ترنج

در مورد

جنایت

در فرارو بیشتر بخوانید

۸۲۲ مطلب

  • متهم بعد از ۴۸ ساعت از وقوع جنایت و در حالی که با صدور دستورات ویژه قضایی، خود را در محاصره کارآگاهان می‌دید، به ناچار تسلیم قانون شد. متهم در جلسه بازجویی به قاضی میرزایی گفت: می‌دانستم پدرزنم تک پسرش را خیلی دوست دارد به همین خاطر وقتی طلاق همسرم را گرفت من هم به قصد انتقام جویی برادر زنم را کشتم تا این گونه آن‌ها را عذاب بدهم.

  • وی گفت: در ادامه با بررسی صحنه کشف جسد از سوی کارآگاهان اداره دهم و تیم بررسی صحنه تشخیص هویت، مشخص شد که علت فوت این فرد خفگی است، بنابراین پرونده‌ای دراین باره تشکیل و ضمن هماهنگی با بازپرس شعبه دوم دادسرای جنایی تهران، تحقیقات درباره این پرونده آغاز شد.

  • مأموران پلیس آگاهی در جریان تحقیق اطلاع یافتند فرهاد از مدتی قبل به روابط پنهانی همسرش با دوست خود پی برده بود و یک روز به سراغ همسر دوستش رفته و موضوع خیانت شوهر وی را برملا کرده بود و از زن جوان خواسته تا برای اثبات این ادعا همراه وی به خانه‌اش برود.

  • در تحقیقات از دوستان مقتول که شاهدان صحنه منجر به جنایت بودند، کارآگاهان دانستند که مقتول همراه آن‌ها در پارک گلزار نشسته بود که یکی از بچه‌محل‌ها با یک موتورسیکلت وارد پارک شد و بی‌هیچ مقدمه‌ای به سمت مقتول رفت، بعد هم با زدن ضربه‌ای چاقو به مقتول از آنجا متواری شد.

  • من و فرشته با هم دوست بودیم و شب‌ها در زندان پیش هم می‌خوابیدیم، اما هانیه (یکی دیگر از متهمان) اصلاً با من خوب نبود و همیشه کتکم می‌زد که فرشته را او خفه کرد. من هم به دستور هانیه باید شال را دور گردن فرشته (مقتول) می‌انداختم، اما چون قرص زیادی خورده بودم نمی‌توانستم و آن شب مأموران هم در سوئیت (بند زندان) را باز نمی‌کردند و صبح که برای دادن جیره غذا آمدند، به یکی‌شان گفتم جنازه فرشته را ببرند.

  • آخرین تماس گیرنده با مقتول به عنوان تنها مظنون تحت تعقیب قرار گرفت تا این‌که با گذشت ۱۲ روز از این جنایت، متهم فراری به نام حسن ۲۱ ساله هنگام تردد در اتوبان آزادگان تهران شناسایی و بازداشت شد. او در بازجویی پلیسی اظهارات ضد و نقیضی را مطرح کرد و مدعی شد که در این جنایت نقشی نداشته است.

  • آن روز به‌دنبال دخترم که در رشته حقوق درس می‌خواند رفتم و او را از دانشگاه آوردم و بعد از آن به خانه پدرزنم رفتیم و آن‌ها را به خانه‌مان آوردیم. بعد به سوپرمارکت رفتم و شیر و دوغ و خوراکی برای فردای مدرسه و دانشگاه دخترهایم خریدم. آن زمان مشکلی نبود، ولی وقتی دوباره در رابطه با همسرم سؤال پرسیدم و آن حرف‌ها را شنیدم دیگر نفهمیدم که چکار می‌کنم.

  • متهم ردیف اول این پرونده جنایی گفت: بعد از آن که کارآگاهان پلیس آگاهی به طور غافلگیرانه‌ای ما را دستگیر کردند، تازه فهمیدم که مرد سوئیت دار، دفتر مذکور را در همان اتاقک شیشه‌ای و لا به لای ملافه‌های تمیز گذاشته بود که من به دلیل استرس شدید، آن را ندیدم! در حالی که به گفته کارآگاهان حدود شش میلیون و ۷۰۰ هزار تومان چک پول لای آن دفتر بود!

  • روز حادثه هم با او تماس گرفتم و به دیدنم آمد اما به من گفت که باید پول بیشتری به او بدهم. اما من قبول نکردم و از خانه‌اش بیرون رفتم.دوستانم او را کشته‌اند. وقتی از متهم خواسته شد که دوستانش را معرفی کند، گفت: آنها پس از کشتن زیبا ایران را ترک کرده‌اند و با عجله به افغانستان برگشته‌اند.

تبلیغات