پشت درهای بسته ازدواج؛ روایت دخترانی که تنها ماندند

بر اساس دادههای مرکز آمار ایران، تعداد زنانی که به سن تجرد قطعی رسیدهاند، در یک دهه اخیر رشد قابل توجهی داشته است. در تعریف علمی، «تجرد قطعی» به وضعیتی گفته میشود که فرد از محدوده سنی متعارف ازدواج عبور کرده و احتمال ازدواجش بسیار پایین است.
ازدواج در جوامع سنتی ایران بهعنوان یک مرحله مهم از چرخه زندگی زنان و مردان تلقی میشود. اما در دهههای اخیر، تغییرات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و آموزشی باعث شده است تعداد قابل توجهی از دختران، به دلایل گوناگون، از سن متعارف ازدواج عبور کنند و همچنان مجرد باقی بمانند. این پدیده که در ادبیات جامعهشناسی با عنوان «تجرد قطعی» یا «ازدواجنکردگی در سنین بالا» شناخته میشود، نیازمند بررسی همهجانبه است.
به گزارش ایسنا، داستان زندگی دختران با سن بالا که از وقت ازدواجشان گذشته پر از انتخاب، فشار جامعه و مواجهه با واقعیاتی است که کمتر دیده میشود.
خیلیها به من سرکوفت میزنند… خانواده، فامیل، حتی بعضی از همکارها. انگار من مقصر این همه اتفاقات زندگیام هستم. این جمله را مریم میگوید، زنی ۴۳ساله که روزهایش را با کار و گشتزنی در فضای مجازی میگذراند. گویی سالها تمرین کرده تا بغضهایش را پشت کلمات پنهان کند. در حین گفتوگو، نگاهش گاهی به فنجان چای نیمهسردش میافتد و گاهی به بیرون پنجره؛ جایی که صدای زندگی و شلوغی خیابان، با سکوت خانهاش تضاد عجیبی دارد.
مریم از دوران جوانیاش میگوید؛ روزهایی که پر از امید و رویا بوده: من هم مثل خیلی از دخترها، خیال داشتم روزی لباس سفید بپوشم و خانهای کوچک با مردی که دوستش دارم داشته باشم. اما همیشه یا شرایط طرف مقابل مناسب نبود یا مخالفتهای بیدلیل خانواده سد راه شد. وقتی وارد دهه سوم زندگی شدم، هنوز امیدوار بودم. اما بعد از ۳۵ سالگی، انگار همه چیز عوض شد… خواستگارها کم شدند، معیارها سختتر شدند و ناگهان فهمیدم سالها گذشته است.
او لحظهای مکث میکند، جرعهای از چایش مینوشد و ادامه میدهد: حالا، دیگر حتی کسی ازم نمیپرسد چرا ازدواج نکردهام. فقط نگاه میکنند؛ نگاهی که پر از قضاوت است. گاهی حس میکنم در چشم بعضیها، آدم ناقصی هستم، فقط چون مجرد ماندهام.
از تنهایی نمیترسد اما از نگاهها واهمه دارد. او در خانه پدر و مادرش زندگی میکند ولی معتقد است این شرایط نمیتواند دوام داشته باشد چون او در این سن نیاز به استقلال دارد ولی فرهنگ سنتی جامعه در کنار آن فشار اقتصادی مانع از این شده است که مریم در این سن سبک زندگی خود را فراموش کرده و به ناچار تن به شرایطی دهد که مناسب فرزندانی در حیطه سنی ۱۵ تا ۲۰ سال است.
تجرد قطعی پدیدهای با ریشههای اجتماعی و اقتصادی
بر اساس دادههای مرکز آمار ایران، تعداد زنانی که به سن تجرد قطعی رسیدهاند، در یک دهه اخیر رشد قابل توجهی داشته است. در تعریف علمی، «تجرد قطعی» به وضعیتی گفته میشود که فرد از محدوده سنی متعارف ازدواج عبور کرده و احتمال ازدواجش بسیار پایین است.
