ترنج موبایل
کد خبر: ۸۹۶۲۹۶

فلسفه اسلامی و زندگی روزمره ایرانی

فلسفه همبرگری؛ چرا اندیشیدن دیگر صبر نمی‌خواهد؟

فلسفه همبرگری؛ چرا اندیشیدن دیگر صبر نمی‌خواهد؟

امروزه‌روز فلسفیدن دست‌کمی از طبخِ همبرگر برای جوانان ندارد؛ همه‌چیز به سرعت اتفاق می‌افتد. وقتی همه از همه چیز به سرعت حرف می‌زنند و اجازه را دارند تا درباره آن شروع به نظرورزی کنند، فلسفه، درست مانند آن همبرگر یخ‌زده، تبدیل به خوراکی آماده برای آن دسته از افرادی می‌شود که حوصله پخت و پز ندارند و پاسخگویی سریع را می‌پسندند.

تبلیغات
تبلیغات

روزنامه اعتماد نوشت: «گازِ منو به گند نکشیا… برات از قبل غذا آماده کردم، ولی اگر تموم شدن، همین همبرگرِ توی فریزرو سریع بنداز روی گاز با شعله کم، ده دقیقه‌ای می‌پزه. با قاشق هم این‌وراون‌ورش نکن، خط میفته روی ماهی‌تابم.»

امروزه‌روز فلسفیدن دست‌کمی از طبخِ همبرگر برای یک پسرِ جوانِ تنها ندارد؛ همه‌چیز به سرعت اتفاق می‌افتد، البته اگر شما نیز مانند من همبرگرهای یخ‌زده نیمه‌آماده را در ویترین هایپرمارکت‌های بزرگ شهری تصور کنید، مکانی که همه در ساده و بدوی‌ترین شکل ممکن به دنبال سرعت و آسودگی می‌گردند، البته اگر این امور تنها به مارکت‌های موادغذایی محدود نشده باشند.

زبان در عصر دیجیتال از سکوت می‌پرهیزد (یا بهتر است بگوییم «فرصتی» برای خاموشی ندارد) زیرا انتقال آن آسوده‌تر شده و مردم با دسترسی بهتری می‌توانند «لکنت» زبان خویش را در هر ساعت و موقعیتی، با گروه‌های متفاوتی از اجتماع، بیازمایند.

به عبارت دیگر، خاموشی زبان وقتی اتفاق می‌افتد که دایره محدودی از افراد در یک موقعیت ویژه از آن استفاده کنند، برای مثال در سرِ کار، خانه، مدرسه یا دانشگاه - و پس از ترک آن زمانِ کوتاهی برای تنفس میان بحث پیشین و صحبت بعدی وجود داشته باشد - اما در روزگاری که همه‌چیز به سرعت روی می‌دهد و از رگِ گردن دسترسی راحت‌تر و سریع‌تری دارد، زبان تبدیل به آزمایشگاهی شبانه‌روزی برای گفت‌وگو، بحث و واژه‌بازی شده است، چراکه خطابه انسان دیگر محدود به محیط اطراف او نیست و با لمسِ یک صفحه نمایش به میدانی وسیع از فلسفه‌ورزی پرتاب می‌شود (مکانی که صحبت‌های زیادی برای شنیدن و واژگان فراوانی برای پاسخ به آنان انتظار ما را می‌کشند) موقعیتی که او باید در سطوح گسترده‌تری وجودِ خود را ابراز کند، زیرا همه‌چیز - بدونِ ذره‌ای توقف- از او می‌خواهند تا از قافله عقب نماند (با همراهی این پرسش: نکند فلانی اشتباه می‌گوید؟) و هستی خود را فریاد بزند: من هستم، پس از آن سخن می‌گویم.

در چنین موقعیتی، وقتی همه از همه چیز به سرعت حرف می‌زنند و اجازه را دارند تا درباره آن شروع به نظرورزی کنند، فلسفه، درست مانند آن همبرگر یخ‌زده، تبدیل به خوراکی آماده برای آن دسته از افرادی می‌شود که حوصله پخت و پز ندارند و پاسخگویی سریع را می‌پسندند.

با این اوصاف، فلسفه‌ورزی در زمانه معاصر یک معنای بسیار محبوب دارد: گفتنِ همه چیز، در کنار آن چیزهایی که واقعا می‌توان گفت. به بیان دیگر، در این روزگار، همه چیز به فلسفه می‌تواند در لحظه‌ای مربوط شود. هر چند این مساله به خودی خود مشکلی ندارد، اما در اینجا صفِ «همه چیز» ها از ایست بازرسی «تفکر» عبور نمی‌کنند، بلکه آن را با سرعت و شتاب از جاده خاکی دور می‌زنند. اما برای چه فلسفه با تفکر در این روزها میانه‌ای ندارد و اصطلاحا ماست سیاه شده است؟ 

به نقل از هایدگر: «اندیشه برانگیزترین امر همان است که ما هنوز فکر نمی‌کنیم.»، زیرا همه چیز به شکل برق‌آسایی روی می‌دهد و ما نیز به سرعت آن را فراموش می‌کنیم. 

