پشتپرده آتشسوزی در جنگلهای زاگرس

دبیر تشکل نهضت سبز زاگرس و فعال محیطزیست اهل یاسوج گفت: آیا خاموشکردن آتش وظیفه دولت است؟ اگر اینطور است پس باید صفر تا صد کار از جمله تهیه امکانات، تأمین نیروی انسانی و عملیات اطفا بر عهده دولت باشد
خرداد امسال، سازمان مدیریت بحران در جلسهای که در وزارت کشور برگزار شد، اعلام کرد «بیش از ۵۱ درصد آتشسوزیهای جنگلهای ایران در جنگلهای زاگرس رخ میدهد و طی دو ماه ابتدایی امسال رشد بیش از ۷۰۰درصدی آتشسوزی را در این منطقه شاهد بودیم که عدد درخور توجهی است». آمارها نشان میدهد کرمانشاه، کردستان، خوزستان، ایلام، لرستان، فارس و کهگیلویهوبویراحمد بیشترین درگیری را با آتشسوزی دارند.
به گزارش شرق، امسال علاوه بر کاووس مرادی در استان فارس، سه نفر از فعالان محیط زیست استان کردستان به نامهای حمید مرادی، خبات امینی و چیاکو یوسفینژاد حین خاموشکردن آتش مصدوم شده و بر اثر شدت جراحات جان خود را از دست دادند. تاکنون ۲۳ نفر از داوطلبان مردمی در عملیات اطفای حریق جان سپردهاند. حالا در این شرایط امید سجادیان، دبیر تشکل نهضت سبز زاگرس و فعال محیط زیست اهل یاسوج، از بیتوجهی نهادهای دولتی نسبت به حفظ سلامت و جان داوطلبان مردمی گلایه میکند و معتقد است سازمان منابع طبیعی در شناسایی دلایل وقوع آتش در هر یک از مناطق زاگرس کوتاهی و از امر پیشگیری آتشسوزی جنگلها غفلت کرده است. او از نبود شفافیت مالی و عملکردی برخی گروههای محیطزیستی هم انتقاد کرده و تحریک مردم آموزشندیده برای حضور در آتشسوزی را تقبیح میکند.
سازمان منابع طبیعی در بنبست آتشسوزی
امید سجادیان در گفتوگوی تفصیلی با انتقاد از عملکرد سازمان منابع طبیعی ایران و با اشاره به اینکه این سازمان هنوز یک پهنهبندی ساده از مناطق آتشسوزی ندارد و اگر هم داشته باشد نقشی در برنامهریزیهای اطفای حریق ندارد، توضیح میدهد: «هنوز برای سازمان منابع طبیعی نقاط پرریسکی که بیشترین آتشسوزی را در سالهای گذشته تجربه کردهاند، روشن نیست. اموری مثل پیشگیری، تشکیل یگان اطفای تخصصی حریق، آموزش نیروهای مردمی و ساماندهی برای کمک در صورت نیاز و فرماندهی نیروها حین اطفای حریق برای سازمان منابع طبیعی بیمعناست».
این فعال محیط زیست با تأکید بر اینکه سازمان منابع طبیعی هیچ برنامه ساختارمند و روشنی برای اطفای حریق جنگلها و مراتع ندارد و با بیان اینکه دولت باید تکلیف آتشسوزیها را مشخص کند، این سؤال را مطرح میکند که آیا خاموشکردن آتش وظیفه دولت است؟ اگر اینطور است پس باید صفر تا صد کار ازجمله تهیه امکانات، تأمین نیروی انسانی و عملیات اطفا بر عهده دولت باشد: «اگر اطفای حریق منابع طبیعی یک امر دولتی و مردمی است، باید طبق یک برنامه و روال، به شکل سیستماتیک، تقسیم وظیفه و نقش بین مردم و دولت صورت بگیرد. اگر اطفای حریق یک امر صرفا مردمی است، دولت باید کل کار را به بخش خصوصی واگذار کند».
موضوع آتشسوزی در ایران فصلی و احساسی است
سجادیان با بیان اینکه اطفای آتش جنگل و مراتع از هیچ روش روشنی پیروی نمیکند بلکه یک امر دولتی، فصلی و ناکارآمد است، انتقادش را اینطور مطرح میکند: هیچ برنامه منسجمی برای خاموشکردن آتش در ایران وجود ندارد و هیچ ساماندهی مشخصی برای نیروهای مردمی از طرف سازمان منابع طبیعی در نظر گرفته نشده است. اگر اطفای حریق یک امر دولتی است، باید نیروهای دولتی در آتش حضور پیدا کنند و در صورت نیاز از نیروهای داوطلب و مردمی آموزشدیده و ساماندهیشده بخواهند به کمکشان بیایند، نه اینکه مردم نیروی رایگانی در اختیار دولت باشند که در برنامهریزیها هم هیچ نقشی برای آنها قائل نیستند.
بیمه داوطلبان مردمی هنوز در بنبست
فعالان محیط زیست و داوطلبان مردمی که حین خاموشکردن آتش زخمی میشوند، خودشان باید هزینه درمان را بر عهده بگیرند یا خانواده داوطلبانی که حین اطفای حریق و در میان آتش جان باختهاند، باید مشمول تسهیلات و مستمری شوند، اما هیچ امکانی برای آنها در نظر گرفته نمیشود. تعدادی از این داوطلبان، همسر و فرزند دارند و با جانباختن سرپرست خانواده مسیری برای تأمین معاش ندارند.
در این مورد، سجادیان میگوید: «سالهاست که ایران درگیر حریق منابع طبیعی است، اما هنوز نتوانستهاند موضوع پیشافتادهای مثل بیمه داوطلبان مردمی را که برای اطفای حریق وارد آتش میشوند، حلوفصل کنند».
بیمههای بلااستفاده برای آتشنشانان طبیعت
او با اشاره به ناکارآمدبودن بیمه «بینام» بهعنوان بیمه حوادث و بیمه «فداکار خدمت» میگوید: «خیلی وقتها این بیمهها اصلا به کار داوطلب و فعال محیط زیست نمیآید. اگر از مسئولان پیگیری کنید، ادعا میکنند بیمه بینام و طرح فداکار خدمت داریم، اما اینها روی کاغذ است و کاربردی نشده؛ چون اصلا به داوطلب و فعال محیط زیست تعلق نمیگیرد. این بیمهها شروطی را پیش پای همیار و فعال محیط زیست گذاشتهاند که خلأ بزرگی به شمار میآید. برای همین اگر داوطلبان مردمی دچار آسیب شوند، کسی آنها را گردن نمیگیرد».
با ۸ میلیون حقوق چطور هزینه درمانی بدهند؟
در بسیاری موارد حتی اگر جنگلبانان و همیاران رسمی سازمان منابع طبیعی حین اطفای حریق طبیعت دچار سانحه و راهی بیمارستان شوند، باید خودشان هزینههای درمانی را پرداخت کنند. گاهی هم باید بعد از درمان و پرداخت هزینه، فاکتور هزینهها و مدارک پزشکی را برای بیمه ببرند تا تنها بخشی از آن را دریافت کنند. سؤال مهم برای جنگلبانان و همیاران طبیعت که در عملیات اطفای حریق حضور دارند، این است که با این حقوق کم و مشکلات مالی چرا باید از جیب خودشان هزینه درمان آسیبدیدگی را پرداخت کنند؟ طبیعتا تعدادی از این افراد که تنها هشت میلیون تومان حقوق میگیرند، در پرداخت هزینه بیمارستان و درمان عاجز میمانند. در این موضوع نیروهای مردمی شرایط بهمراتب بدتری دارند. سجادیان تأکید میکند که هنوز مدیریت آتش و فرماندهی عملیات اطفای حریق وجود ندارد و هرکس هر کاری که فکر میکند درست است، انجام میدهد. هیچ نظمی در مدیریت نیروها دیده نشده و در اطفای حریق از نقشه خاصی پیروی نمیشود.
