ترنج

در مورد

همسرکشی

در فرارو بیشتر بخوانید

۱۷۹ مطلب

  • هنوز ۴۸ ساعت از ماجرای این جنایت نگذشته بود که کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی با هدایت سرهنگ غلامی ثانی و راهنمایی‌های مقام قضایی، همسر مقتول را در یکی از روستا‌های منطقه سرولایت نیشابور دستگیر کردند. این زن ۴۰ ساله در بازجویی‌ها به قتل همسرش با انگیزه اختلافات خانوادگی اعتراف کرد.

  • با شقایق رفتیم خرید و زمانی که برگشتیم گفت خانواده‌ام می‌خواهند بیایند و باید اینجا را ترک کنی. سر همین مسأله باهم دعوایمان شد و آنجا را ترک کردم. شب به تلفن همراهش زنگ زدم جواب نداد، خانه هم تلفن نداشت. بی‌خبر از شقایق بودم تا اینکه فردای آن روز به صاحب خانه زنگ زدم. صاحب خانه به من گفت که همسرت فوت کرده و بچه را هم یکی از اقوام برده است.

  • قتل‌های ناموسیِ پشت‌سرهمِ روزهای اخیر در ایران، گواهی است بر تطبیق عینی و ذهنیِ ایران و هند در کلیّت خودشان. مناطق جغرافیایی ما بیشترین نرخ بیایان‌زایی در جهان را دارند، اوضاع هند هم چندان تعریفی ندارد، به مانند راجستان، که زنان و مردان روستایی باید ساعت‌ها وقت بگذارند تا آبی اندک را از درون چاه بیرون کِشند.

  • مزدک دانشور: برای کاهش این جرایم دولت باید به نقش تاریخی خود بازگردد و توسعه همه جانبه و پایدار را در دستور کار خود بگذارد. توسعه همه جانبه و پایدار امکان و فرصت زنان، کودکان و دیگر اقشار فرودست را اگرنه حتمی که ممکن می‌کند.

  • او طوری با من حرف زد که انگار هیچ ارزشی ندارم. وقتی آن حرف‌ها را به من زد، آن‌قدر عصبانی شدم که ابتدا او را خفه کردم و بعد برای اینکه مطمئن شوم مرده است، با چاقو گلویش را بریدم.

  • فرمانده انتظامی شهرستان آبادان گفت: فردی که در آبادان همسر خود را به قتل رسانده بود در بازداشت ماموران انتظامی است.

  • طبق تحقیقات اولیه ماموران پلیس مشخص شدکه قاتل ۶۵ ساله به دلیل مصرف مواد مخدر چندی قبل در زندان به سر می‌برده است.

  • شب قبل از حادثه با همسرم که اصرار داشت طلاقش بدهم، درگیر شدم و این بحث و اختلاف‌ها تا صبح طول کشید. او می‌گفت طلاق می‌خواهد و من تلاش می‌کردم منصرفش کنم، اما نتوانستم. تا اینکه صبح درحالی‌که فرزندانم در اتاقشان خواب بودند، یک پیراهن برداشتم و آن را دور گردن او انداختم و وی را به قتل رساندم

  • اختلافات ما از همان آغاز زندگی در حالی شکل گرفت که برخی رفتار‌های همسرم برای من قابل تحمل نبود. او مخارج زندگی و هزینه‌های اعتیادم را می‌پرداخت، اما هر زمان عصبانی می‌شد مرا زیر مشت و لگد می‌گرفت و حتی با آجر سفالی به سرم می‌کوبید، آن قدر مرا اذیت می‌کرد که از زندگی کردن در کنار او وحشت داشتم به طوری که خودم نیز به یک بیمار روانی تبدیل شدم.

  • شب حادثه در اتاق خوابیده بودم که ناگهان صدای مار شنیدم و وقتی به اتاق رفتم، دیدم مار‌ها روی سر و صورت همسرم هستند. اول سعی کردم آن‌ها را کنار بزنم، اما موفق نشدم و بعد یک خنجر برداشتم و با خنجر مار‌ها را زدم، اما هرچه می‌زدم فایده نداشت. یکی را می‌زدم، یکی دیگر بلند می‌شد و من هم به زدن آن‌ها با خنجر ادامه دادم تا اینکه به خودم آمدم و دیدم زنم را کشته‌ام.