقال اجساد را به پزشکی قانونی صادر می‌کند.

یکی از اهالی در مورد این حادثه می‌گوید: «خانم امیری سکته کرده و چون دختر او معلولیت ذهنی داشته، نخواسته یا نتوانسته اقدامی انجام دهد. دختر خانم امیری حدودا ۵۰ سال داشت. شاید بعد از فوت مادرش خودکشی کرده باشد. هنوز پشت پرده این ماجرا مشخص نشده، اما اقوام و آشنایان این مادر و دختر بعد از اطلاع موضوع به اینجا مراجعه کرده‌اند.»

همچنین یکی از سربازان کلانتری که در صحنه حضور داشته، می‌گوید: «طی ماه‌های اخیر همسایه‌ها خیلی به پلیس زنگ می‌زدند و از بوی بد واحد شکایت می‌کردند. روغن مانده جسد از زیر در بیرون زده بود. وقتی در باز شد با یکی از وحشتناک‌ترین صحنه‌های عمرم روبه‌رو شدم.»

هنوز پلیس و مقامات قضایی در مورد جزییات این حادثه و علت فوت این مادر و دختر توضیحی نداده‌اند. با این حال این گزارش صرفا با استناد بر روایت ساکنان ساختمان و منابع مطلع تنظیم شده؛ مطالعه این گزارش به دلیل توصیف صحنه‌های دلخراش ممکن است برای همه مناسب نباشد. 

نویسنده: این داستان واقعی است

طبقه هفتم، بلوک ۱۸ شهرک اکباتان؛ در خانه بسته بود؛ نه صدایی، نه رفت وآمدی. فقط یک بو از ماه‌ها قبل بی‌وقفه در راهروی ساختمان پیچیده بود؛ ابتدا خفیف بود، اما کسی توجهی نکرد؛ لابد موشی در گوشه‌ای مرده، چیزی در سطل زباله فاسد شده، اما هر روز این بو زنده‌تر می‌شد؛ بوی مرگ. 

در خانه هفته‌ها بود که باز نشده بود. زنگ خورده، اما بی‌پاسخ مانده بود. تا آن روز که مایعی مرموز از سقف همسایه پایینی چکه کرد؛ مایعی با بویی عجیب. پلیس و آتش‌نشانی آمدند. در باز شد. پیکر دو زن پیدا شد؛ مادر و دختر بودند. اجسادشان به سختی قابل شناسایی بود. انگار زمان پوست را مزه و استخوان‌ها را جویده بود.

چشمانشان همچون چاهی بی‌انت‌ها به سقف می‌نگریست؛ جایی که مرگ نشت کرده بود. نه اثری از ورود زورکی بود، نه نشانه‌هایی از درگیری. نه خودکشی آشکار، نه قتل عیان. تنها چیزی که باقی مانده بود، سکوتی وحشتناک و دو سایه خاموش در دل تابستان که منجمد شده بود. آیا دختر، مادر را کشت و سپس خود را به مرگ سپرد؟

آیا مادر سکته کرد و دختر خودکشی؟ پلیس سکوت کرد. رسانه‌ها دو پاره شدند. عده‌ای گفتند چنین چیزی نبود. دیگران قسم خوردند که بوی مرگ را هنوز هم از راهروها حس می‌کنند و من دانستم که این پرونده مرا تا آستانه فروپاشی خواهد برد. 

همسایه‌ها: بهمن ماه سال گذشته ماجرای پیچیده شدن بوی تعفن در ساختمان به پلیس گزارش می‌شود

طبق مدارکی که به دست ما رسیده؛ «پانزدهم بهمن ماه سال ۱۴۰۳، همسایه‌ها گزارشی مبنی بر پیچیده شدن بوی تعفن در ساختمان را به پلیس ارایه می‌دهند و تاکید می‌کنند که دختر خانواده دچار معلولیت ذهنی است و بی‌خبری از آن‌ها موجب نگرانی شده است.» گزارش این ماجرا ثبت می‌شود، اما کسی موضوع را به صورت جدی پیگیری نمی‌کند تا اینکه همسایه‌ها به همه چیز مشکوک می‌شوند و بالاخره ماموران می‌آیند و جنازه‌ها کشف می‌شود. اجساد دچار جمود نعشی شده‌اند و جسد مادر نیز تجزیه شده است. 

