بيگانگان چگونه به عرصه مبارزات سياسي ايران مي نگرند؟
شكاف در اصولگرايان و آينده نظام جمهوری اسلامی


فرارو- مبارزات سياسي - انتخاباتي در جامعه ي پوياي امروز ايران، و نيز مناسبات رقابت آميز تشكيلاتي ميان اردوگاه اصولگرايان از يك سو و ظهور جرياني كه از آن به"جريان انحرافي" ياد مي شود، روزنامه اماراتي" الخلیج" را به تحليلي خاص واداشته است كه در زير مي خوانيد.
به گزارش سرويس بين الملل فرارو، بخش مهمي از اين تحليل، ظاهرا بر گرفته از سخنان رسمي و رسانه اي چهره هاي سياسي كشور طي چندين ماه اخير است. اما، نكته قابل توجه در اين مقاله، ايجاد ارتباط ساختگي ميان دو انتخابات آينده با ساختار نظام مقتدر جمهوري اسلامي و جايگاه نهاد والاي رهبري است. انديشه ورزان و دلسوزان خردورز نظام با خواندن چنين تحليل هايي، بايد بيش از گذشته حساس شوند و تدابير واقع بينانه، شايسته و خردمندانه در كشند.
اين مقاله تحليلي روزنامه چاپ شارجه را با عنوان"شکاف میان محافظه کاران و درگیری در ایران"، در زير بخوانيد:
با ظهور کنش و واکنش های شدید سياسي معطوف به انتخابات آينده مجلس در روز دوم مارس سال آینده، پرسش های متعددی مطرح می شود.
این انتخابات به دلایل مختلف از اهمیت فراوانی برخوردار است و شاخص ترین آن ها این است که نتایج آن، تعیین کننده نتيجه ي انتخابات ریاست جمهوری خواهد بود که در سال 2013 میلادی برگزار خواهد شد.
این انتخابات و نتایج آن، پرسش تكان دهنده اي را مطرح مي سازد که ذهن ایرانی ها را به خود مشغول داشته است و آن ها از ترس این که مبادا مطرح کردن آن، نگرانی هایی را در ارتباط با انسجام و آینده نظام برانگیزد، آن را به زبان نمي آورند.
پرسش این است: رهبر بعدی جمهوری اسلامی ايران کیست و پرسش دشوار دیگری نیز که از درون این پرسش نشأت می گیرد این است: آیا اصولا پس از آیت الله خامنه ای، نهاد رهبری در ایران خواهد ماند؟
پس زمینه ي اين پرسش، مشخصا محور قضیه ای است که به انتخابات آینده مجلس اهمیت می دهد، و آن رقابت جاری در این انتخابات در درون جناح محافظه کار است که به دو دسته تقسیم شده است. دسته اول، اصولگرایان تحت رهبری رئیس جمهور احمدی نژاد و مشاور او اسفندیار رحیم مشائی، و دسته دوم، اصولگرايان نزدیک به رهبري، یعنی جناح اصلی در بطن محافظه کاران است که گروه مشائی را «جریان انحرافی» می نامند.
این رقابت مشخص خواهد کرد که پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری از آن چه کسی خواهد بود. این نگرانی شدت یافته است که «جریان انحرافی» بتواند با حمایت احمدی نژاد، مشائی را برای ریاست جمهوری نامزد کند؛كه در این صورت ممکن است اتفاقاتی رخ دهد که عواقب آن غیر قابل پیش بینی باشد و این در صورتی است که مشائی بتواند جریان خود را پیش ببرد و به پيروزي برساند. در این صورت، مشايي، نه فقط حرف آخر را در تعیین جانشینی آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر خواهد زد، بلکه حتی تکلیف درگیری شدیدی را که اکنون در ایران بین جریان اصلی متمرکز بر اصل ولایت فقیه و جریان جديد «مهدویت»جریان دارد، روشن خواهد کرد.
این پس زمینه ها اهمیت انتخابات آینده مجلس را دو چندان می کنند، و در عین حال پرسش های متعددی را در مورد نقشه این انتخابات و به طور اخص، تلاش ها برای یکپارچه سازی محافظه کاران و فرصت های بازگشت اصلاح طالبان به مشارکت در این انتخابات را مطرح می سازند.
