پدر مددکاری اجتماعی ایران در گفتوگو با فرارو مطرح کرد:
پلمب کافهها صرفاً تصمیم دولت نیست/ در لغو کنسرت شجریان، شهردار کارهای نبود/ موتورسواری دختران را بی جهت پررنگ کردیم

«این کافهها گراناند و ناچار باید درآمدهای کلان داشته باشند. من به شما اطمینان میدهم مدتی بعد همین کافههای پلمب شده دوباره رفع پلمب خواهند شد. ما که از دور نگاه میکنیم تصور میکنیم دولت عامل بستن آنهاست، اما واقعیت این است که دولت نقش چندانی ندارد.
فرارو- شبی که یکی از کافههای نیاوران اعلامیه داده بود که قرار است جمعه شب ایونت «دختران موتورسوار» را برگزار کند، فکرش را نمیکرد که ممکن است پلمب شود. این کافه یک موضوع ترند را انتخاب کرده بود تا برمبنای آن یک دورهمی ایجاد کند.
همچنین صاحب کافهای که چند روز پیش در قم افتتاحیه گرفت، احتمال نمیداد که بلافاصله تحت عنوان «اقدامات خلاف ارزشهای اخلاقی و فرهنگی» پلمب شود.
مصطفی اقلیما، رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران، عضو هیات علمی دانشگاه سلامت و توانبخشی، جامعه شناس و آسیبشناس اجتماعی در گفتوگو با فرارو در این رابطه گفت: «مشکل اصلی در ایران نه کمبود قانون، بلکه اجرای نادرست و نابرابر قوانین است که باعث بیاعتمادی مردم و آشفتگی اجتماعی شده است.»
پلمب کافهها دیگر صرفاً تصمیم دولت یا وزارت ارشاد نیست/ تصمیمها بیشتر به منافع گروهی وابستهاند تا قانون
مصطفی اقلیما به فرارو گفت: «وقتی شما یک مسئلهای را عنوان میکنید، در واقع با یک معلول روبهرو هستید که پشت آن علتهای متعددی وجود دارد. عوامل زیادی در پلمب کافهها نقش دارند. زمانی میتوانستیم به راحتی بگوییم که این تصمیم از سوی دولت یا وزارت ارشاد گرفته شده است، اما اکنون شرایط تغییر کرده است؛ زیرا صاحبان و گروههای زیادی در تصمیمگیری دخیل هستند و دیگر نمیتوان آنچه فکر میکنیم را قطعی دانست. علت این است که این تصمیمها دیگر کاملاً وابسته به دستگاه دولتی نیستند و وقتی موضوعی مطرح میشود، نگاهها و حرکتها بیشتر به منافع خاص و گروهی معطوف میشود.»
وی افزود: «ما کافههایی داریم که حتی از موارد پلمب شده بدتر هستند و در آنها هر نوع رفت و آمدی صورت میگیرد، اما کسی به سراغ آنها نمیرود زیرا متعلق به گروه خاصی هستند. وقتی به این موضوع دقیق نگاه میکنیم، دلایل متعددی برای این برخوردها وجود دارد؛ اول اینکه منافع گروه خاصی در میان است که با یکدیگر لجبازی میکنند و یکی از دلایل دیگر این است که سلیقه یا منافع کسی تأمین نشده است. بنابراین این پلمبها صرفاً به دلیل نقض یک قانون مشخص نبوده و مطمئناً پشت پرده قضایایی وجود دارد.»
قدرت دستگاههای مجری به اندازه یک دهم سایر دستگاهها نیست/ برخی گروههای غیردولتی است از دولت نیز قدرتمندترند/ در لغو کنسرت شجریان، شهردار کارهای نبود
پدر مددکاری اجتماعی ایران گفت: «در مورد کافه نیاوران باید گفت این نوع ایونتها در بسیاری از کافهها برگزار میشوند و هیچ چیز غیرمعمولی ندارند از طرفی در مورد کافه قم احتمالا حضور گروهی خاص نقش داشته است؛ یک گروه کافهای را باز کرده و گروه مقابل آمده و آن را پلمب کرده است. عملاً در بسیاری از موارد این مسائل نمیتواند دست افراد دولتی باشد و آنها نقشی در این تصمیمها ندارند. قدرت دستگاههای مجری ما به اندازه یک دهم قدرت سایر دستگاهها نیست. برای مثال، وقتی در تهران گفته میشود که فلان مرکز میخواهد اجرای برنامهای با حضور شجریان را داشته باشد، اما آن را میبندند، شهردار کارهای نیست که جلوی آن را بگیرد؛ زیرا وزارت کشور نظر خود را داده است و دستگاههای دیگر نمیتوانند مخالفت کنند، زیرا زیر نظر همان وزارتخانه هستند. در نتیجه، اتفاقاتی که رخ میدهد به گردن کسانی گذاشته میشود که در پشت پرده هستند و ما نمیشناسیم.»
