زیدآبادی: بیانیۀ جبهۀ اصلاحات اشتباه بود؛ ماشین تبلیغات نیروهای تندرو روشن را میکند!

»دلیلم برای اشتباه دانستن بیانیۀ جبهۀ اصلاحات چیست؟ راستش قبلاً به برخی از دوستان آن مجموعه گفته بودم که اینها نکاتی است که خود صاحبان قدرت باید به آنها برسند. اگر برسند که اجرا میکنند و اگر نرسند این نوع بیانیههای علنی نه فقط تأثیری در تصمیم آنها ندارد، بلکه ماشین از کار افتادۀ تبلیغات نیروهای تندرو را علیه منتقدان روشن میکند!»
احمد زیدآبادی طی یادداشتی در کانال تلگرامی خود نوشت: صدور بیانیۀ اخیر جبهۀ اصلاحات در مورد تعلیق غنیسازی در شرایط کنونی به نظرم اشتباه میآید! چرا؟ آیا مفاد آن را نادرست میدانم؟ نه. به هیچوجه. من خودم حداقل ۳۰ سال است که این حرفها را به انحاء مختلف مطرح کردهام. برای نمونه در سال ۱۳۸۶ یعنی ۱۸ سال پیش در نامهام خطاب به رهبری نوشتم:
"همانطور که همه میدانیم، بحث دستیابی ایران به چرخۀ سوخت هستهای، مدتها است که ایران را اسیر بحرانی بینالمللی کرده و سبب صدور قطعنامههای الزام آوری از طرف شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران شده است. در اینجا من نمیخواهم از اهمیت یاعدم اهمیت برخورداری از چرخه سوخت هستهای و یا از میزان تأثیر دستیابی به این چرخه در توسعه و پیشرفت کشور سخن بگویم. اصلا فرض را بر این میگیرم که آنچه مقامهای کشور در باره اهمیت استراتژیک سوخت هستهای و تأثیر آن در پیشرفت کشور میگویند، تماماً درست و دقیق باشد، اما به گمان من مسألۀ اصلی این است که از خود بپرسیم به چه هزینهای؟
در زندگی اجتماعی و فردی بشر بسیاری چیزهای مفید و خوب وجود دارد که به دلیل هزینههای مترتب بر آنها کنار نهاده میشوند، زیرا دنیا، دنیای تزاحم امور و نظام ترجیحات است. در نظام ترجیحات یک ملت، حفظ موجودیت کشور بیگمان در رأس اولویتهاست و پس از آن حفظ امنیت داخلی و سرمایههای انسانی و ملی قرار دارد.
اگر قرار باشد دستیابی به یک دستاورد اقتصادی یا علمی، موجودیت یا امنیت یا سرمایههای ملی آن را به خطر اندازد، چه توجیه منطقی برای اصرار بر آن دستاورد وجود دارد؟
میدانیم که جمهوری اسلامی بر این نکته پافشاری میکند که منظورش از دستیابی به چرخۀ سوخت هستهای، تولید سلاح اتمی نیست. با توجه به این نکته، چرخۀ سوخت هستهای برای ایران تنها جنبه اقتصادی و علمی پیدا میکند. اما کدام دستاورد اقتصادی یا علمی در جهان وجود دارد که بتوان به آن از دریچه حق و باطل نگریست؟
هر امر اقتصادی به ناچار باید با مکانیسم تحلیل اقتصادی یعنی هزینه و فایدۀ آن، مورد ارزیابی قرار گیرد و از همین روست که منتقدان برنامۀ هستهای کشور با توجه به اصل هزینه – فایده، خیری در ادامۀ این برنامه در شرایط حاضر نمیبینند چرا که تبعات منفی تحریم فزایندۀ کشور و یا احتمال حمله نظامی به مراتب پر هزینهتر از فایدههای دستیابی به چرخۀ سوخت هستهای است. "
با این حساب دلیلم برای اشتباه دانستن بیانیۀ جبهۀ اصلاحات چیست؟ راستش قبلاً به برخی از دوستان آن مجموعه گفته بودم که اینها نکاتی است که خود صاحبان قدرت باید به آنها برسند. اگر برسند که اجرا میکنند و اگر نرسند این نوع بیانیههای علنی نه فقط تأثیری در تصمیم آنها ندارد، بلکه ماشین از کار افتادۀ تبلیغات نیروهای تندرو را علیه منتقدان روشن میکند!
واقعیت این است که نیروهای تندرو حکومت خود را در بد مخمصهای گرفتار میبینند و به نهایتِ خشم رسیدهاند. از این رو در پی برساخت دشمنی داخلی هستند تا تمام مشکلاتِ دستساز خودشان را به آن نسبت دهند و همۀ خشم خود را بر سر آن خالی کنند تا بدین وسیله آرام گیرند. دشمن مورد نظر آنها هر چه مسالمتجوتر و بیآزارتر و دیوارش کوتاهتر باشد، برای آنها مناسبتر است چون سرکوبش آسانتر است!
میبینید که ماشین از کارافتادۀ تبلیغاتشان علیه اصلاحطلبان روشن شده است. به نظرشان خوراک خوبی نصیبشان شده و حمله به آن، اهداف چندمنظورهشان را تأمین میکند! اصلاحطلبان باید مراقب باشند که در این دام که هیچ کمکی به کشور نمیکند، گرفتار نشوند.