آتشسوزیهای عمدی؛ از زغالگیری تا افزایش سهم زمین
در برخی مناطق، زغالگیری عامل حریق است. در برخی مناطق هم کشاورزان با هدف توسعه زمینهای کشاورزی و تعرض به مرتع، عمدا اقدام به آتشسوزی میکنند. در سالهای گذشته تعدادی از مدیران سازمان منابع طبیعی و همچنین بسیاری از فعالان محیط زیست تأکید کردهاند که عمده آتشسوزیهای زاگرس، عمدی است و باید نهادهای امنیتی برای تعیین آتشافروزان وارد ماجرا شوند. سجادیان دراینباره با اشاره به اینکه قطعا باید دلایل عمدی آتشسوزی را تحلیل کرد ولی نباید بدون منطق و سند هم هیچ ادعایی را مطرح کرد، میگوید: «هنوز وقوع آتشسوزی در برخی مناطق زیر سؤال است و هیچ مطالعه دقیقی برای شناسایی دلایل وقوع آتشسوزی انجام نشده و بیشتر گفتهها براساس حدس و گمان است.
گاهی تعارضات بین مردم و دولت عامل حریق است؛ چون مردم احساس میکنند جنگل متعلق به آنهاست و دولت قصد دارد منافع آنها را از جنگل مصادره کند؛ زیرا نگاه از بالا به پایین است، نه مشارکتی و مردممحور. برای همین دست به آتشزدن جنگل میزنند؛ چون جنگل را ملک دولت یا اداره خاص میپندارند. حتی برخورد قانونی با متخلفان این بهانه را به دستشان میدهد. گاهی هم اختلاف چند خانواده ممکن است دلیل حریق باشد. گاهی هم ذینفعبودن برخی نهادهای دولتی میتواند عاملی برای افزایش خطر آتشسوزی در مراتع و جنگلها باشد؛ چراکه بعضی نهادها به نام اطفای حریق، بودجه و نیرو میگیرند و همین مسئله، در مواردی خاص، میتواند انگیزهای پنهان برای برنامهریزینکردن مناسب برای آتشسوزی باشد تا جریان تخصیص بودجه ادامه یابد».
او نبود شغل را به دلایل آتشسوزی اضافه میکند: «فصلیبودن نیروهای سازمانهای متولی هم خود به نوعی عامل بالقوه بروز حریق به شمار میرود. این نیروها تنها در زمان وقوع آتشسوزی کار و درآمد دارند. البته این معضل بهویژه در استانهای محروم و دور از مرکز که با بحران بیکاری شدید روبهرو هستند، پررنگتر میشود. در چنین شرایطی، هر فرصت شغلی به یک امتیاز حیاتی تبدیل میشود و نبود برنامهریزی اصولی در سیاستهای استخدامی و مدیریتی میتواند به چرخهای ناسالم دامن بزند؛ چرخهای که در آن آتشسوزی، بهجای تهدید، به فرصت شغلی و مالی تبدیل میشود».
علاوه بر این دلایل عنوانشده، هر سال بهار تعدادی از کشاورزان بعد از برداشت محصول، زمین زراعی را به بهانه استراحتدادن به زمین آتش میزنند، اما بسیاری از متخصصان خاک حاصل از این اقدام را عامل مرگ بیولوژیک زمین و دلیل از بین رفتن جانداران مفید خاک میدانند. آتشزدن زمین کشاورزی علاوه بر نابودی خاک، گاهی باعث سرایت آتش به مراتع و جنگل میشود. بنا بر گفته این فعال محیط زیست، این مسئله یکی از عوامل آتشسوزی عمدی است که سازمان جهاد کشاورزی و منابع طبیعی میتواند از طریق آموزش کشاورزان یا تعیین مرز زمینهای کشاورزی با مراتع و جنگل این مشکل را حلوفصل کند.
تریاک و گل دلیل آتشسوزی؟
سجادیان در ادامه درباره تأثیر کشت تریاک در ایجاد آتشسوزی توضیح میدهد: «طبق گزارشها، در چند سال گذشته کشت ممنوعه مثل تریاک و گل در برخی مناطق زیاد شده است و گزارشهایی در برخی استانها به گوش میرسد دال بر اینکه این افراد برای تسلط بر زمینهای بیشتر، زمینهای مرتعی و جنگلی را به آتش میکشند یا در اثر تعارضات برای
از بین بردن زمینهای کشتشده، جنگل را آتش میزنند. فراموش نکنیم وقتی قیمت تریاک بالا میرود و سود خوبی هم دارد، قطعا افراد بیشتری سمت تولید آن میروند، اما درباره سهم دقیق این نوع کشتها در وقوع حریق، تحلیلی ندارم؛ چون مطالعه دقیقی نشده است».
در چند سال گذشته، آتشسوزی جنگلهای زاگرس موجب ناراحتی و نگرانی شهروندان ایرانی شده است. بسیاری از آنها ضمن آگاهی از ناتوانی دولت در اطفای حریق زاگرس، سعی دارند با کمک مالی، فعالان محیط زیست درگیر اطفای حریق را یاری کنند. همچنین در سالهای گذشته تعدادی از فعالان محیط زیست و انجمنهای محیطزیستی با دادن شماره کارت از شهروندان کمک مالی دریافت کردهاند و از این منبع کفش، لباس، دمنده و سایر امکانات را برای داوطلبان مردمی حاضر در اطفای حریق میخرند. این موضوع گاه باعث بروز اختلاف و تعارض در بین تیمهای محلی و فعالان محیط زیست شده است. گروهی نبود حسابرسی دقیق این منابع مالی را محل مناقشه میدانند و گروهی معتقدند هر کاری بدون برنامهریزی باعث ایجاد تعارض در جامعه میشود، مخصوصا توزیع وسایل.
کمک مردمی یا ایجاد تعارض؟
سجادیان، دراینباره با اشاره به اینکه جمعکردن پول و تهیه امکانات هم ممکن است باعث تعارض شود، توضیح میدهد: «با این کار، گروهی به ذینفع تبدیل میشوند؛ در نتیجه کمک خیرانه و مردمی بدون تیمسازی حتی برای خرید تجهیزات تأثیری جز ایجاد تعارض در جامعه ندارد. چند سال پیش برای یکی از زنان روستایی که در خاموشکردن آتش شرکت کرده بود، کولر خریده شد. بعد از آن تعدادی از هممحلیهای او منتظر بودند منطقهای آتش بگیرد تا آنها هم بتوانند خودی نشان بدهند و کولر نصیب آنها هم شود. این نتیجه ورود ناآگاهانه پول و وسایل به مناطق و دادن امکانات بدون برنامهریزی و بدون نظم و منطق است که باعث ایجاد تعارض در بین مردم و تعارض بین مردم و انجمنهای محیطزیستی میشود. به نظرم هر امکاناتی قرار است وارد منطقه شود، باید طبق برنامه و ساماندهی مشخص و براساس یک سیستم مشخص باشد تا تعارضی ایجاد نشود و باید مردم هم در برنامهریزی آن دخیل باشند».
انجمنها شفافسازی نمیکنند
او درباره خطرات کمک مالی بدون برنامهریزی به مناطق اینطور ادامه میدهد: «گاهی ممکن است برخی افراد از تجهیزاتی که از انجمنها گرفتهاند، اصلا استفاده نکنند و حتی به کل انکار کنند که وسیلهای گرفتهاند. گاهی هم ممکن است کفشی که برای داوطلبان مردمی شرکتکننده در اطفای حریق خریداری شده، برای افرادی غیر از تیمهای حریق برده شود. در عمل، مشکل فقط به ساختارهای دولتی ختم نمیشود، بلکه در سطح محلی هم نمونههایی از سوءاستفاده از منابع و تجهیزات مشاهده میشود. ما برخی موضوعات را سانسور میکنیم.
باید مسائل گفته شود تا اصلاح شود. برای مثال، در موردی یکی از داوطلبان از انجمن درخواست کفش برای برادرزادهاش داشت؛ فردی که هیچ نقشی در عملیات اطفای حریق نداشت. وقتی انجمن از پذیرش این درخواست اجتناب کرد، همان موضوع بهظاهر ساده به دلخوری و تعارضی چندساله برای آن گروه و انجمن تبدیل شد که همچنان ادامه دارد. همین انجمن الان به اسم چند منطقه وسیله گرفته و گزارش شفافی ارائه نمیدهد و همچنان در منطقه و استان ایجاد تعارض و اختلاف میکند. این تنها یک نمونه است. برخی گروهها حجم درخورتوجهی تجهیزات دریافت میکنند، اما گزارش شفافی درباره نحوه مصرف و توزیع آن ارائه نمیدهند.