وی افزود: «گاهی قوانین درباره مسألهای صحبت میکنند که در تهران دیگر مشاهده نمیشود، اما وقتی مسألهای مشابه یا حتی بدتر رخ میدهد، چرا آن را میبندند؟ بنابراین، بسیاری از این اتفاقات ممکن است توسط دولت انجام شده باشد، اما بخش اعظم آنها مربوط به نهادها و گروههای غیر دولتی است که گاهی قدرتشان از دولتیها نیز بیشتر است.»
همه چیز بستگی به جایگاه فرد و رابطه او با قانون دارد
این استاد دانشگاه گفت: «در یک کشور وقتی کسی دزدی میکند، دست او را قطع میکنند. اما کسی دیگر دزدی میکند و نه تنها دستگیر نمیشود، بلکه آزاد است و در جامعه میگردد و میگویند چون پول داده، بگذارید زندگیاش را بکند. در حالی که همان دزد هم اگر پول را پس بدهد، چرا باید دستش قطع شود؟ این مسئله نشان میدهد که همه چیز بستگی به جایگاه فرد و رابطه او با قانون دارد.»
وی افزود: «این موضوع تنها یک مسأله فرهنگی نیست. اگر بخواهیم از نگاه فرهنگی بررسی کنیم، باید موضوع روتین و خلاف عرف جامعه باشد و به گونهای باشد که برای مردم آسیبزا باشد. اما مردم میبینند که امروز یک کافه بسته میشود و فردا باز میشود و همین بیاعتمادی به قوانین را ایجاد میکند.»
با قوانین بد هم میتوان خوب زندگی کرد اگر همان قانون دقیق و درست اجرا شود
رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران گفت: «هرکس هر کاری دلش میخواهد انجام میدهد و مردم دیگر اساساً به قانون اعتنایی ندارند. هیچکس از قوانین تبعیت نمیکند و به همین دلیل، آن ضوابط و چارچوبهای گذشته از میان رفته است. ما در این کشور بیش از هر جای دیگری قانون داریم، اما چون این قوانین درست اجرا نمیشوند، سرانجام کار به اینجا کشیده شده است. هیچ کسی هم در جایگاه خودش قرار ندارد؛ منِ استاد دانشگاه باید مسائل اجتماعی را تحلیل کنم، روحانی باید به موضوعات مذهبی بپردازد و پزشک باید در حوزه پزشکی نظر بدهد.
وی افزود: «اما اینجا هرکس در هر حوزهای که میخواهد، اظهارنظر میکند. اگر قوانین بهدرستی اجرا میشد، هیچکس به خود اجازه نمیداد در زمینهای خارج از تخصصش دخالت کند. مشکل اصلی، ایضاح و اجرای قانون است. در بسیاری از کشورها حتی با قوانین بد هم میتوان خوب زندگی کرد، چون همان قوانین بد دقیق و درست اجرا میشوند. اما در ایران، با این همه قانونی که هر روز ساخته میشود، باز نمیتوان زندگی کرد، زیرا یا اجرا نمیشوند یا اگر اجرا شوند، فقط برای عدهای خاص است.»
دولت نقشی در بستن کافهها ندارد / همه نمیتوانند کافههای پاتوق بزنند
عضو هیات علمی دانشگاه سلامت و توانبخشی گفت: «هر کس سرمایه بیشتری داشته باشد و کافهای شیکتر راه بیندازد، راحتتر میتواند ادامه دهد؛ انگار این مسئله به یک مد تبدیل شده است. میان مردم میگویند فلان کافه آزاد است و به همین دلیل افراد به آن هجوم میآورند. اما پرسش اینجاست: چرا فقط برخی میتوانند با هزینههای هنگفت چنین کافههایی را ایجاد کنند؟»
وی افزود: «این کافهها گراناند و ناچار باید درآمدهای کلان داشته باشند. من به شما اطمینان میدهم مدتی بعد همین کافههای پلمب شده دوباره رفع پلمب خواهند شد. ما که از دور نگاه میکنیم تصور میکنیم دولت عامل بستن آنهاست، اما واقعیت این است که چرا دولت کافههای دیگر را نمیبندد؟ دولت نقش چندانی ندارد؛ اگر چند مأمور وارد عمل میشوند یا دستوری از بالا گرفتهاند یا تابع گروههایی هستند. مراکز اجرایی در کشور آنقدر متکثر شدهاند که معلوم نیست چه کسی واقعاً قدرت دارد و چه کسی ندارد.»
ما خودمان مسئلهای به نام ممنوعیت گواهینامه برای زنان ساختهایم/ برخی مسائل را بیجهت بولد میکنیم
این روانشناس اجتماعی گفت: «در موضوع موتورسواران زن، ما وقتی با یک مسئله در جامعه روبهرو میشویم، آن را برجسته میکنیم؛ در واقع این مسئولان و سیاستگذاران هستند که آن را بولد میکنند و ذهن مردم را از بخشی به بخش دیگر میبرند. اما پرسش این است: چرا میگوییم به خانمها گواهینامه موتور داده نمیشود؟ اصلاً قانونی وجود ندارد که بخواهد بین زن و مرد تفاوتی قائل شود. طبق قانون، هر کسی که موتور دندهای سوار شود و با سرعت بالای ۴۰ کیلومتر برود باید گواهینامه بگیرد، و در این قانون هیچ اشارهای به جنسیت نشده است. با این حال ما خودمان این موضوع را مطرح کردهایم و میگوییم زنان نمیتوانند گواهینامه بگیرند. مگر نه اینکه سخنگوی دولت اعلام کرد چنین قانونی وجود ندارد؟!»
وی افزود: «اما ما هفتهها این صدا را از تریبونها پخش کردیم و موضوع را برجسته ساختیم. در حالی که زنان هماکنون در حال موتورسواری هستند. همانطور که دوچرخهسواری هم هیچوقت ممنوع نبوده است. اساساً برای چنین وسایل نقلیهای قانون خاصی وجود ندارد. یک دوره برخی افراد غیردولتی گفتند باید جلویشان گرفته شود، اما موضوع گذشت. بهویژه موتورهایی که امروز خانمها سوار میشوند اساساً نیازی به گواهینامه ندارند. ما در واقع مسئلهای را که اصلاً وجود نداشته، به نفع گروهی خاص بزرگ میکنیم، در حالی که در عمل هر کسی کار خودش را میکند.»
بسیاری از مشکلات ما ریشه در خانواده دارد/ والدین هم میان دختر و پسر تبعیض قائل میشوند
پدر مددکاری اجتماعی ایران گفت: «ما بسیاری از مشکلاتمان را باید در بستر خانواده جستوجو کنیم. خیلیها میپرسند چرا در جامعه آزادی وجود ندارد؟ اما باید پرسید چه کسی واقعاً جلوی شما را گرفته است؟ همین شمایی که والد هستید، چرا میان دختر و پسرتان تبعیض قائل میشوید؟ مثلاً ممکن است به پسرتان اجازه دهید تا نیمهشب بیرون بماند، اما به دخترتان چنین اجازهای نمیدهید. در مواردی مشابه، اگر پسرتان خطایی کند شاید او را حمایت کنید، اما اگر دختر همان کار را انجام دهد، واکنشی بسیار سختگیرانه نشان میدهید. این در حالی است که اغلب ما ادعای روشنفکری داریم، اما این تفکر نابرابر در ذهن ما ریشه دوانده و تغییر آن زمان میخواهد. تغییر فرهنگ نیازمند دهها سال زمان است تا ذهنیتها اصلاح شود.»
وی افزود: «من بارها در دادگاه دیدهام که وقتی زن و مردی از هم جدا میشوند، به پسر گفته میشود: «از دست آن زن عفریته راحت شدی»، اما به دختر میگویند: «چشمت کور، حالا بدبخت شدی.» یا در خانوادهای، اگر مردی به همسرش خیانت کند، مادر میگوید: «پدرت هم همین کار را میکرد.» اما اگر دختر همان کار را انجام دهد، واکنشها کاملاً متفاوت است. این نشان میدهد که تغییر فرهنگ و نگرش به زن و مرد فرآیندی طولانی است.»