یکی از ساکنان ساختمان در مورد نحوه کشف اجساد می‌گوید: «زمستان سال گذشته بوی بدی در ساختمان پیچیده بود. اهالی موضوع را به پلیس اعلام می‌کنند، اما موضوع پیگیری نمی‌شود. هجدهم مرداد ماه همسایه طبقه پایینی این خانه متوجه می‌شود از سقف خانه‌اش مایعی چکه می‌کند. موضوع را به نگهبانی اطلاع می‌دهد. نگهبان و همسایه‌ها مقابل خانه خانم امیری تجمع می‌کنند، اما هرچه زنگ می‌زنند کسی در را باز نمی‌کند.

موضوع را به پلیس اطلاع می‌دهند. پلیس و آتش‌نشانی به ساختمان مراجعه می‌کنند و در ورودی واحد هفتم را باز می‌کنند. وقتی وارد خانه می‌شوند با جسد خانم امیری و دخترش مواجه می‌شوند. زمان زیادی از فوت آن‌ها گذشته بود و اجساد شکل بدی پیدا کرده بودند. اورژانس اجساد را به پزشکی قانونی منتقل می‌کند. هنوز علت فوت این مادر و دختر مشخص نشده است. نمی‌دانم چرا بعد از فوت مادر، دخترش کاری نکرده، درست است که دختر خانم امیری دچار معلولیت ذهنی بوده، اما می‌توانسته موضوع را به کسی اطلاع دهد. شنیدم؛ خانم امیری در زمستان فوت کرده و دخترش هم یکی، دو ماه پیش.» 

شنیده‌ها: قبل از جنگ ایران و اسراییل دختر خانم امیری آگهی نوبت دوم مجمع را از لای در کشیده 

یکی دیگر از اهالی ساختمان نیز می‌گوید: «مدتی بود که بوی بد در ساختمان پیچیده بود، اما اهالی اکثرا فکر می‌کردند به خاطر فاضلاب است. با این حال موضوع به پلیس گزارش شده بود. خانم امیری حدودا سی، چهل سالی می‌شد که در این ساختمان سکونت داشت. او به همراه دخترش که دچار معلولیت ذهنی بود، در طبقه هفتم این ساختمان زندگی می‌کرد، اما از همسر خانم امیری خبری نبود؛ شنیدم همسر خانم امیری سال‌ها پیش از این خانه رفته است. طی یکی، دو ماه پیش هیچ کس از اقوام آن‌ها اینجا نیامده؛ اگر یکی از اقوام خانم امیری اینجا آمده بود، قطعا متوجه ماجرا می‌شد. با این حال بعد از کشف اجساد، اقوام آن‌ها به اینجا آمده‌اند.» 

او در ادامه می‌گوید: «عده‌ای می‌گویند قبل از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسراییل وقتی می‌خواستند آگهی نوبت دوم مجمع را از لای در خانه خانم امیری به داخل بیندازند، دختر او آگهی را از لای در کشیده؛ یعنی آن زمان دختر خانم امیری زنده بوده است.» 

یکی از همسایه‌ها نیز ادعا می‌کند: «قبل از اینکه اجساد این مادر و دختر کشف شود، برادر خانم امیری که مدتی طولانی از وضعیت خواهر و خواهرزاده‌اش بی‌خبر بوده به خانه آن‌ها می‌آید. دایی خانواده چند بار زنگ در را می‌زند، اما با شنیدن صدای اعتراض دختر خانواده متوجه می‌شود که آن‌ها سالم هستند. در حالی که احتمالا همان موقع مادر خانواده فوت کرده بود.» 

یکی دیگر از همسایه‌ها نیز می‌گوید: «از ماه‌های پایانی سال گذشته از خانم امیری خبری نبود و از خانه بیرون نمی‌آمد و هر وقت هم که همسایه‌ها و نگهبان بلوک از دخترش پیگیر او می‌شدند با اعتراض و برخورد تند دختر مواجه می‌شدند. حتی اگر کسی برای احوالپرسی به در خانه آن‌ها می‌رفت این دختر در را باز نمی‌کرد و در پاسخ به پیگیری همسایه‌ها می‌گفت به شما مربوط نیست.

نگهبان ساختمان چند بار از پشت در با او صحبت کرد، اما دختر اعتراض کرد و حاضر به همکاری نبود. تا اینکه چند روز پیش همسایه طبقه پایینی این خانه متوجه می‌شود مایعی از سقف خانه‌شان چکه می‌کند؛ ابتدا تصور می‌کند آب است، اما بعد متوجه می‌شود این مایع شبیه روغن است. این مایع حتی وارد چراغ سقف آن‌ها شده و لامپ را سوزانده است. می‌گویند این مایع از تجزیه جسد مادر به طبقه پایین نفوذ کرده است.»

 

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات