آموزش فلسفه به کودکان قدرت استدلال و تحلیلشان را تقویت کرده و ذهنی آماده برای مواجهه با چالشهای پیچیده آینده میسازد.
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۱۵۸ مطلب
آموزش فلسفه به کودکان قدرت استدلال و تحلیلشان را تقویت کرده و ذهنی آماده برای مواجهه با چالشهای پیچیده آینده میسازد.
این کتاب به صورت تاریخی به بررسی نظرات فلاسفه از دوران باستان تا دوران معاصر میپردازد. از سقراط و افلاطون گرفته تا نیچه، سارتر و کامو، هر فیلسوف با رویکرد و استدلالهای خاص خود به این پرسش پاسخ میدهد. کتاب نشان میدهد که هیچ پاسخ واحد و جهانشمولی برای پرسش معنای زندگی وجود ندارد.
ویتگنشتاین از «تراکتاتوس» (مبنای اول؛ نظریه تصویری در باب معنا: picture theory) آغاز کرد و به «تحقیقات فلسفی» (مبنا و فلسفه دومش؛ نظریه بازیهای زبانی: language games) رسید. فهم را به زبان وصل کرد و سعی داشت امر فکر و فهمیدن را از دایره و انحصار مطلق ذهن و معلوم و مجهول و حرکت صرفِ نفس انسان بیرون آورد.
فلسفه هنری است که در دسترس همگان قرار دارد، اما درک درست از سخنان فیلسوفان بزرگ نیازمند دانش، دقت و توجه به بستر اصلی اندیشههای آنهاست.
سقراط معتقد بود که اعتراف به نادانی، بزرگترین دانش است. او با دانشی که داشت در مقابل برخی افرادی که نفوذ بسیاری در جامعه و خصوصا جوانان داشتند ایستاد؛ در مقابل کسانی که مدعی بودند حقیقتی وجود ندارد.
این کتاب نه تنها یک انتقاد تند به سیستمهای کاری مدرن است، بلکه دعوتی است به بازنگری در ارزشهای جامعه و اولویتدادن به زندگی معنادار و لذتبخش. البته که مشخص است در جامعهای که با چند شیفت کار هم نمیشود نیازهای اولیه زندگی را تامین کرد، این اندیشه راسل، محلی از اعراب ندارد؛ در واقع شاید روی سخن راسل سیاستگذاران جوامع است که باید شرایطی را فراهم کنند که انسانها با حداقلی از کار بتوانند حداکثر لذت از زندگی را ببرند.
منظورش این بود که مردم دیگر مثل گذشته به دین پایبند نیستند ولی ارزش های جایگزین هم پیدا نکرده اند و این، باعث ایجاد خلأ در جوامع انسانی می شود و مشکلات بعدی را به وجود می آورد که حول محور "پوچی" می چرخند.
هفت حقیقت وجود دارد که فلسفه رواقی گری پیشنهاد میکند باید پیش خودمان نگه داریم.
فردریش نیچه، فیلسوف قرن نوزدهمی، معتقد بود که خود حقیقی ما چیزی نیست که در درون ما پنهان شده باشد تا ما برای «پیدا کردن آن» تلاش کنیم؛ او میگفت که خود حقیقی ما چیزی فراتر و برتر از ماست که ما باید برای «تبدیل شدن به آن» تلاش کنیم.
پوچی معمولا به طور ساده به عنوان «بیمعنایی زندگی» فهمیده میشود؛ اما این اصطلاح در فلسفۀ مدرن پیچیدگیهای خاصی دارد و فیلسوفان مختلف به شیوههای متفاوتی آن را تعبیر و تفسیر کردهاند.