جریمهها جلوی جرم را نمیگیرند
دکتر اقلیما گفت: «مردم دیگر حتی به نزدیکترین افرادشان، اعتماد ندارند. ممکن است در برخی مسائل قانونی وضع شود، اما مردم به آن پایبند نمیمانند. وقتی میبینند کافهای پلمب میشود و مدتی بعد دوباره بازگشایی میگردد، به این نتیجه میرسند که هر کس هر زمان که بخواهد، جایی را میبندد یا باز میکند و هیچکس واقعاً پیرو قانون نیست. گاهی یک کافه جریمه میشود، جریمه پرداخت میشود و همان کافه باز به فعالیت ادامه میدهد؛ اما نمیتوان به مردم گفت به خاطر جریمه، خلاف نکنید.»
وی افزود: «آنچه باید تقویت شود اخلاق عمومی است تا افراد از عمل خلاف خود احساس شرم کنند. برای مثال، اگر کسی زبالهای بر زمین بیندازد، معمولاً کسی به او اعتراضی نمیکند، اما اگر قانون بهطور واقعی و عادلانه اجرا شود، آن فرد دیگر چنین کاری تکرار نمیکند. جریمهها جلوی جرم را نمیگیرند؛ چراکه پول آن صرف تأمین بودجه دولت یا نیروی انتظامی میشود و فرد با پرداخت جریمه دوباره همان کار خلاف را انجام میدهد. امروز اتفاقی که افتاده این است که همه نرمهای جامعه به هم ریختهاند. وقتی قانونی تصویب میشود که مردم آن را به سود خود نمیبینند، از تبعیت از آن سر باز میزنند.»
تغییر را یکباره و با لجبازی پیش میبریم / نتیجه افزایش آسیبهای اجتماعی است
رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران گفت: «اگر بخواهیم به مسأله اجتماعی از دید حقوقی نگاه کنیم، کسی که اعتیاد دارد و ۲ سال است معتاد شده، نمیتوانیم بگوییم او ۲ سال است معتاد؛ بلکه جمع کل شرایط خانواده، جامعه، و اقتصاد او از زمان تولد تا سن ۲۰ سالگی سبب شده او به این نقطه برسد. حالا میخواهید او را ترک بدهید؟ شدنی نیست. او ۲۰ سال است با مشکلات دست و پنجه نرم کرده؛ کسی محکوم نیست جز کسانی که او را اینگونه بار آوردهاند.»
وی افزود: «کسی که آدم میکشد، قاتل نیست؛ او مجری آن قتل است. در همه جوامع وقتی آسیبها افزایش مییابد، میگویند مشکل از دولتهاست. وقتی بچهای به دنیا میآید، نه دزد است، نه قاتل، نه مجرم؛ سؤال این است چه کسی او را بار آورده؟ برخی میگویند پدر و مادر، اما آنها خود در همین جامعه بزرگ شدهاند و از فرهنگ خود آموختهاند. بنابراین باید به دنبال علتها باشیم. اکنون مسأله کافهها بولد شده، اما کسی علت اصلی را نمیگوید و نمیتوانیم آن را پیدا کنیم.»
پدر مددکاری اجتماعی ایران گفت: «ما در حال تجربه تغییرات شدیدی هستیم. زمانی فرهنگ به آرامی تغییر میکند و این تغییر زیر سایه قانون رخ میدهد، آسیبهای اجتماعی کمتر خواهد بود. وقتی کامپیوتر وارد شد، من در پاریس بودم و به آنها گفتم که این دستگاه را به آرامی جا بیاندازید تا بتوانیم با آن ارتباط برقرار کنیم.»
در نهایت وی تاکید کرد: «اما اکنون ما تغییر را به یکباره و با لجبازی پیش میبریم و نتیجه آن افزایش آسیبهای اجتماعی است. خانوادهها با فرزندان خود در تضاد قرار گرفتهاند؛ عقاید والدین و بچهها با هم سازگار نیست. این تغییر ناگهانی و کندن ناگهانی از سنتها، آسیبهای شدیدی ایجاد کرده است. در این میان بسیاری از افراد تغییرپذیر نیستند، سیاستها تغییر نمیکنند و لجبازیها گسترش مییابد. تغییر در کشور ما به مرور و تدریجی نبوده و مدام با مانع مواجه شده است، و هر بخش از این تغییر دچار مشکل شده است.»