کارشناسان اجتماعی عوامل مختلفی را در این روند مؤثر میدانند از جمله آنها میتوان یه مشکلات اقتصادی و گرانی مسکن که ازدواج را به یک تصمیم پرهزینه تبدیل کرده است، تغییر سبک زندگی و اولویتهای فردی، به ویژه در میان زنان تحصیلکرده و شاغل، مهاجرت و کاهش جمعیت مردان در گروههای سنی خاص در برخی مناطق و انتظارات فرهنگی و فشار خانوادهها که گاهی مانع انتخاب آزادانه میشود اشاره کرد.
لیلی دختری که دهه ۵۰ عمر خود را سپری میکند و معتقد است دیگر فرصتی برای تشکیل خانواده ندارد و این شرایط را نیز پذیرفته است، میگوید: تنهایی سخت است، ولی سختتر از آن قضاوتهایی است که بیرحمانه نسبت به زندگی و شخصیت افرادی همچون من میشود. بعضیها فکر میکنند حتماً ایرادی داری که ازدواج نکردهای؛ در حالی که گاهی فقط شانس با آدم یار نیست. برای من، شرایط اجتماعی و اقتصادی هم بیتأثیر نبود. خواستگار که پیدا شد، یا بیکار بود یا توان اجاره خانه نداشت. حتی یکبار خانوادهام به خاطر تفاوت طبقاتی مخالفت کردند و هنوز هم پشیمان نیستند.
جامعه و تصویر زنان مجرد
در جامعه ما، زنان مجرد بالای ۴۰ سال اغلب در قاب کلیشهها و پیشداوریها قرار میگیرند؛ قابهایی که نه انتخابهایشان را میبینند و نه شرایطشان را درک میکنند. بسیاری از این زنان در عین نداشتن همسر، زندگی فعالی دارند، در مشاغل مختلف موفقاند و حتی به دیگران کمک میکنند. با این حال، جایگاه اجتماعیشان همچنان با «وضعیت تأهل» سنجیده میشود.
ندا دختری که تجرد او خودخواسته است و میگوید: من زندگی را دوست دارم، حتی اگر تنها باشم. ولی آرزو دارم روزی جامعه به جایی برسد که ارزش یک زن را فقط با ازدواج و مادر شدن اندازهگیری نکند. این جمله شاید خلاصهای باشد از صدها هزار زن دیگر که در سکوت، داستانهای مشابهی را زندگی میکنند؛ داستانهایی که شنیده نمیشوند، اما بخشی از واقعیت امروز ما هستند.
او میافزاید: بعد از پایان تحصیلات دانشگاهی به این نتیجه رسیدم که هدف من از زندگی ازدواج نیست تمایل به مهاجرت داشتم که بنا به دلایلی نشد و گام در مسیر دیگری گذاشتم سعی کردم به دنبال علاقهمندیهای خود بروم و الان از شرایطم راضی هستم البته اگر اطرافیانم و فرهنگ جامعه اجازه دهد.
ندا تصریح میکند: من با تلاشم و حمایت پدر موفق به تهیه آپارتمان شدم. سر کار میروم در کنارش مثل هر فرد دیگری زندگی میکنم میهمانی میروم مهمان به منزلم دعوت میکنم و روال عادی در جریان است اما فقط یک چیز آزاردهنده است اینکه همیشه با یک سوال مواجهی چرا ازدواج نکردی تنهایی فقط برازنده خداست؟ در حالیکه دلیلعدم ازدواج من نبود خواستگار یا وجود مشکل نبود من خودم این سبک را دوست دارم و خانواده نیز به نظرم احترام گذاشتهاند؛ هرچند گاهی نگاهها و فضای اجتماعی آزاردهنده میشود اما برایم مهم نیست.
