اهرمهای دیپلماتیک تهران
ایران چه چیزهایی را میتواند برای گرفتن امتیاز سر میز مذاکره معامله کند؟

بسیاری از کارشناسان معتقدند که بهرغم وقوع جنگ و حمله اسرائیل و آمریکا به خاک ایران، همچنان فرصت مذاکره و معاملهای که رضایت ایران و طرفهای غربی را جلب کند وجود دارد، اما این معامله نیازمند عزم و اراده قوی در هر دو طرف است تا امتیازهایی ملموس و قابل قبول در اختیار یکدیگر قرار دهند.
مذاکرات ایران و سه کشور اروپایی بعد از نزدیک به یک ماه توقف قرار است سهشنبه بار دیگر در وین از سر گرفتهشود. این مذاکرات در حالی با حضور معاونان وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران انجام خواهد شد که ابهامهای زیادی در مورد مواضع ایران در مذاکرات پیش رو وجود دارد. بر اساس گزارشها سه کشور اروپایی که اهرم مکانیسم اسنپبک یا پسگشت را در اختیار دارند، پیشنهاد تمدید تعلیق ۶ قطعنامه پیشین شورای امنیت را برای مدتی محدود مطرح کردهاند تا در این مدت مذاکرات میان ایران و غرب بر سر پرونده هستهای به نتیجه برسد. ایران موضع مبهمی در مقابل این پیشنهاد اعلام کردهاست.
به گزارش هم میهن، براساس گزارش رسمی وزارت امور خارجه ایران از گفتوگوی تلفنی سیدعباس عراقچی با همتایان اروپایی و نماینده عالی سیاست خارجی اتحادیه اروپا، ایران پاسخ روشنی به پیشنهاد اروپاییها برای تمدید قطعنامه ۲۲۳۱ ندادهاست. در این گزارش آمدهاست: «وزیر امور خارجه در واکنش به تکرار ایده طرفهای اروپایی برای تمدید قطعنامه ۲۲۳۱ با هدف فراهمکردن زمان بیشتر برای دیپلماسی، تصریح کرد این تصمیمی است که اساساً شورای امنیت سازمان ملل متحد باید اتخاذ کند؛ و جمهوری اسلامی ایران در عین اینکه مواضع و دیدگاههای اصولی خود را در اینخصوص دارد، در این فرایند ورود ندارد.»
علی لاریجانی، دبیر جدید شورای عالی امنیت ملی، موضع روشنتری در این مورد گرفته و گفتهاست که ایران تمدید قطعنامه ۲۲۳۱ را قبول ندارد. لاریجانی گفتهاست: «بعضی از کشورها این پیشنهاد را دادهاند، امّا ایران قائل به این نیست؛ یعنی معتقد است که این هم یک ترتیب جدیدی میشود که هرازگاهی بیایند بگویند خب حالا شش ماه شد، دفعهی بعد یک سال بشود. ما یک توافقی داشتیم که ظرف ده سال این باید تمام میشد؛ دیگر بنا نیست به قول معروف جرزنی کنند و دوباره به آن اضافه کنند. ایران واقعاً قائل به این نیست. البتّه بعضیها هم در داخل گفتند خوب است که مثلاً این شش ماه را بپذیریم؛ ولی در کل، ما این را قبول نداریم.»
در هر حال ایران در شرایطی قرار است فردا وارد مذاکره با طرفهای اروپایی شود که کمتر از یک هفته به پایان ضربالاجل اروپاییها در مورد فعالسازی مکانیسم ماشه یا اسنپبک باقی ماندهاست. اروپاییها تاکید کردهاند که اگر تا پایان ماه اوت پیشرفت ملموسی در مذاکرات هستهای حاصل نشود، مکانیسم ماشه را فعال خواهند کرد. با این حال همچنان این پیشنهاد وجود دارد که مکانیسم ماشه با تصویب قطعنامهای در شورای امنیت سازمان ملل متحد برای تمدید مهلت قطعنامه ۲۲۳۱ برای مدت محدودی تمدید شود تا مهلت بیشتری به مذاکرات دادهشود.
سوال اینجاست که منظور اروپاییها از پیشرفت ملموس در مذاکرات چیست؟ اروپاییها چه چیزی از ایران میخواهند و آیا ایران حاضر است خواستههای طرفهای غربی را برآورده کند یا نه؟ به نظر میرسد که در ماههای اخیر به وضوح روشن شدهباشد که آمریکا با همکاری متحدان اروپاییاش خواستار توقف کامل فعالیتهای غنیسازی در ایران است، اما ایران تاکید کردهاست که غنیسازی را به عنوان یک مسئله حیثیتی برای کشور هرگز کنار نخواهد گذاشت. با این حال با توجه به اینکه در حمله ایالات متحده آمریکا به تاسیسات هستهای ایران، این تاسیسات به گفته مقامهای مسئول ایرانی به شکل اساسی آسیب دیدهاند، ایران در حال حاضر هیچ فعالیت جاری غنیسازی ندارد.
این پیشنهاد مطرح شدهاست که ایران آب ریخته را نذر امامزاده کند و اعلام کند که برای مدت مشخصی غنیسازی را در خاک ایران تعلیق خواهد کرد. اما مشخص نیست که این موضوع تا چه اندازه مورد پذیرش غرب قرار بگیرد که خواهان توقف کامل غنیسازی برای همیشه در ایران است. مسئله دیگر مخالفتهای جدی و اساسی با هرگونه امتیاز دادن در حوزه غنیسازی است. وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران بارها تاکید کردهاست که ایران هرگز حاضر به پذیرش توقف غنیسازی نیست، چراکه این مسئله را مسئلهای مربوط به غرور ملی میداند.
در عین حال در واکنش به بیانیه اخیر جمعی از اصلاحطلبان که در آن پیشنهاد ورود به مذاکرات جامع و تعلیق غنیسازی دادهشدهبود، احمد خاتمی، خطیب جمعه تهران به شدت واکنش نشان داد و گفت که کسی «حق شکستن خط قرمزها» را ندارد. خاتمی گفت: «در بیاینه گفتهاند که غنیسازی داوطلبانه تعلیق شود. درحالیکه انرژی هستهای انرژی آینده دنیاست. انرژی هستهای حق مسلم ماست.
میگویند که با آمریکا مذاکره مستقیم کنیم. آمریکایی که حاج قاسم را شهید کرده و به مراکز هستهای ما حمله کرده است. این ملت در برابر آمریکا تسلیم نمیشوند. رهبری فرمود مذاکره نه عاقلانه و نه شرافتمندانه است. اینها سفارش به بیشرافتی میکنند. ملت ایران شرافتمند بوده و خواهند ماند و زیر بار نسخه ذلتبخش شما نمیرود.»
این موضعگیریها باعث شدهاست تا ابهام در مورد مذاکرات هستهای ایران و غرب افزایش پیدا کند. مشخص نیست که ایران و سه کشور اروپایی قرار است چه چیزی را سر میز مذاکره مورد بحث قرار دهند و تهران آمادگی دارد به ازای گرفتن امتیازهایی که همواره بر آنها تاکید کردهاست، یعنی برطرف شدن کامل تحریمها، چه امتیازهایی به طرف غربی بدهد. بسیاری از کارشناسان معتقدند که بهرغم وقوع جنگ و حمله اسرائیل و آمریکا به خاک ایران، همچنان فرصت مذاکره و معاملهای که رضایت ایران و طرفهای غربی را جلب کند وجود دارد، اما این معامله نیازمند عزم و اراده قوی در هر دو طرف است تا امتیازهایی ملموس و قابل قبول در اختیار یکدیگر قرار دهند.
در همین راستا، جهانبخش ایزدی، استاد روابط بینالملل و سهراب سعدالدین، کارشناس مسائل اروپا طی یادداشتهایی جداگانه به بررسی بیشتر این موضوع پرداختند.
معامله یکطرفه نیست
سهراب سعدالدین، کارشناس مسائل اروپا طی یادداشتی نوشت: ایران همچنان در مذاکرات با طرفهای غربی کارتهای بازی در اختیار دارد. اروپاییها بابت احتمال افزایش تنش در منطقه نگرانیهایی دارند. این مسئلهی کنترل تنشها در منطقه، یک کارت بازی برای ما است. طرف مقابل اگر بخواهد سطح تنش را بالا ببرد، ایران هم مجبور است که از نردبان تنش بالاتر برود و منافع اروپاییها و خیلی طرفهای دیگر بینالمللی در منطقه به خطر میافتد.
اگر تنش و بیثباتی در منطقه افزایش پیدا کند، منافع اقتصادی، امنیتی و تجاری همه بازیگران منطقهای و فرامنطقهای به خطر میافتد. معنایش این نیست که ایران باید اقدام خاصی انجام دهد یا به کشوری حمله کند، همین افزایش سطح تنش، بیثباتی و افزایشعدم قطعیت، باعث به خطر افتادن منافع اروپاییها در منطقه خواهد شد. مسئله دیگری که وجود دارد این است که وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران گفتهاست که در حملهای که به تاسیسات هستهای ایران انجام شد، بخش اعظم توان هستهای جمهوری اسلامی ایران نابود شد.
با این حساب شاید این باور پدید آمدهباشد که دیگر مسئله هستهای به عنوان یک کارت بازی در مذاکرات مطرح نیست. اما واقعیت این است که جمهوری اسلامی ایران به «دانش هستهای» مجهز است، چیزی که با بمباران از بین نمیرود. دور از ذهن نیست که ایران به سادگی بتواند در میانمدت چرخه سوخت هستهای را مجدداً در کشور بازسازی کند. بنابراین برای اروپاییها گزینه ایدهآل این است که بتوانند با ایران به توافقی برسند و خیالشان بابت کنترل و مهار برنامه هستهای ایران راحت باشد و در عین حال تنش در منطقه افزایش پیدا نکند.
نکته سوم هم توان موشکی ایران است که همچنان برقرار است و تغییری نسبت به گذشته نداشتهاست. اروپاییها از این بابت نگران هستند که ایران بتواند به هر تجاوز احتمالی علیه خودش پاسخ بدهد. به همین دلیل اروپاییها نسبت به توان موشکی ایران نگرانیهایی دارند. اینکه این نگرانیها بحق است یا نه، در چارچوب دیپلماتیک اهمیت چندانی ندارد، بلکه صرف وجود نگرانی است که دستمایه مذاکره و معامله میشود. اروپاییها به دنبال نوعی مذاکرات چندوجهی و در چارچوب یک بسته با ایران هستند.
آنها علاقهمند هستند که در حوزه موضوع هستهای، منطقهای، موشکی و ادعای اشاعه موشکی و پهپادی با ایران مذاکره کنند. در چنین مذاکراتی ایران همچنان کارتهایی برای بازی کردن و معامله کردن دارد، هر چند که منطقی است که بگوییم نسبت به ۴-۵ سال پیش فضا برای ما سختتر شدهاست و بعد از تجاوز اخیر اسرائیل و آمریکا هم اندکی داشتههای ما برای مذاکره کمتر شدهباشد، اما کماکان کارتهایی برای بازی روی میز مذاکره وجود دارد. غرب اکنون در وضعیتی قرار گرفتهاست که با توجه به ادراک ضعیفتر شدن ایران نسبت به گذشته، خواستههای حداکثری از ایران دارد.
واقعیت این است که ایران پشت میز مذاکره اگر بخواهد هر اقدام داوطلبانهای هم برای اعتمادسازی انجام دهد، باید ببیند که به ازای آن چه چیزی دریافت میکند. برای مثال ایران با توجه به اینکه تاسیسات غنیسازیاش آسیب دیدهاست، ممکن است که آمادگی داشتهباشد برای مدتی مشخص غنیسازی اورانیوم را برای مدتی تعلیق کند. اینجا سوال این است که به ازای چنین اقدامی ایران چه چیزی دریافت میکند؟
آنها چه کاری حاضر هستند برای ایران بکنند؟ واقعیتی که در شرایط کنونی وجود دارد این است که اروپاییها دچار نوعی بیعملی و بیتصمیمی مفرط شدهاند. حتی در موضوع اوکراین که برای اروپاییها یک مسئله موجودیتی و حیاتی است، باز هم توانایی اقدام برای مقابله با سیاستهای آمریکا و تکرویهای ترامپ را بگیرند.
