دیپلماسی عمومی کلید قفل دیپلماسی رسمی

«گفتمانسازی در عرصه سیاست خارجی و دستاوردسازی و شکلگیری رهیافت منطبق بر منافع ملی در این عرصه غامض و پیچیده، نیازمند تمهیدات و تدارکات و بسترسازیهای مختلفی است که کنشگران در لایههای مختلف و متکثر میبایست بدان اعتنا و التفات داشته و از همه ظرفیتهای ممکن در این زمینه بهره بگیرند و یک فرآیند جمعی و چندوجهی را شاکله ببخشند.»
رضا رئیسی، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی طی یادداشتی در روزنامه هم میهن نوشت: پیشبرد فرآیندهای دیپلماتیک تکساحتی و منوط و مربوط به مذاکرات رسمی، محدود و محصور در کنشگری صرف دیپلماتهای سیاسی، رایزنی مردان اتوکشیده در پشت درهای بسته و اظهارات پشت تریبونی نیست. گفتمانسازی در عرصه سیاست خارجی و دستاوردسازی و شکلگیری رهیافت منطبق بر منافع ملی در این عرصه غامض و پیچیده، نیازمند تمهیدات و تدارکات و بسترسازیهای مختلفی است که کنشگران در لایههای مختلف و متکثر میبایست بدان اعتنا و التفات داشته و از همه ظرفیتهای ممکن در این زمینه بهره بگیرند و یک فرآیند جمعی و چندوجهی را شاکله ببخشند.
مجموع این عوامل و تحرکات را در اصطلاح «دیپلماسی عمومی» میخوانند. بهخصوص در عرصه سیاست خارجی مرتبط با کشور ما که پروندههای کلان و پیچیدهای همواره در طول چند دهه گذشته در متن و بطن آن جاری و ساری بوده و تاثیر بسزا و ارگانیکی بر منافع ملی و کیان کشور داشته است و عطف به ژئوپلیتیک خاص منطقهای و موقعیت ژئواستراتژیک ایران در کریدور ارتباطی شرق-غرب و هارتلند انرژی جهان و نیز مانیفست خاص و ایدئولوژی استقلالطلبی جمهوری اسلامی ایران در عرصهَسیاست خارجی، همواره نگاه قدرتهای منطقهای و جهانی را به سمتوسوی ایران جلب و جذب کرده و کنشگری در عرصه سیاست خارجی ایران را شاید متمایز از هر کشور دیگری کرده است و بر حساسیت حضور در این عرصه افزوده است.
یک مثال رایج و کلیشهای در حوزه روابط بینالملل، آن است که «سیاست خارجی را در تداوم سیاست داخلی» میخوانند. نکته آنکه در کشور ما نیز همین رویه حکمفرماست؛ اما از نوعی متفاوت و سوالبرانگیز. در کشور ما بهرغم آنچه از حساسیت کنشگری در عرصه دیپلماسی و سیاست خارجی گفته شد، هیچگاه میان دعواهای طیفی و جناحی با حرکت در مسیر منافع ملی در حوزه سیاست خارجی تفکیک و تمایزی قائل نشدهایم و همواره با نگاههای تنگ و ترش معطوف به رقابتهای جناحی و طیفی بدان نگریسته و واکنش نشان دادهایم.
در کشور ما مهم نیست که تحلیلگر یا کنشگر عرصه دیپلماسی چه عقبه تخصصی یا طرح و ایدهای برای حضور در این عرصه دارد و چه حرفی را مطرح میکند و چه کارنامهای در این مسیر داشته است، در وهله اولیه و فیالبداهه به عقبه طیفی و جناحی وی نگریسته میشود و عکسالعملها در تایید و تکذیب گفتار او عطف به این انگاره و پیشفرض جامه عمل میپوشد؛ بیآنکه توجه شود حرف و سخن و استراتژی مدنظر و مطروحه آن فرد چیست و به کدام سمتوسو احاله میدهد. اینگونه میشود که ما در طول چند دهه اخیر همواره در حوزه دیپلماسی عمومی دچار ضعف و خلل بودهایم و نتوانستهایم با بهرهگیری از ظرفیتهای بالقوه موجود و سرمایههای انسانی و فکری خود در حوزه دیپلماسی برای تسهیل در پیشبرد مسائل معطوف به حوزه سیاست خارجی در عرصه بینالمللی استفاده کنیم و برونداد مرغوب و با کیفیتی داشته باشیم.
در اغلب کشورهای جهان و بهخصوص در میان رقبای منطقهای و بینالمللی، البته وضعیت متفاوتی برقرار است و آنان برای تاثیرگذاری در حوزه سیاست خارجی خود و بهرهگیری از ظرفیتهای دیپلماسی عمومی در حوزه روابط بینالملل تدابیر و تمهیدات متفاوتی به کار میگیرند و برای تسهیل در کارکردهای کارگزاران دستگاه دیپلماسی خود از همه پتانسیلهای موجود بهره گرفته و به همافزایی و همنوایی میپردازند؛ فارغ از اینکه خطبندیها و رویکردها در عرصه رقابتهای داخلی چیست و کدام سمتوسو را دارد.
بهعنوان مثال، کشورهای مختلف برای اثرگذاری در عرصه سیاسی ایالات متحده آمریکا، فارغ از همسویی یا تقابل و تضاد با گفتمان حاکم بر کاخسفید، با تشکیل لابی و رایزنی در سطوح عمومی دانشگاهی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و رسانهای خود را از اثرگذاری محروم نمیکنند و فارغ از روابط حاکم بر دیپلماسی رسمی، در راستای منافع ملی معطوف به کشور خود، از ظرفیتهای دیپلماسی عمومی بهره میگیرند.
یا در وجه دیگر آن، وقتی نظریهپردازان و چهرههای مولف و تجربهاندوخته در عرصه سیاست خارجی، گزارهای را مطرح و ایدهای را طرح و راهکاری را ارائه میدهند، با استقبال از این پیشنهادها و در راستای قوام و استحکام آن برای تبدیل طرح موضوع اولیه به یک پارادایم گفتمانی تلاش و ممارست میکنند و از همه ظرفیتهای ممکن در عرصه دیپلماسی رسانهای بهره میگیرند تا آن طرح و ایده را تبدیل به یک گفتمان نظاممند و قاعدهمدار کنند و در راستای منافع ملی خود در عرصه دیپلماسی بهره بگیرند. بخش عمدهای از پروژه ایرانهراسی و مسئلهسازی پیرامون جمهوری اسلامی ایران در عرصه روابط بینالملل، عطف به همین دستفرمان در حوزه دیپلماسی عمومی شکل گرفته و ریلگذاری شده است و افکارعمومی در کشورهای غربی را علیه ایران ساماندهی کرده است.
حال در مقابل، هرگاه که چهرههای برجسته و شناختهشده ایرانی در حوزه سیاست خارجی، حرفی میزنند و ایدهای را مطرح میکنند و طرح موضوع در راستای گفتمانسازی تازه و ترسیم راهکارهای نوین و پارادایمهای متفاوت را مطرح کردهاند، واکنشها در داخل به جای همافزایی و همنوایی گفتمانسازانه در عرصه سیاست خارجی یا برآمده از رقابتهای طیفی و جناحی، منفی و کوبنده و مختلکننده بوده یا بیتفاوت از کنار آن گذشتهایم و التفاتی به بهرهگیری از ظرفیتسازیها در این چارچوب نداشتهایم.
بر کسی پوشیده نیست که حوزه سیاست خارجی در کشور ما چه بپسندیم و چه نپسندیم، ارتباط ارگانیک و فراحوزهای با سطوح مختلف و متکثر زیست عمومی و جمعی ایرانیان یافته و اینکه فرض شود این مقوله با تلاش و تمهیدات دیپلماتهای دستگاه سیاست خارجی و در چارچوبهای کلیشهای قابل حل و رفع و رجوع است، خیال خام و ابتری است.
اگر همگان از ارکان حاکمیتی تا کنشگران عمومی بر حفظ اتحاد ملی و همبستگی در عین کثرت تاکید و تصریح دارند، این مهم معطوف به شعاردرمانی و سخنوری صرف قابل حصول و نتیجه نیست و در عرصه دیپلماسی نیاز به ابتکارات تازه و طرح ایدههای خلاقانهای دارد که باید افراد و جریانهای مختلف با همافزایی و در همنوایی با یکدیگر فارغ از تنوع سلایق و رویکردهای سیاسی در راستای منافع ملی آن را قوام و استحکام بخشیده و در سپهر روابط بینالملل تبدیل به یک گفتمان موثر و تعیینکننده برای اثرگذاری بر فضای حساس و خطیر موجود کنند، چراکه تکیه بر روندهای کلیشهای و مسبوق به سابقه تکبعدی نشان داده که پاسخگوی شرایط موجود نیست و نمیتواند گرهگشای منافع ملی کشور باشد.