مسأله مهم در این ارتباط این است که کنش و واکنش های کنونی انتخابات مجلس هنوز هم تحت تأثیر میراث انتخابات قبلی مجلس و به دنبال آن انتخابات رياست جمهوري سال 2009 میلادی است.
انتخابات پارلمانی قبلی که طی آن نمادهای جناح اصلاح طلب از شرکت در آن کنار گذاشته شدند، این امکان را برای محافظه کاران فراهم ساخت که بر مجلس شورا سیطره پیدا کنند، پیروزی احمدی نژاد پس از یک بحران سیاسی شدید در انتخابات ریاست جمهوری، آن هم یک سال پس از برگزاری این انتخابات موجب تکمیل شدن حذف اصلاح طلبان و سیطره محافظه کاران بر حکومت شد.
مورد تازه این است که رقابت حقیقی بین خود محافظه کاران که خودشان نیز بین محافظه کاران و سنت گرایان تقسیم شده اند، محصور شده است و بدون تردید، این انتخابات به دور از حوادث جاری در کشورهای عرب همسایه ایران نخواهد بود و خواه ناخواه، این حوادث به ایران نیز کشیده خواهد شد و همین امر، عقلای جناح محافظه کار را ملزم می سازد که اصلاح طلبان را در انتخابات آینده شرکت دهند تا از ظهور و بروز بحران سیاسی داخلی جلوگیری نمایند. اما هنوز هم نگرانی هایی از گشایش درهای مشارکت به روی اصلاح طلبان باز است زیرا ممکن است باز هم یک بحران سیاسی از خلال جو سیاسی که قطعا بر فضاهای این انتخابات حکمفرما خواهد شد ایجاد شود. از همین رو، بررسی هایی در دست انجام است که این مشارکت محدود و منوط به محدود شدن فعالیت اصلاح طالبان باشد.
محافظه کاران ضمن این که در حال حاضر درگیر پاسخ به پرسش مربوط به شکل بهتر مشارکت اصلاح طلبان در انتخابات و شرایط خودشان برای این مشارکت هستند( شکلی که امکان مشارکت اصلاح طلبان را فراهم می سازد و در ضمن، سیطره محافظه کاران را تضمین می کند)، تلاش می کنند وحدت بیشتری میان خود محافظه کاران ایجاد کنند تا بتوانند "جریان انحرافی" را منزوی سازند و طرح های آنان را برای سیطره بر حکومت نقش بر آب سازند.
نبود اعتماد متقابل میان دو گروه، محافظه کاران را به تشکیل ائتلاف خاص خود تحت رهبری آیت الله مهدوی کنی، رئیس مجلس خبرگان، و دست به کار شدن اصول گرایان و در راس آن ها ،احمدی نژاد، برای تأسیس یک جبهه مخالف با نام «جبهه پايداري» با حمایت آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، نزدیک به احمدی نژاد، وا داشته است.
در میان این چند دستگی ها، مشارکت محافظه کاران در انتخابات با فهرستی واحد بعید به نظر می رسد. از سوی دیگر، حملات بین دو گروه رو به شدت نهاده و فشار های وارده به رئیس جمهور احمدی نژاد برای اتخاذ موضعی قاطع علیه جریان موسوم به «انحرافی» در درون اصولگرایان افزایش یافته است.
محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق، از شکاف در درون محافظه کاران بهره برداری کرد تا حمله خود را علیه کسانی متمرکز سازد که از حمایت رئیس جمهور برخوردار اند. خاتمی حمله خود را بر جناح احمدی نژاد متمرکز کرد و این جریان را یک جریان «انحرافی از اسلام» خواند که مشی خود را بر نظام جمهوری اسلامی تحمیل می کند و یک روزی در مقابل رهبر انقلاب، به تمام معنا، خواهد ایستاد.
خاتمی گفت که این جریان، همان کاری را خواهد کرد که خوارج با امام علی کردند و در نهایت او را به شهادت رساندند؛ و خطرناک تر از همه این که خاتمی، اطرافیان احمدی نژاد را جریان مزدوری توصیف کرد که در خدمت منافع بیگانگان اند و سعی می کنند چهره ی زشتی از اسلام ارائه دهند.
این حمله ی خاتمی مقدمه ای برای بازگشت اصلاح طلبان از محل شکاف ناشی از اختلاف محافظه کاران با یکدیگر است؛ بازگشتی که تکلیف مبارزات در ایران را روشن خواهد کرد.