در مورد ایران هم سوال این است که بر فرض مثال ایران در مذاکره با اروپاییها بپذیرد که غنیسازی را برای مدتی تعلیق کند، آیا اروپاییها میتوانند ما به ازای درخوری به ایران پیشنهاد کنند؟ اگر اروپاییها بتوانند چنین پیشنهادی در اختیار ایران قرار دهند، آنگاه ایران هم میتواند از این گزینه استفاده کند. یعنی لازم است که دو طرف پای میز مذاکره بنشینند و تهران ببیند که چه چیزی میدهد و چه چیزی دریافت میکند. گفتوگوهای جدی باید آغاز شود و روشن شود که طرف اروپایی تا چه اندازه اراده و توان دارد که امتیاز و مابهازایی در اختیار ما قرار دهد.
اینها تصمیمهایی هستند که بعد از مذاکره و رایزنی با طرفهای خارجی در سطح کلان نظام گرفته میشود که آیا به ازای امتیاز پیشنهادشده از طرف مذاکرهکننده، امکان اقدامی از طرف ایران وجود دارد یا نه. معامله بر سر میز مذاکره، یکطرفه نیست؛ بلکه یک فرآیند بدهبستان است که باید در چارچوب ارزیابی هزینه و فایده سنجیده شود. اما اینکه ما به صورت یکجانبه بگوییم غنیسازی را تعلیق میکنیم، آیا به خودی خود باعث کاهش فشارها خواهد شد؟ قطعاً اینگونه نیست، آنها خواستههای بیشتری مطرح میکنند، خواهان افزایش بازرسیهای آژانس میشوند و مسائل دیگری را از ما میخواهند.
در نتیجه ایران باید هر گامی را به ازای گام متقابل و مابهازای مفید و ملموس بردارد. البته ما در روزهای اخیر شاهد بودیم که برخی مواضع علنی در خصوص امکانپذیر بودن مذاکرات جامع یا تعلیق غنیسازی مطرح شد. چنین نوع اظهارنظرهایی مختص ایران نیست، در کشورهای دیگر هم شاهد هستیم که گاهی اظهارنظرهای رسانهای از تریبونهای مختلف بیان میشود. این اظهارنظرها به نوعی خط و نشان کشیدنهای سیاسی است و پیامهای رسانهای دارد. در واقع برخی اظهارنظرها فقط با این هدف بیان میشد که به طرف مقابل نشان دادهشود که نظام همچنان سرسختانه بر مواضع خود ایستادگی کردهاست.
تردیدی هم وجود ندارد که نظام بعد از جنگ ۱۲ روزه و در آستانه فعالسازی مکانیسم ماشه هنوز از بسیاری از مواضع خود کوتاه نیامدهاست. اما آن چیزی که سر میز گفتوگوهای دیپلماتیک شکل میگیرد، لزوماً آن چیزی نیست که در رجزخوانیهای سیاسی انجام میشود. سر میز مذاکره شرایط متفاوت است. امتیازهایی داده میشود و امتیازهایی گرفتهمیشود. اما وقتی یک خطیب جمعه اظهاراتی را بیان میکند، در واقع در حال اجرای یک عملیات رسانهای است. موضع نظام مذاکرهای است که ضمن حفظ حقوق کشور، تضمینهایی هم به اروپا و آمریکا داده بشود. میز مذاکره یک کارکرد دارد و تریبون نمازجمعه کارکرد دیگر. این دو لزوماً مقابل هم نیستند.
نیاز به راهبرد جدید در سیاست خارجی
جهانبخش ایزدی، استاد روابط بینالملل طی یادداشتی نوشت: با تغییر مولفههای قبلی در پرونده هستهای یک راهبرد همچنان برای ایران باقی مانده که از طریق آن میتواند اهداف خود را دنبال کند. این راهبرد مولفههایی دارد و از جمله آنها میتوان به ۴۰۸ کیلوگرم اورانیوم غنیشده ۶۰ درصدی اشاره کرد که فقط تا حدی میتوان با آن بازی کرد اما این مسئله هم محدودیتهایی دارد؛ چراکه طرف مقابل همچنان جای مانور در حوزه تحریمها و انزوای سیاسی علیه ایران دارد. اگر تصور کنیم که نوعی معامله علیه ایران بین قدرتهای جهانی شکل بگیرد، استراتژی ابهام هم کماثرتر خواهد شد.