در این جایگاه، همان‌طور که در اصولِ «فلسفه‌ورزی نسل زد» بیان شد، فلسفه با گشاده‌دستی برخورد می‌کند و به ما آن چیزی که نیاز داریم را می‌بخشد، اما این کنش، همان‌طور که ارسطو در «اخلاق نیکوماخوس» می‌گوید به مبلغ یا اندازه بخشش ارتباطی ندارد، بلکه بیشتر متصل بر سیرت شخصِ گشاده‌دست است؛ یعنی به اندازه دارایی خود، در زمان و مکانِ درست و بهنگام می‌بخشد تا اسیرِ اسراف نگردد.

بنابراین، فلسفه نمی‌تواند همه چیز را سریعا برای هر شخص در هر زمانی به یک شکل به‌خصوص بازگو سازد، زیرا مهم‌ترین اصل فلسفیدن، همان‌طور که هایدگر در رساله «معنای تفکر چیست؟» می‌گوید، تن سپردن و مکث کردن است و چنین امری بدون شک انسان صبور و اندیشمندی را می‌طلبد که به یک «ریلز» اینستاگرامی برای ابراز نظر و تفکر بسنده نکرده و با آهستگی در آن پرسش به‌خصوص از جوانب متفاوتی می‌نگرد.

باتوجه به تمامی این جوانب، احتمالا هایدگر نیز با مفهومِ فلسفه همبرگری مشکل داشته باشد، زیرا مهم‌ترین اصلِ اندیشیدن برای او چیزی نیست جز بازنگری پیوسته‌ای در پرسش «چیستی» تفکر، رویدادی که «تمام و کمال» در ده دقیقه «توییت‌زنی»، «توییت‌خوانی»، «انتشار استوری»، «پادکست‌سازی» و… روی نمی‌دهد، و نیازمند زمانِ بیشتری برای تخریب، جمع‌آوری لاشه‌ها و بازسازی اندیشه به شکلی متناسب و نوین است.

نباید از یاد برد که اگر همبرگرمان بسوزد، همچنان پنج عدد دیگر در بسته وجود دارد، که فی‌الذاته در کمتر از ده دقیقه می‌پزند، اما چنین اتفاقی برای قرمه‌سبزی، شکیبایی فراوانی را برای دوباره‌سازی می‌طلبد، چراکه جوهره آن چنین ترتیب داده شده است.

با این حال، فلسفه به هیچ عنوان قصد دوری از موضوعات مختلف را ندارد، زیرا زبانِ انسان نابه‌حق و ناکافی بوده و نیازمند گفت‌وگو و همفکری درباره مسائلی است که هرگز به جامه‌ای قاطع و همیشگی تن نخواهند سپرد (فراموش نشود که باید در فلسفه‌ورزی بخشنده بود، اما به مقدار کافی)؛ ولیکن به دور از شتاب‌زدگی، زیرا زبان چون خانه‌ای است که برای فهم و درک آن بایست در اتاق به اتاقش سکنا گزید و به گردش پرداخت تا چم و خم آن در دستان‌مان خوش بنشیند. 

بدون شک همبرگر در رژیم غذایی مسکویه رازی نیز جای ندارد، زیرا فضیلت برای او در ارتباط با دیگری جان می‌گیرد و با گسستگی از رشته‌های متفاوت روابط انسانی میانه‌ای ندارد، البته به شرطی که بتوان حکمت را به کار بست و این فعلیت نیازمند صبر و تحمل در شناخت ابعاد مختلف زندگی اجتماعی است. برای مسکویه اندیشه در مدینه جان می‌گیرد، نه در غارِ تنهایی؛ مدینه‌ای که شناخت خود و دیگری را در مسیرِ فهم نیازهای اجتماعی می‌طلبد.

در نتیجه، فلسفیدن برای این فیلسوفِ ایرانی در آغاز با فهمِ خود و جایگاه خویش در اجتماعی که باید به آن خدمت کرد معنا می‌شود و چنین کاری به مطالعه‌ای چندجانبه و خارج از دایره قطعیت ربط می‌یابد، موقعیتی که آدمی به گفت‌وگو با پرسش‌های متباینی می‌نشیند و از تک‌جانبه بودن پرهیز می‌کند، چراکه می‌داند سعادت با زودگذر بودگی میانه‌ای ندارد و یک شبه نمی‌توان راه یک‌ساله را رفت.

نویسنده: امیرعلی مالکی

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات