بحران برق در ایران: چالشها و راهبُردی برای گذار

عبور از بحران برق نیازمند عزمی ملی است که در آن اقدامات فنی و فرهنگی به صورت همزمان و مکمل پیش روند. تنها از این طریق میتوان آیندهای روشن و پایدار برای امنیت انرژی کشور ترسیم کرد.
رسول سعیدی زاده، کمبود برق به یکی از چالشهای ساختاری ایران تبدیل شده که تابستانها با شدّت بیشتری خودنمایی میکند و توسعه اقتصادی و آسایش عمومی را تحتالشعاع قرار داده است. این بحران پیچیده، ریشه در عوامل به همپیوستهای دارد که حلّ آن تنها با نگاهی جامع ممکن خواهد بود.
در کانون این بحران، افزایش بیسابقه مصرف قرار دارد. رُشد جمعیت، توسعه صنعتی و گسترش استفاده از دستگاههای پُرمصرفی مانند کولرهای گازی، شبکه برق را تحت فشار بیسابقهای قرار داده است. این مسئله در تابستان به اوج خود میرسد و «پیک مصرف» را ایجاد میکند. متأسفانه، فرهنگ مصرف نادرست و اسرافکار در بخش خانگی و تجاری، به دلیل نبود آموزشهای مؤثر، این آتش را دامن میزند.
از سوی دیگر، ضعف مزمن در زیرساخت تولید، پایه دیگر این معضل است. نیروگاههای حرارتی فرسوده که سهم عمدهای در تولید برق دارند، اغلب با بازدهی پایین و گاه با کمبود سوخت دستوپنجه نرم میکنند. این در حالی است که سرمایهگذاری ناکافی در حوزه انرژیهای تجدیدپذیر (مانند خورشید و باد) و همچنین تأخیر در احداث نیروگاههای جدید، باعث شده ظرفیت تولید نتواند پاسخگوی نیاز روزافزون باشد و شکافی خطرناک بین عرضه و تقاضا ایجاد شود.
عامل سوم، مشکلات شبکه انتقال و مدیریت است. شبکهی فرسوده توزیع و انتقال، منجر به هدررفت قابل توجه انرژی میشود. علاوه بر مشکلات فنی، ضعف در برنامهریزی و مدیریت نیز مشهود است؛ نبود برنامه مدوّن برای مدیریت مصرف در ساعتهای اوج، بهرهبرداری ناکارآمد از ظرفیت موجود و تأخیر در نگهداری پیشگیرانه، همگی نشان از ضرورت تحوّل در مدیریت این حوزه دارد.
در نهایت، عوامل طبیعی به عنوان یک تشدیدکننده قدرتمند عمل میکنند. امواج گرمایی شدید، مصرف برق را برای سرمایش به حدّ اعلی میرساند و از طرفی، خشکسالیهای ممتد، توان تولید نیروگاههای برقآبی را به شدت کاهش داده است. این عوامل در یک چرخه معیوب و با اثر تشدیدکننده بر یکدیگر عمل میکنند. برای نمونه، افزایش مصرف، فشار بر نیروگاههای فرسوده را بیشتر کرده و منجر به فرسایش سریعتر آنها و افزایش احتمال خاموشی میشود.
از سوی دیگر، محدودیتهای بینالمللی و تحریمها، دسترسی به تکنولوژی روز، سرمایهگذاری خارجی و حتی واردات قطعات یدکی مورد نیاز برای نوسازی نیروگاهها و شبکه را با مشکل مواجه ساخته است. این امر، حلّ بنیادی مشکلات زیرساختی را که سالهاست به تعویق افتاده، پیچیدهتر و پُرهزینهتر کرده و کشور را در یک دور باطل قرار داده است. پیامدهای این بحران تنها به خاموشیهای دوره¬ای محدود نمیشود؛ بلکه تعطیلی کارخانهها، کاهش بهرهوری ملی، توقف پروژههای عمرانی و ایجاد نارضایتی عمومی را در پی دارد.
راه برونرفت از این بحران، در گرو اجرای یک راهبرد چندبُعدی است: ۱. مدیریت تقاضا و فرهنگسازی؛ به معنی اجرای سیاستهای تشویقی و تنبیهی برای بهینهسازی مصرف، آموزش همگانی و جایگزینی دستگاههای کممصرف. ۲. افزایش سرمایهگذاری در تولید؛ یعنی نوسازی نیروگاههای موجود، احداث نیروگاههای جدید و مهمتر از همه، توسعه سریع انرژیهای تجدیدپذیر برای ایجاد یک سبد انرژی متنوع و پایدار. ۳. بهبود شبکه و مدیریت؛ که عبارت است از: هوشمندسازی شبکه، کاهش تلفات انتقال و تقویت برنامهریزی برای مدیریت مصرف در پیک.
عبور از بحران برق نیازمند عزمی ملی است که در آن اقدامات فنی و فرهنگی به صورت همزمان و مکمل پیش روند. تنها از این طریق میتوان آیندهای روشن و پایدار برای امنیت انرژی کشور ترسیم کرد.