من یاد گرفتم جواب سوال «چرا ازدواج نکردی؟» رو فقط با لبخند بدم… چون هر توضیحی بدم، آخرش میگویند خودت نخواستی. این جمله را سارا میگوید؛ زنی ۴۶ ساله، معلم بازنشسته مقطع ابتدایی، که حالا تنها در آپارتمانی کوچک در یکی از محلههای لوکسنشین زنجان زندگی میکند.
عدم ازدواج دختران مجرد متفاوت است و بسته به نوع نگاهشان دارد. سارا برخلاف مریم، انتخابی آگاهانهتر داشت. من در ۲۵ سالگی عاشق شدم، ولی آن زمان، خانوادهام گفتن هنوز زود است، باید درست را ادامه بدهی. وقتی دوباره خواستگاری آمد که واقعا دوستش داشتم، پدرم گفت شغلش مناسب نیست. کمکم یاد گرفتم که نباید منتظر باشم دیگران برایم تصمیم بگیرند… ولی وقتی تصمیم گرفتم روی پاهای خودم بایستم، سالها گذشته بود.
سارا از تنهایی تصویر دیگری ارائه میدهد او میگوید: برای من تنهایی ترسناک نیست. حتی گاهی آزادیاش را دوست دارم. اما چیزی که آزارم میدهد، نبودن یک همصحبت واقعی است. کسی که وقتی از مدرسه برمیگردی، برایت چای دم کند و بپرسد روزت چطور گذشت.
او به آمارهایی که این روزها در رسانهها منتشر میشود، لبخند تلخی میزند: وقتی میگویند فلان تعداد زن به سن تجرد قطعی رسیدهاند، کسی نمیپرسد این آدمها چه زندگیای دارند، چه آرزوهایی داشتهاند و چه چیزهایی را از دست دادهاند. برای جامعه، ما فقط یک عددیم… یک خط در یک جدول آماری.
کارشناسان تأکید دارند که خانواده و جامعه میتوانند نقش مهمی در شکلگیری تجربه زندگی این زنان داشته باشند. خانواده با ایجاد فضایی امن و محبتآمیز، تقویت اعتماد به نفس و آموزش مهارتهای زندگی، زمینه خودکفایی و استقلال اقتصادی دختران جا مانده از ازدواج را فراهم میکند. از سوی دیگر، جامعه با ارائه فرصتهای برابر آموزشی، شغلی و فرهنگی و با کاهش نگاههای منفی و تبعیضها، میتواند این زنان را توانمند و فعال سازد. رسانهها و نهادهای فرهنگی نیز میتوانند با ترویج احترام و حمایت اجتماعی، محیطی عادلانه برای آنها ایجاد کنند
در همین رابطه یک روانشناس بالینی میگوید: دختران جا مانده از ازدواج اغلب با فشارهای روانی و استرس ناشی از نگرشهای منفی جامعه روبرو هستند که این فشارها میتواند باعث کاهش اعتماد به نفس و احساس ارزشمندی در زنان شود و گاهی منجر به انزوای اجتماعی یا اضطراب مداوم شود. به همین دلیل، حمایت خانواده و جامعه در پذیرش انتخابهای شخصی زنان، نقش مهمی در حفظ سلامت روانی آنها ایفا میکند.
اعظم نوری تأکید میکند: احساس تنهایی و کاهش اعتماد به نفس، میتواند بر کیفیت زندگی و تصمیمگیریهای شخصی آنان تأثیر منفی بگذارد لذا فراهم کردن محیطی حمایتگر و پذیرنده، به زنان کمک میکند تا بر فشارهای اجتماعی غلبه کنند و زندگی مستقل و باکیفیتی را تجربه کنند. همچنین، ایجاد فرصتهای مشارکت اجتماعی و حرفهای میتواند حس ارزشمندی و رضایت فردی آنها را افزایش دهد.
به گفته او، ایجاد حمایتهای روانی از طریق مشاوره فردی و گروهی و حضور در محیطهای اجتماعی امن، میتواند به کاهش اضطراب و افزایش خودباوری این دختران کمک کند. همچنین آموزش مهارتهای مقابله با استرس و تقویت استقلال فکری، از دیگر راهکارهای مؤثر روانشناسان است.
