جنها به من گفته بودند که همسرم برای کشتن من در غذایم دارو میریزد و در این مدت من برای این که زنده بمانم از همسرم میخواستم اول از همه خودش غذا بخورد و بعد از آن من شروع به غذا خوردن میکردم.
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۱۸۰ مطلب
جنها به من گفته بودند که همسرم برای کشتن من در غذایم دارو میریزد و در این مدت من برای این که زنده بمانم از همسرم میخواستم اول از همه خودش غذا بخورد و بعد از آن من شروع به غذا خوردن میکردم.
مدتی بود صداهایی میشنیدم و آن صداها به من میگفت: همسرم در غذای من دارو و سم میریزد. حتی همسرم چند بار که به او گفتم چرا این کار را میکند قهر کرد و به خانه پدرش رفت و بعد از مدتی با میانجیگری بازگشت. او چند روز قبل دوباره به خانه بازگشته بود که او را کشتم. آن روز صبح بیدارش کردم و گفتم صداها به من میگویند تو در غذایم دارو ریختی، چرا این کار را میکنی؟ او به من گفت: دیوانه شدهای. من عصبانی شدم و او را کشتم. بعد از قتل دیگر صداها را نمیشنوم.
وقتی پلیس تحقیقات خود را دراینباره آغاز کرد، پسربچه ششساله مقتول را مورد سؤال قرار داد. او گفت: پدرش مادرش را از ماشین به بیرون پرت کرد. این کودک گفت: من میان پدر و مادرم نشسته بودم آنها جر و بحث کردند و پدرم مادرم را هل داد و از ماشین به بیرون پرت کرد.
شب حادثه پسری ۱۵ ساله شاهد نزاع زن و مردی بود و موضوع را به پلیس گزارش داد. مأموران وقتی به محل رسیدند، پیکر غرق در خون زن ۵۰ ساله را که ظاهرش نشان میداد ایرانی است یافتند و یک چاقوی ۱۵ سانتیمتری را نیز کنار او پیدا کردند. این زن بعد از انتقال به بیمارستان جانش را از دست داد و از همان زمان پلیس ژاپن برای دستگیری شوهر سابق او وارد عمل شد تا اینکه توانست این مرد را در یک پارکینگ در شهر توکیو درحالیکه در خودرواش خواب بود بازداشت کند.
از آشپزخانه کاردی برداشتم و به سمت او که در حال خارجشدن از خانه بود، پرتاب کردم. او همان لحظه برگشت که چاقو به کنار قلبش اصابت کرد. او به سمت درِ خروجی رفت و پس از چند قدم روی زمین افتاد.
یک روز مرد همسایه به من گفت: با یک زن که ساکن آپارتمان ماست رابطه دارد. گمان میکردم مرد همسایه با زن من در رابطه است و به همین دلیل عمدی این ماجرا را به من گفته است. سر این موضوع با همسرم درگیر شدم.
من شغل آبرومندی داشتم بهجز شغل دولتی کلینیک ترک اعتیاد هم داشتم و زندگیام خیلی خوب بود. بهراحتی میتوانستم همه هزینههای زندگی هر دو همسرم را بدهم. همسر دومم را، چون خیلی دوست داشتم، هر کاری میخواست برایش میکردم و هرچه میخواست میخریدم حتی فرزندش را مانند فرزند خودم میدانستم. برای همسرم خانه و ماشین خریدم، اما او یکباره به دلیلی که بعدها فهمیدم، چیست رهایم کرد و رفت و به من هم دروغ گفت و من را خیلی ناراحت کرد.
سلمان ۴۵ساله در بازجوییها به قتل اعتراف کرد و گفت: «میترا، زن دومم بود، اما بعد از مدتی زندگی به خاطر اصرارهایش او را طلاق دادم. بعد از طلاق متوجه شدم او به من خیانت کردهبود، این شد تصمیم به قتل گرفتم و روز حادثه مقابل مدرسهای که آنجا مشغول کار بود، رفتم و با شلیک گلوله او را کشتم.»
یک زن و مرد که در سرنوشتهای جداگانه و تکان دهندهای همسران شان را به قتل رسانده بودند در دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کردند.
یک زن و مرد که در پروندههایی جداگانه همسران خود را کشتهاند، در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شدند.