ترنج

در مورد

آدم ربایی

در فرارو بیشتر بخوانید

۳۶۴ مطلب

  • سمیرا و شوهرش حالا ١٠روز است که زندگی خود را نابودشده می‌بینند. از صبح زود تا نصف‌شب در خیابان‌ها به دنبال دخترشان پرسه می‌زنند، به امید این‌که سرنخی از باران پیدا کنند. دختری که وابستگی شدیدی به مادرش داشت و حالا او را از مادرش جدا کرده‌اند. سمیرا امیری مادر باران که از بس برای دخترش اشک ریخته، توان صحبت‌کردن ندارد، ماجرای ربوده‌شدن دخترش را روایت می‌کند:

  • خواهرم دو میلیون تومان به شماره حسابی که بابک داده بود واریز کرد، اما او بعد از مدتی دوباره تهدیدهایش را شروع می‌کند و اینبار از خواهرم می‌خواهد به آدرسی که می‌گوید برود. خواهرم نیز بدون آن‌که حرفی به ما بزند به محل قرار که خانه‌ای ویلایی بود می‌رود. اما به محض ورود بابک قصد آزار و اذیت خواهرم را داشته که با حضور بموقع پیرمرد نگهبان خانه موفق به فرار می‌شود. خواهرم می‌گفت: بابک به او گفته بود که در یکی از محل‌های شمال تهران مغازه موبایل فروشی دارد، اما وقتی به خانه ویلایی رفته بود پی به راز او…

  • مردان تنومند شروع به کتک زدن مهران کرده و بعد از آن قصد داشتند که مرد جوان را به زور سوار خودرو کنند. اما اهالی محل و رهگذران که متوجه سر و صدای آن‌ها شده بودند، اجازه ندادند که این اتفاق بیفتد و مردان خشن فقط موفق به سرقت خودرو شدند.

  • سوار ماشینم بودم و دوستم هم با من بود. در شهرک استقلال کاری داشتیم و به آنجا رفته بودیم. ناگهان سرنشینان خودروی دیگری جلوی ما پیچیدند و بعد از اینکه توقف کردم آن‌ها به سراغم آمدند و من را از ماشین بیرون کشیدند و شروع به کتک‌زدنم کردند. آن‌ها حتی دوستم را از ماشین پیاده کردند، اما او را کتک نزدند. آن‌ها که سه نفر بودند، می‌خواستند من را با خود ببرند که مردم و افرادی که رد می‌شدند دخالت کردند و مانع از این کار آن‌ها شدند. با وجود این، آن‌ها ماشینم را با خود بردند و کمی جلوتر رها کردند.

  • سرهنگ نادربیگی با بیان این که دایی پسر ۱۳ ساله از هویت آدم ربابان اظهار بی اطلاعی می‌کرد و با توجه به این که هیچگونه مشخصاتی از آنها در دست نبود، ماموران تحقیقات میدانی را آغاز و تمامی مسیرهای تردد آدم رباها از زمان خروج فرد ربوده شده مورد بررسی قرار گرفت.

  • هر دو متهم اتهام آدم‌ربایی را رد کردند و گفتند ما در آدم‌ربایی نقشی نداشتیم، حتی در نگهداری این مرد هم نقشی نداشتیم، ما اصلا در جریان موضوع هم نبودیم. وقتی مأموران آمدند، ما را بازداشت کردند، درحالی‌که ما اصلا در این درگیری حضور نداشتیم و نمی‌دانیم چه اتفاقی افتاده ‌است. ما در حال عبور از آنجا بودیم که دستگیر شدیم.

  • در پی طرح موضوع از سوی خانواده آن‌ها در دادسرای جنایی، تحقیقاتی درخصوص ماجرا در شعبه نهم دادسرای جنایی آغاز شد و در گام اول با تحقیقات دقیق‌تر از خانواده مشخص شد آن‌ها شب را در خانه مادربزرگشان گذرانده‌اند و صبح ۴۰۰ هزارتومان پول و تبلتشان را در کوله‌ای گذاشته و مفقود شده‌اند.

  • روز حادثه متهمان من را به عنوان مأمور بردند و به من برق وصل کردند، حرف‌های رکیکی زدند و تحقیر و توهین کردند، کارت‌های عابربانکم را سرقت کردند و از آن 15 میلیون تومان پول سرقت کردند و وسایل شخصی‌ام را هم از ماشینم برداشتند. آنها از فردی دستور می‌گرفتند که فقط با یک لقب صدایش می‌کردند و اسمش را نمی‌گفتند. حاضر هم نشدند اسمش را به من بگویند. اگر بگویند سردسته باند کیست، من نسبت به متهمان اعلام گذشت می‌کنم.

  • دانشجوی بنگلادشی وقتی آزاد شد، در شکایتش به پلیس گفت: من در یکی از شهر‌های اطراف تهران درس می‌خواندم. مردم ایران بسیار به من احترام می‌گذاشتند و من زندگی خیلی خوبی در ایران داشتم و از این زندگی راضی بودم. یکی از متهمان من را می‌شناخت و با بهانه‌ای از من خواست که به تهران بیایم و با هم دورهمی داشته باشیم که همین آمدن منجر به ربودن من شد

تبلیغات