نوری ادامه میدهد: رویکرد مثبت خانواده و جامعه نسبت به دختران جا مانده از ازدواج، مهمترین عامل در حفظ سلامت روان و توانمندسازی آنها است.
یک جامعهشناس نیز با اشاره به فشارهای اجتماعی و فرهنگی بر روی این دختران، میگوید: در بسیاری از جوامع، دختران جا مانده از ازدواج با قضاوتها و نگاههای منفی روبرو میشوند که این امر محدودیتهای اجتماعی و اقتصادی برای آنها ایجاد میکند.
زهرا حقشناس تصریح میکند: فراهم کردن فرصتهای برابر آموزشی، شغلی و اجتماعی، نقش مهمی در توانمندسازی و مشارکت فعال این دختران در جامعه دارد. رسانهها و نهادهای فرهنگی میتوانند با ترویج فرهنگ احترام و برابری، نگاه جامعه را به این گروه تغییر دهند. باید پذیرفت که این قشر نیز بخشی از این جامعه بوده و نیساز به زندگی سالم و شاداب دارند. البته در شهرهای بزرگ تا حدی مشکلات فرهنگی در این بخش کمتر شده ولی هنوز در شهرها و مناطق کوچکتر فشار فرهنگی بر روی این قشر از جامعه بسیار بالا بوده و باید فکری برای آن کرد.
وی تأکید میکند: توانمندسازی دختران جا مانده از ازدواج تنها وظیفه خانواده نیست؛ جامعه و سیاستگذاران نیز باید نقش حمایتی و مشارکتی خود را ایفا کنند. این افراد باید خود را برای زندگی بعد از والدین آماده کنند و حمایت از آنها ضروری است؛ چراکه در برخی موارد دختران مجرد بعد از حیات والدین خود حامی مالی نداشته و با بحران اقتصادی نیز مواجه میشوند.
توسعه مهارتآموزی و توجه به ورود سازمانهای بیمهگر برای حمایت از این افراد همچنین تامین مسکن برای آنها بسیار ضروری است و این یک هشدار است؛ چراکه جامعه به سمت سالمندی در حرکت است و بخشی از این سالمندان مجرد هستند؛ چراکه به تنهایی زندگی میکنند و عملا فردی نیست تا در صورت نیاز در کنار آنها قرار گیرند پس در یان بین نقش سازمانهای حمایتی بسیار حائز اهمیت خواهد بود.
یک مشاور خانواده نیز با اشاره به اینکه خانواده اولین و مهمترین نهاد حمایتی برای دختران جا مانده از ازدواج است، میگوید: ایجاد فضای امن و محبتآمیز در خانه، اعتماد به نفس و احساس ارزشمندی دختران را تقویت میکند.
مریم احمدی عنوان میکند: آموزش مهارتهای زندگی، تشویق به فعالیتهای اجتماعی و حرفهای و حمایت از استقلال مالی و شخصیتی دختران، میتواند زمینه موفقیت و خودکفایی آنها را فراهم کند.
وی اضافه میکند: همکاری خانواده با جامعه و نهادهای حمایتی، کلید کاهش تبعیض و ارتقای جایگاه اجتماعی این دختران است.
اما…
افزایش شمار دخترانی که از سن متعارف ازدواج عبور کرده و مجرد زندگی میکنند، واقعیتی اجتماعی است که باید با نگاه واقعبینانه مورد توجه قرار گیرد. این پدیده نه صرفاً یک مشکل بلکه نتیجه تغییر ساختارهای اجتماعی و فرهنگی جامعه امروز ایران است. با سیاستگذاری صحیح، میتوان ضمن کاهش فشارهای روانی و اجتماعی بر این قشر، از ظرفیتها و تواناییهای آنان برای توسعه کشور بهرهمند شد.