چگونه یک «طرح کسبوکار برای زندگی شادتر» بسازیم؟

آرتور بروکس با تشبیه زندگی به یک کسبوکار، راهکارهایی نوین برای دستیابی به شادی و موفقیت پایدار ارائه میدهد.
فرارو- در دنیای پرشتاب امروز، بروکس با نگاهی نو نشان میدهد که چگونه میتوان با اصول کارآفرینی، زندگی شخصی و حرفهای را هدفمندتر و رضایتبخشتر ساخت.
به گزارش فرارو به نقل از فست کمپانی، آرتور بروکس، استاد مدیریت در دانشکده بازرگانی هاروارد و استاد کرسی پارکر گیلبرت در مدرسه کندی هاروارد است. بروکس تاکنون ۱۴ کتاب منتشر کرده و بهعنوان یکی از پیشگامان پژوهش در حوزهی «علم شادی» شناخته میشود و دیدگاههایش توجه بسیاری از مدیران، دانشجویان و علاقهمندان به توسعه فردی را جلب کرده است.
ایدهی اصلی چیست؟
به باور بروکس، شادی چیزی انتزاعی یا دور از دسترس نیست؛ بلکه میتوان آن را همانند یک کسبوکار شخصی مدیریت کرد. او میگوید زندگی هر فرد شبیه یک کسبوکار است: شما بنیانگذار آن هستید، باید ریسک بپذیرید، منابعتان را مدیریت کنید و تعریف روشنی از «سرمایه» یا داراییهایی که در پی جمعآوری آن هستید، داشته باشید.
کتاب جدید او با عنوان پروندههای شادی: بینشهایی درباره کار و زندگی توضیح میدهد چگونه میتوان با نگاهی مدیریتی به زندگی، به موفقیت و شادمانی واقعی دست یافت. در ادامه، پنج بینش کلیدی این کتاب مرور میشود.
۱. مدیریت خود: اولین قدم در استارتاپ زندگی
بروکس تأکید میکند که در استارتاپ زندگیتان، شما مهمترین کارمند هستید؛ پس باید بتوانید خودتان را بهخوبی مدیریت کنید. مهارت خودمدیریتی نهتنها عامل موفقیت حرفهای است، بلکه یکی از شاخصهای اصلی افراد شاد نیز به شمار میرود.
بسیاری از افراد در ادارهی امور کاری خود موفقاند، اما وقتی پای مدیریت زندگی شخصی به میان میآید، با چالشهای جدی روبهرو میشوند. بروکس در کتابش توضیح میدهد که چرا مدیریت شخصی با مدیریت حرفهای تفاوت دارد و چرا برخی افراد با وجود مهارت در کار، در زندگی روزمره احساس آشفتگی و نارضایتی میکنند.
این بخش از کتاب به موضوعاتی چون فلسفه، ایمان دینی، دوستیها، روابط خانوادگی و روابط عاطفی میپردازد و نشان میدهد که میتوان همان اصولی را که در کار بهکار میبریم، برای موفقیت در این حوزهها نیز استفاده کرد. بهعنوان مثال، رویکردهای برگرفته از علوم اعصاب و علوم رفتاری کمک میکنند تا روابط انسانی را با نگاهی علمیتر و اثربخشتر مدیریت کنیم.
همچنین بروکس به مسئلهی فرسودگی شغلی (Burnout) میپردازد؛ حالتی که فرد به دلیل تکرار کارهای بیمعنی یا کماهمیت، یا بهخاطر قدرنشناسی دیگران، انگیزهی خود را از دست میدهد. او با تشریح فرآیندهای مغزی در زمان فرسودگی، به خواننده نشان میدهد چگونه باید ابتدا «ماسک اکسیژن» خود را بزند تا هم در کار و هم در زندگی عملکرد بهتری داشته باشد. به بیان دیگر، تا زمانی که نتوانید بهترین کارمند خودتان باشید، نمیتوانید مسیر موفقیت پایدار را ادامه دهید.
۲. چگونه مسیر شغلی خود را بسازید؟
بسیاری بر این باورند که دههی بیست زندگی، زمان ساختن شالودهی حرفهای است. اما بروکس یادآور میشود که ساختن مسیر شغلی، فرآیندی مادامالعمر است. او میگوید شغل هر فرد ترکیبی از کشف، تجربه و ماجراجویی است و این مسیر برای هر کس متفاوت خواهد بود.
برخی افراد شغلی خطی دارند: از یک مرحله به مرحلهی بعدی میروند، هر بار بزرگتر و بهتر. در مقابل، بعضی دیگر شغلی مارپیچی دارند: هر ۷ تا ۱۲ سال وارد حوزهای جدید میشوند، گاه درآمدشان بیشتر است و گاه کمتر، اما آن را بهعنوان ماجرایی شخصی تجربه میکنند.
این بخش از کتاب همچنین به پرسشی اساسی میپردازد: چه زمانی باید شغل خود را تغییر دهیم؟ بسیاری از افراد از این تصمیم هراس دارند: «اگر شغلم را ترک کنم، آیا خوشحالتر میشوم؟» دادهها نشان میدهد پاسخ معمولاً مثبت است. بروکس با ارائهی ابزاری تحلیلی به خواننده میآموزد چگونه به احساسات درونی خود اعتماد کند و تصمیمی شجاعانه بگیرد.
۳. ارتباط و تعامل با دیگران
مهارت برقراری ارتباط مؤثر، چه در محیط کار و چه در خانه، یکی از کلیدهای مدیریت کسبوکار زندگی است. بروکس در سومین بخش کتابش توضیح میدهد چگونه باید انتقاد سازنده ارائه کرد و چگونه باید انتقاد دیگران را دریافت. همچنین او به هنر تعریف و تمجید درست میپردازد و میگوید این مهارتها، برخلاف تصور رایج، یادگرفتنی هستند.
او پرسشهای رایجی را بررسی میکند:
-
چگونه با افرادی که نمیشناسید گفتوگو کنید؟
-
اگر درونگرا هستید، چطور گاهی نقش برونگرا ایفا کنید؟
یکی از نکات جالب این بخش، هشدار بروکس دربارهی جلسات کاری است. به گفتهی او، بسیاری از جلسات وقتگیر و بیفایدهاند و حذف یا کاهش آنها میتواند به افزایش شادی کمک کند. حتی تماسهای تلفنی غیرضروری نیز باید به حداقل برسند تا انرژی و زمان بیشتری برای ارتباطات واقعی باقی بماند.
۴. توازن یا ادغام کار و زندگی؟
بروکس اصطلاح «توازن کار و زندگی» را نمیپسندد، زیرا به نظر میرسد کار و زندگی دو قلمرو جداگانهاند. او ترجیح میدهد از عبارت ادغام کار و زندگی استفاده کند. به باور او، کار بخشی از زندگی است، نه چیزی مستقل از آن.
این نگاه به معنای غرق شدن در کار نیست، بلکه برعکس: همانطور که زندگی خانوادگی و دوستیها میتوانند کار شما را غنی کنند، کار نیز میتواند به زندگی شخصی شما معنا بدهد. کار و زندگی باید مکمل هم باشند و به رشد یکدیگر کمک کنند.
در این بخش، مرزهای سالم میان کار و زندگی ترسیم میشود: چه زمانی باید کار را کنار گذاشت تا زندگی شخصی آسیب نبیند؟ چگونه باید با همکارانی که این مرزها را رعایت نمیکنند کنار آمد؟ و چگونه میتوان از تجارب شغلی برای تقویت روابط شخصی استفاده کرد؟
۵. تعریف موفقیت: پول تنها معیار نیست
به گفتهی بروکس، موفقیت باید تعریف شخصی داشته باشد. همانطور که در یک کسبوکار، بنیانگذاران باید بدانند هدف نهایی چیست (فروش شرکت، عرضهی عمومی سهام یا رسیدن به مرحلهای خاص)، در زندگی نیز هر فرد باید تعریف مشخصی از موفقیت داشته باشد.
او هشدار میدهد که اگر موفقیت را صرفاً با پول، قدرت، شهرت یا مقام بسنجیم، احتمالاً به ناامیدی و نارضایتی خواهیم رسید. این عوامل تنها ابزارهای میانیاند؛ هدف اصلی چیزهایی مانند عشق، رضایت، ایمان و معناست.
بروکس تأکید میکند انتخاب یک «معیار معنادار» برای سنجش موفقیت، نهتنها باعث از دست دادن انگیزه نمیشود، بلکه اشتیاق فرد را برای بهترین عملکرد در کار و زندگی دوچندان میکند. وقتی بدانید برای چه تلاش میکنید، هم در محیط کار و هم در خانه انرژی بیشتری خواهید داشت.
زندگی بهمثابه یک کسبوکار
کتاب پروندههای شادی تصویری نو از زندگی ارائه میدهد: زندگی همانند یک کسبوکار است که شما بنیانگذار و مدیرعامل آن هستید. موفقیت در این کسبوکار، نه با درآمدهای میلیاردی یا مقامهای پر زرقوبرق، بلکه با احساس رضایت، روابط عمیق انسانی و معنا یافتن در روزمرگیها تعریف میشود.
بروکس با ترکیبی از تجربههای شخصی، پژوهشهای علمی و مثالهای کاربردی نشان میدهد چگونه میتوان مسیر شغلی را هوشمندانهتر ساخت، روابط را بهبود داد، از فرسودگی جلوگیری کرد و تعریفی واقعی از موفقیت داشت. پیام اصلی او روشن است: با مدیریت زندگی همچون یک کسبوکار، میتوان شادترین و موفقترین نسخهی خود را ساخت.