بر این اساس مولفههای زیادی برای اعمال قدرت و نفوذ در بازیهای دیپلماتیک در اختیار جمهوری اسلامی باقی نماندهاست، به اضافه اینکه حکومت در داخل نیز با فشارهای مضاعف و فرسایشی مواجه است. همین روزها اگر مفاد بیانیه جبهه اصلاحات را ببینید، مشاهده میشود که جناحهای درون سیستم تا چه اندازه جلوتر از فضاهای قبلی رفتهاند که این موضوع یک زنگ هشدار بسیار جدی برای سیستم است که ممکن است در داخل با واکنشهای رادیکال مواجه شود. این بیانیه نمایانگر نظر برخی جریانهای درون نظام است، بیرون از فضای سیاسی نظام و در سطح جامعه و در خارج از کشور مواضع رادیکالتر و تندتر است.
برخی پیشنهاد دادهاند که ایران در شرایط فعلی میتواند با پیشنهاد تعلیق غنیسازی اورانیوم مذاکرات را پیش ببرد. واقعیت این است که این موضوع بعید است بتواند دستاورد تعیینکنندهای در مذاکرات داشتهباشد. دولت آمریکا به صورت واضح خواستههایش را برای طرف ایرانی بیان کردهاست، آنها غنیسازی صفر میخواهند و آن هم نه از طریق وعده و وعید و تعلیق موقت، بلکه از طریق یک توافق مستحکم که ایران متعهد شود که تلاشهای دولت آمریکا از جمله فشار حداکثری و جنگ را به صورت نقد دربیاورد.
برای این خواسته طرف مقابل ابزارهای متعددی در اختیار دارد. برای مثال سه کشور اروپایی مکانیسم ماشه را در اختیار دارند که فعالسازی آن میتواند شوک بزرگی به اعتبار بینالمللی کشور وارد کند و وضعیت اقتصادی را دچار اختلال بیشتر کند و تحریمها و انزوای سیاسی را تشدید کند.
علاوه بر آنچه ذکر شد، اساساً به سود کشور نیست که شرایط را همچنان در تعلیق نگه داریم. وقتی تکلیف یک موضوع روشن نشود، سایه آن موضوع همچنان بر گستره همه فعالیتهای کشور باقی خواهد ماند. بنابراین نمیشود به شکل کجدار و مریز از وضعیتی که در آن گرفتار شدهایم خارج شد. تهران اکنون در شرایطی قرار گرفتهاست که باید تکلیف پارهای از موضوعهای سیاست خارجی را روشن کند.
در حال حاضر باید پرونده هستهای به شکل عام حل و فصل شود. برای مثال پیشنهادهایی مانند تعلیق غنیسازی یا کنسرسیوم غنیسازی منطقهای نمیتواند به شکل بنیادین پرونده هستهای ایران را حل و فصل کند. برای مثال در گزینه کنسرسیوم، ابعاد مسئله بسیار مجهول است. اینکه در چه سطحی غنیسازی انجام شود، کجا انجام شود، برای چه مصارفی انجام شود و خیلی سوالات دیگر وجود دارد که هنوز به آنها پاسخ دادهنشدهاست.
حساب باز کردن روی کشورهایی که حتی «نیمهدوست» هم نیستند، مانند روسیه و چین، نمیتواند کمکی به ایران بکند. مثلاً گفته میشود که روسیه و چین مخالف مکانیسم ماشه هستند؛ خب مخالف باشند! چه تاثیر عملیاتی روی فعالسازی مکانیسم ماشه باقی میگذارد؟ این دو کشور حتی زمانی که برجام جاری بود هیچ کاری نتوانستند بکنند، چه برسد به زمانی که مکانیسم ماشه فعال شود.
از طرف دیگر مسائل منطقهای هم نقطه اختلاف مهمی میان ایران و جهان هستند. هم کشورهای عرب منطقه با هدف حفظ ثبات منطقه خواهان حل و فصل مسائل منطقهای با طرفیت ایران هستند و هم اسرائیل با قدرت نفوذ بالا در غرب، یکی از طرفهای مدعی است. نمیتوان با صرف اینکه سیاست اعلانی ما این باشد که ما در امور کشورهای دیگر دخالت نمیکنیم، بتوانیم قضیه را رفع و رجوع کنیم و در عین حال تمامی ساز و کارهای معطوف به منطقه را درون کشور حفظ کنیم. مشخص است که طرفهای مقابل وقتی گام عملی و ملموسی از سوی ما نبینند، ادعای ما را نمیپذیرند.
در مورد مسائل موشکی هم مسئله این است که توان موشکی ایران میتواند به اسرائیل آسیب برساند. البته اروپاییها این ادعا را مطرح میکنند که موشکهای ایرانی میتواند اروپا را نیز هدف قرار دهند. اینها به صورت خودکار مزید بر علت در اختلافها میشوند.
هدف اساسی غرب در مواجهه با ایران این است که جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک دولت یا State به مجاری عادی بینالمللی بازگردد و وضعیت آن نرمال شود. هدف این است که ایران وارد داد و ستد با دیگر بازیگران شود، منطق قدرت حاکم بر نظم جاری جهانی را بپذیرد، خوی معاملهگری داشتهباشد و بر طبل تقابل نکوبد. با این مختصات فعلی این اهداف قابل دستیابی نیست.
برای حل و فصل تمامی این مسائل باقیمانده نیاز به یک خانهتکانی وجود دارد. سیاستهای خارجی باید اولویتگذاری شوند و به جای جهتگیری تقابلی و سلبی، جهتگیری تعاملی و ایجابی پیدا کنند. ایران باید پارهای از تحفظات خود را در نظام بینالمللی شفاف کند. نسبت به منطقه موضع روشنی داشتهباشد. منطقی که من میگویم هم در سطح دولت (State) و روابط دیپلماتیک با کشورهای جهان در سطح رسمی و هم در سطح نیروهای موسوم به نیابتی و جریان جبهه مقاومت باید شکل بگیرد.
در مورد پرونده هستهای اگر ایران بتواند طرفهای غربی را قانع کند که حداقلی از غنیسازی را در خاک خود حفظ کند، به یک دستاورد جدی در مذاکرات رسیدهاست، اما شرایط جاری نشان میدهد که بعید است طرفهای مذاکراتی ایران در شرایط فعلی هیچ سطحی از غنیسازی را در خاک ایران بپذیرند. در مورد مسائل دیگر هم باید تاکید کرد که متاسفانه سیاست خارجی کشور متوازن نیست. تکیه زیاد به وعده و وعیدهای چین و روسیه که خودشان هزار و یک گرفتاری با غرب دارند و حاضر نیستند سر بزنگاهها به خاطر ایران ریسک کنند، نمیتواند برای کشور دستاورد ملموسی داشتهباشد.
تهران باید با نهادهای بینالمللی و غرب جمعی (نهفقط اروپا) به یک روابط متوازن برسد. این مسئله زیستن در شکاف و بازی با اختلافهای اروپا و آمریکا یا نگاه به شرق یک راهبرد پایدار نیست و مشخص شدهاست هرچند به عنوان یک تاکتیک موقتی میتوانست در موقعیتهایی به ایران کمک کند، اما به عنوان راهبرد پایدار دوام نخواهد داشت و نباید در مدار سیاستهای کلی نظام قرار بگیرد.
در داخل هم به طور طبیعی باید تحولات دامنهداری صورت بگیرد، چراکه سیاست خارجی و سیاست داخلی در توازن با هم پیش میروند. ارزیابی کلی من این است که با این دست فرمان که تهران در حوزه دیپلماتیک پیش رفتهاست، دیگر نمیتوان اهداف میانمدت و بلندمدت کشور را پیش برد و باید در همه عرصهها تحول اساسی در نگاه راهبردی کشور شکل بگیرد.